تلگراف سلیمان میرزا محسن اسکندری نماینده فرقه دمکرات در مجلس شورای ملی به انجمنهای ایالتی و ولایتی خراسان مبنی بر تعیین جایزه برای دستگیرکننده یا قاتل محمدعلی شاه، شعاعالسلطنه و سالارالدوله
اعلامیه محمدکاظم خراسانی و عبدالله مازندرانی به علماء اعلام، امرای روسای عشایر و سایر مسلمین ایران مبنی بر لزوم اتحاد جهت دفع شرارت محمدعلی میرزای مخلوع از بسط مشروطیت در ایران
ساختار حکومتی قرن نوزدهم ویژه بوده؛ ساختار خودکامهای که «برخلاف خودکامگی شاه عباس، برای اداره مملکت مسوولیتی نمیپذیرد. نه راهی ساخته میشود و نه قناتی لایروبی میشود.
اسماعیل آقا شکّاک ملقب به سردار نصرت، فرزند محمدآقا و نوه علیخان شکاک معروف به سمکو و مشهور به سمیتقو بود.سمکو نخست در سالهای مقارن با نهضت مشروطه و آشوب حاصل از تجاوزات مرزی عثمانیها، در سال 1325 قمری با تاخت و تاز در سلماس و نواحی مجاور آن، نام خود را بر سر زبانها نهاد
محمد علیشاه است،(نفر میانی)، همو که گفته بود: "من راضیم خدمتگذار روسها باشم و راضی نمیشوم که مشهدی باقر بقال(از نمایندگان دوره اول مجلس مشروطه) برای من مقرری سلطنتی معین کند،"در تبعید در اُدسای روسیه، با برخی از یاران وفادار. سمت چپ او عکاس نامدار دورانش (نشسته)، روسی خان است که در این سفر وی را همراهی کرده است. غم حاصل از دست دادن تاج و تخت آنچنان ...
در تعزیههایی که در حضور شاه برگزار میشد، به ویژه در تکیۀ دولت، تعزیهگردان یا معینالبکاء که ناظم و کارگردان نمایش بود، با ورود به صحنه و با آهنگ موزیک سلطنتی دستور آغاز تعزیه را میداد...
همراهی جیران، سوگلی شاه موجبات ناخشنودی مادر شاه را - که سر سازگاری با جیران نداشت - فراهم ساخت. امیر دخالت کرد اما به نفع جیران و به هر روی سوگلی تجریشی شاه همسفر مهدعلیا گردید. اما مساله تنشزای اصلی، فرمان اقامت اجباری عباس میرزا مُلکآرا، پسر دوم محمدشاه بود
در این کتاب به روشنی به این سئوال پاسخ گفته که چرا انگلیسیها به دفاع صوری از جنبش مشروطه پرداختند و مواضع محافل و احزاب سیاسی آن کشور در برابر تحولات ایران چه مبنایی داشت ...
رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران گفت: ستارخان به جرم حمایت از دستورات مرجعیت نجف در مبارزه با استبداد روشنفکری شکست خورده و از میدان خارج میشود به این ترتیب ستارخان قربانی استبداد روشنفکری در ایران است
ستارخان و باقرخان دو مجاهد تربیت شده انجمن تبریز بودند که «ابتدا به عضویت در انجمن حقیقت که یکی از مراکز مشروطهخواهان تبریز بودند در آمدند،سپس به انجمن ایالتی تبریز رفتهاند و آمادگی خود را برای خدمت به مشروطه اعلام داشتند
بخشی از این نوشتار که جزو مطالبات آمده و با لفظ «غربت ستارخان» نیز همراه شده، نه تنها به هیچ عنوان قابل هضم نیست، بلکه به شدت نسبت به قشرهای غیرآذری توهینآمیز است و قطعاً ارتباطی با تفکر سردار ملی نیز ندارد و شبیه برخی رفتارهای مسئولان جمهوری آذربایجان است که حکیم نظامی، شاعر پارسی سرای را نیز مال خود ساختهاند
ستارخان فرزند حاج حسن بزاز قره داغی در ۱۲۸۴ق در قره داغ متولد شد. او از سواد چندانی بهرهمند نبود و در تبریز به خرید و فروش اسب مشغول بود. ستارخان که در دسته لوطیهای محل امیرخیز تبریز بود مدتی کوتاه به کدخدایی این محله انتخاب شد و بعد به دسته تفنگداران ویژه ولیعهد مظفرالدین میرزا پیوست ...