رئیسعلی دلواری پسر زائر محمد و خانم شاهی (شهین) بود. زائر محمد کدخدای دلوار مردی متدین، که فرزندانش را بر اساس احکام اسلامی تربیت نمود. وی همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در کنار فرزندش رئیسعلی و دیگر مردم تنگستان به جنگ با قوای انگلستان پرداخت. البته زائر محمد بیشتر در تدارکات جنگ کمک میکرد و کمتر در درگیریها شرکت مینمود. پس از شهادت فرزندش رئیسعلی،...
برخی ناآگاهانه، قیام چاهکوتاهی و دشتستانیها را تجزیهطلبانه دانستهاند؛ اما با استناد به شواهد محکم تاریخی، باید گفت، «جنبه ملی بودن این طغیان از قیام خیابانی بیشتر بود. اینها افراد پاکی بودند که فقط برای بیرون راندن انگلیسیها قیام کرده بودند ولی صحبت از تجزیه نبود.»
رییسعلی شخصییت شگفتانگیزی است. میگویند دشمن قسم خورده ماست. برخی هم او را آدم آرامی میدانند که کمتر از کوره در میرود ولی میگویند اگر خشمگین شود قدرت کنترل خود را ندارد..
اگر شکم ملتی را هم سیر کردند، اما آقایی و عزت را از او گرفتند، او را گوش به فرمان کردند، ذلیل کردند، این ملت چگونه می تواند احساس آسایش و آرامش بکند؟ و این همان وضعی است که در زیر بار سلطه های ظالمانه پادشاهان، در قرن های گذشته بر ملت ما حاکم بود. همین شهر بوشهر شما، به مجرد این که پادشاهان و حکام خائن قاجاری، اندکی سر از اطاعت انگلیس می پیچیدند...
لرد کرزن وزیر امور خارجه دولت استعمارگر انگلستان که قرارداد ۱۹۱۹ را با ایران بست، جمله معروفی دارد: «من حتی ۵ دقیقه هم صرف آن نمیکنم که بپرسم آیا ما محبوب مردم هستیم یا نه! پاسخ با جوهر قرمز بر روی نقشه جهان نوشته میشود».
رئیسعلی یک نفر ایرانی تحصیلکرده و دانشمند اروپادیده(!) نبود، اما ایرانی غیرتمند و عاقلی بود که نخواست تا او زنده است دشمنان، وطن عزیزش را پایمال سُمّ ستوران کنند.
نظامیان انگلیسی در 17 مرداد سال 1294 بوشهر را اشغال کردند، با مقاومت مردم محلی به رهبری رئیسعلی دلواری قهرمان رشید جنوب روبه رو شدند و در نهایت با دسیسه و مکر توانستند این قهرمان را به شهادت برسانند.