در بعضی از شهرهای ایران مرسوم بود که در شب چهارشنبه سوری دختری که دم بخت است قفلی را به زنجیری بسته و به گردن خود آویزان می کند. موقع غروب می رود سر چهار راه کلید قفل را زیر پای راست خود میگذارد و یک عدد آیینه کوچک هم زیر پای چپ خود قرار می دهد، سپس منتظر می نشیند هر مردی که از آنجا رد بشود صدا می کند«آی آقا بیا این قفل را باز کن. آن شخص کلید را از ...
در کنار سقائی و آب فروشی بوسیله مشک، جماعتی هم بودندکه بوسیله کوزه و یا سبو و یا لاوک و انواع دیگری از وسایل شکستنی سفالین که مقدار معتنابهی در آن آب جای میگرفت به درخانه ها می رفتند و آب به اهل خانه می فروختند...