انگلستان با اعزام سه تن از زبدهترین و کار کشتهترین مأمورین خـود بـه ایران از سال 1800 میلادی- یازدهمین سال پادشاهی فتحعلی شاه، بنامهای سرهارفورد جونز، جیمز موریه(مولف کتاب حـاجی بـابای اصفهانی) و جی.بی. فریزر که هرسه نفر از اعضای برجسته فراماسونری انگلستان بـودند،اقـدام به جلب درباریان،رجال و اشراف به مـحفل فـراماسونری نـمودند.
کتاب حاجی بابا نوشته جیمز موریه-نمایندگان انگلستان در ایران- است. روی اینکه حاجی بابا چه کسی بوده، بحث است. یکی از کسانی که خارج رفته، حاجی بابا افشار است که طبیب است و خوش نام هم نیست.
جیمز موریه اگر چه از ایرانیان بدی های بسیاری گفته است، اما در عین حال برخی از توصیفاتی که کرده به واقع وصف حال ایرانیان است. به عنوان مثال نوع میزبانی ایرانیان همچون عمده ملل دنیا با توجه به جایگاه میزبان و میهمان متفاوت خواهد بود. او می نویسد . . .
شرق شناسی از مهمترین لوازم آشنایی غربیان با جهان غرب است. جدای از اینکه آثاری که در این زمینه به رشته تحریر درآمد، گاهی قضاوتهای نا به جا و نادرستی را در درون خود داشت. عبارات زیر در باب روایت جیمز موریه در توصیف تخت جمشید طمع و رقابت و جذابیت آنان برای نگارش هویت و ماهیت نقاط مختلف شرق را نشان می دهد . . .
جیمز موریه در کنار توصیفاتی که از ایران و ایرانی داشته است، در مواقعی نیز مسائل بسیار کوچک و دم دستی از فرهنگ ایران را بزرگ جلوه داده و از آن به عنوان خرافه یاد کرده است. این در حالی است که بخشی از آنچه موریه بر آنها تاکید بسیار کرده، فقط بخشی از فرهنگ فولکوریک ایران و ایرانی می باشد و مثلا مبنای تصمیم گیری نخواهد بود . . .
بی شک یکی از بزرگترین نقدهای وارده به شرحهای نوشته شده درباره زندگانی ایرانیان به نوشته های جیمز موریه باز می گردد. وی در یکی از ادعاهای خود با بزرگنمایی فرهنگ غلط دروغگویی در میان ایرانیان به گونه ای سخن رانده است که گویی ایرانیان هیچ بویی از راستگویی و صدق نبرده اند. در ادامه یکی از نقلهای وی را می خوانیم . . .
ما خرگوشی را که مردی در دشت گرفته بود خوردیم سپس با سگان تازی شکاری خود آنها را دنبال کردیم. ایرانیان گوشت خرگوش را پلید می شمارند برخلاف ترکان که آن را بی هیچ وسواس می خورند.