سبک زندگی

۲۸ شهريور ۱۳۹۳ ۲۱:۲۸

دراج به خرگوش گفت که در این نزدیکی و بر لب آبگیر، گربه‌ی پارسایی زندگی می‌کند که همیشه در ستایش است و هرگز خونی نریزد و کسی را آزار ندهد و هنگام ریاضت، با آب و گیاه دهان باز کند. داوری از او دادگرتر پیدا نمی‌شود....

۲۱ شهريور ۱۳۹۳ ۲۱:۳۶

گفتگوی شیطان و فرعون

فرعون به او گفت: آیا بدتر از من و از خودت بر روى زمین سراغ دارى؟

۲۰ شهريور ۱۳۹۳ ۱۴:۳۴

کافری که شهید شد!

حضرت فرمود: جبرئیل از جانب خداى "عزّ و جلّ" به من خبر داد که تو داراى پنج خصلتى که خداوند و رسولش آنها را دوست دارد.

۲۰ شهريور ۱۳۹۳ ۱۴:۳۱

آیا می‌توانی روی آب راه بروی

ابوسعید را گفتند: کسی را می‌‏شناسیم که مقام او آن چنان است که بر روی آب راه می‌‏رود.

۲۰ شهريور ۱۳۹۳ ۱۴:۲۸

مرد بی نیاز

هر کس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت نماید، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها، راهی پدید می‌آورد و از جایی که تصور نمی‌کند، به او روزی می‌رساند و نیازهای زندگی‌اش را برطرف می‌سازد».

۱۳ شهريور ۱۳۹۳ ۱۰:۵۰

قتل و عام تیمور برای آبلیمو

تیمور زمانی که در خراسان بود دچار نوعی بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری ناشی از گرمی مزاج است و تنها آب لیموی شیراز است که رفع این بیماری می‌کند. تیمور از این جهت نامه‌ای به شاه منصور از آل مظفر فرستاد ...

۷ شهريور ۱۳۹۳ ۱۳:۲۶

حکایتی زیبا از گلستان سعدی

دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز

ملک روی ازین سخن در هم آمد و گفت : آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این در خبثی و خردمندان گفته اند.

۷ شهريور ۱۳۹۳ ۱۳:۱۸

حرف‌های خود را از ۳ صافی عبور دهید!

پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده‌ای. یعنی چیزی را که می‌خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی‌ام می‌شود

۳۱ مرداد ۱۳۹۳ ۲۳:۰۱

راستی پیشه کن

پسر کوچک آن مرد از ترس اینکه پدرش او را سرزنش کند با شتابزدگی به مجلس خوش گذرانی پدر رفت و گفت : پدر ! گربه ای آمد و آن دنبه را که هر روز صبح سبیل خود را با آن چرب می کردی با خود برد .

۳۱ مرداد ۱۳۹۳ ۲۲:۵۶

حکایت موشی که مهار شتر می کشید !

شتر گفت : «ببینم چقدر عمق دارد.» و سپس با سرعت پایش را در آب نهاد و گفت : این که تا زانوی من است. چرا تو می ترسی و ایستاده ای ؟!»

۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ۱۶:۳۹

حکایتی از تاریخ

وقتی وفاداری به قانون عامل شکست شد

بعضی وقت ها هنجارها قانونند . به رمان بی نظیر بی نوایان نگاه کنید . وقتی بازرس ژاور نمی تواند از قانون خودش که عدم مماشات به دزدان است بگذرد ژان وار ژان که مرد خوبی است را رها نمی کند بلکه خودش را در دریا غرق می ...

۱۸ مرداد ۱۳۹۳ ۰۰:۲۲

حکایتی بسیار زیبا از کلیله و دمنه

دو کبوتر در همان لانه قبلی ماندند تا این که تابستان فرا رسید و لانه آنها خشک تر شد و زندگی خوشی را در مزرعه سپری کردند . آنها هر چقدر برنج و گندم می خواستند می خوردند و مقداری از آن را نیز برای زمستان در انبار ...