بعد از انحلال جبهه ملی که در پی حوادث کودتای 28 مرداد 1332 به وجود آمد، این تشکل سیاسی ملیگرا، در قالبی جبه ملی دوم، سوم و چهارم به فعالیت پرداخت. جبهه ملی دوم، در سال 1339 شکل گرفت؛ اما خیلی زود به دلایل منحل شد.
کودتای 1332 پیامدهای گستردهای از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشت. با این حال پیامدهای سیاسی این کودتا پررنگتر از سایر پیامدها بود. برخی از پیامدهای سیاسی کودتای 28 مرداد 1332 را میتوان در موارد ذیل مشاهده کرد
تعارضات فرهنگی یکی از مشکلات و اختلافات اصلی مردم حکومت پهلوی بود. حکومت پهلوی با تظاهر به فرهنگی غربی، نوعی خودکمبینی را در جامعه پرورش داده بود که باعث عواقب سنگینی را برای حکومت و مردم به دنبال داشت.
کودتای 28 مرداد 1332 باعث انحلال احزاب سیاسی شد. اما شاه برای آنکه ظاهر نمایشی دموکراسی را نشان دهد، اقدام به تاسیس دو حزب سیاسی کرد. مطابق با قوانین مقرر شد تمام احزاب حذف شوند و زیر نظر این دو حزب فعالیت کنند
افراد و گروههای نظامی، یکی از گروههای مهم و حامی حکومت پهلوی بود. این گروهها که بیشتر شامل مقامات نظامی حکومت بود، شامل ارتش، گارد شاهنشاهی و حتی ساواک بود که وظیفه آنها برخلاف کارکردهای مورد انتظار، حفاظت از شاه بود.
اشرف معتقد بود که متفقین تنها به بهانه تأمین منافع خود ایران را اشغال و پدرش را برکنار کردند. گرچه این موضوع تا حدودی درست است؛ اما واقعیت آن است که رضاشاه خود نیز با اقداماتش بهانه لازم را به دست متفقین داد. رضاشاه در مخمصه خاصی گرفتار شده بود. این عاقبت مستبدینی است که به مردم پشت میکنند
مشروطه ایران بعد از پیروزی با مشکلات عدیدهای مواجه شد و به نوعی شکست خورد. جدا از عوامل خارجی که نقش مهمی در این شکست داشت، عوامل داخلی نیز در بروز نارضایتیها و شکست مشروطه تعیین کننده بود. اختلافات داخلی میان مشروطهطلبان، یکی از این عوامل اصلی بود که هرج و مرج را با خود به دنبال داشت.
در دیماه 1311، علی اکبر داور در مجمع ملل متحد دیدگاههای دولت ایران را در دعوای نفت مطرح ساخت و پس از برشمردن اجحافات شرکت نفت انگلیس، خواستار ارجاع امر به حکمیت شد و این همان چیزی بود که دولت انگلستان از آن بیم داشت،
روابط روسیه و ایران در دوره پهلوی در عرصه سیاسی بسیار کمرنگ شد و عمدتا محدود به بخشهای اقتصادی شد. ظاهرا روسیه بعد از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 و الغای تمام قراردادهای استعماری، از اهداف پیشین خود همچون رسیدن به آبهای خلیجفارس دست کشیده بود. اما برخلاف تصور، این سیاست همچنان جز اهداف اصلی روسیه بود.
در کنار حامیان نظامی، حامیان غیرنظامی نیز از جمله گروههایی بودند که از شاه و حکومت حمایت میکردند. حامیان غیرنظامی طیف مختلفی از افراد و دستهجات سیاسی مختلفی را شامل میشد که عمدتا بعد از کودتای 28 مرداد نقش آنها پررنگتر شد.
رضاخان میرپنج در دوران سردار سپهی - در حالیکه سخت چشم انتظار جلوس بر تخت شاهی بود - از طریق حبیب الله رشیدیان - مأمور رسمی سفارت انگلیس - و لسان الملک، پیامی برای وزیر مختار انگلیس فرستاد که در این پیام خشم و نفرت نسبت به ناصر الدین شاه قاجار موج می زند
شاه نمی توانست این مطلب را درک کند که اگر می خواهد ایران را به سطح کشورهای پیشرفته جهان برساند. باید در درجه اول حکومت قانون را محترم شمارد و به مردم اجازه مشارکت در امور عمومی را بدهد.
شاه توسعه سیاسی و اقتصادی یکی از اولویتهایی بود که شاه تصمیم داشت به هر قیمتی به آن دست یابد. چنانچه آسیب به محیط زیست از نظر شاه در برابر این توسعه، ارزش و اهمیت چندانی نداشت. این موضوع باعث شد تا بخش مهمی از منابع زیست محیطی ایران در این دوره فدای توسعه شتابزده گردد.
دوران حکومت رضاشاه از آغاز تا پایان آن را میتوان از ابعاد مختلفی دوران متفاوت سیاسی دانست. این دوران که حدوداً پانزده سال به طول انجامید، مواجهه حکومت با مردم باعث شد تا در نهایت حکومت سیاسی پهلوی اول را دورهای از استبداد مطلق بنامند
تعداد بهائیان در دوره حکومت پهلوی دوم، رشد فزایندهای به خود گرفت. این روند به دلایل مختلفی اتفاق افتاد؛ اما یکی از دلایل مهم آن به نگرش شاه نسبت به بهائیان مربوط بود. شاه تصور میکرد بهائیان از نظر سیاسی، هیچ تهدیدی محسوب نمیشوند.
بسیاری معتقدند که قرارداد کنسرسیوم، وضعیت ایران را از لحاظ اداره نفت و درآمد آن بهتر کرد. اما آمارها حکایت از آن دارد که بعد از کنسرسیوم نیز همچنان کشورهای غربی، بیشترین استفاده را از نفت ایران بردند.
بعد از کودتای 28 مرداد 1332، سازمان امنیتی و اطلاعاتی ساواک تشکیل شد. ظاهرا هدف این سازمان دفاع از استقلال کشور بد؛ اما عملا سااک به نهادی ضدمردمی و علیه مخالفان حکومت تبدیل شد. تشکیل ساواک در سال 1335 شکل قانونی به خود گرفت و در قوانین بدین شکل منعکس شد.
ایران در دوره رضاشاه در برخی از سالها با تراز تجاری خوبی نسبت به کشورهای اروپایی و حتی کشور آمریکا مواجه بود. احتمالا این موضوع باعث ایجاد این تصور میشود که وضعیت اقتصادی مردم در آن دوره بسیار خوب بوده است؛ اما واقعیت چیز دیگری است.
روابط اقتصادی ایران و آمریکا در دوره رضاشاه با فراز و نشیبهای زیادی همراه بود. در برخی از دورهها این روابط بر پایه همکاری کامل و در دورههای نیز همراه با تنش و اختلافات گسترده بود. نمونهای از این اختلافات را میتوان در سال 1315 شمسی مشاهده کرد.
ارتش حکومت پهلوی، روابط چندان نزدیک و خوبی با مردم نداشت. این موضوع گرچه ناشی از عوامل متعدد بود، اما یکی از دلایل اصلی آن، انتظارات و تربیت خاص نظامیان توسط حکومت بود. این موضوع نقش مهمی در دور شدن نظامیان از مردم داشت.