گویی رضاخان از پس سالها در سایه بودن، تصمیم داشت رضاشاهی تازه را از رحم استبداد و حکومت فردی به دنیا آورد، چنان که شد و «سال سخت» به خاطرهها پیوست. پیشبینی سردار اسعد درست از آب درآمد. همان سال مخبرالسلطنه هدایت رئیسالوزرا هم به امر شاه اجباراً تن به استعفا داد و سردار اسعد بختیاری نیز در سفر بابل همراه با رضاشاه مورد غضب واقع و توقیف شد. مرگ ...
خداوند بر این امت منت گذارده و بین آنان ریسمان الفت [و اتحاد] را گره زده است ...این نعمتی است که احدی نمیتواند بهایی برایش بگذارد؛ زیرا از هر بهایی گرانقدرتر و از هر چیز باارزشی پرارزشتر است .
جالبتر از اینها وقتی بود که میخواستند دستگاه را باز کنند و به تعمیر بپردازند. طوری رفتار میکردند که انگار میخواهند بمبی را خنثی کنند. همه را از اطراف دستگاه دور میکردند تا کسی شاهد نحوه تعمیر نباشد. تنها یک نفر کارگر دست چندم را نگه میداشتند تا آچار بدهد و آچار بگیرد و خدماتشان را پیش ببرد.
شش ماه پس از سفر دالس به ایران در اوایل ژوئن ۱۹٥۸(خرداد۱۳۳۷) شاه برای بار سوم عازم سفر به امریکا گردید. محمدرضا شاه در این زمان ثریا را طلاق داده بود و در این سفر خواهر پرقدرت او اشرف وی را همراهی می نمود. خواهر و برادر در فضای اجتماعی و سیاسی واشنگتن دست به کار شدند.
خودش میگوید:" پدر بزرگم از دوستان دوران نوجوانی ناصرالدین شاه بود که همراهش و در دوران ولایتعهدیاش در تبریز زندگی میکرد و در همانجا به اتفاق ٦ تن دیگر از رفقایش کباب پختن را در دربار قاجار شروع میکنند که ناصرالدین میرزای جوان همواره علاقمند بوده که نحوه طبخ کباب را توسط آنها ببیند