زورخانه مکانی برای ورزش مردان بوده که بیشتر در کوچه پس کوچههای شهر احداث شده است؛ بام آن به شکل گنبد و کف آن گودتر از کف کوچه است، درب آن کوتاه و یک لختی است و هر که بخواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود باید خم شود که این امر به دلیل این است که در هر مقامی هستید باید در مقابل گود تعظیم کنید
پس با ارباب وصیت همراهی می کنم. و ایشان را در امور مددکاری نمایم و در کشیدن آب غسل و کشاندن جنازه تا لب گور از پا ننشینم و چون از مرده فارغ شوند و بازگردند تا در تعزیت سرا با ایشان باشم. و چون اثری از وصیت ظاهر نشود نا امید بازگردم.
گفتند که شما را انتخاب کردهایم برای دادستانی، شما بیایید به قم برویم و در جامعه مدرسین و خدمت امام برسیم که حکم بدهند. گفتم نه! من برای گرفتن هیچ حکمی از اینجا بلند نمیشوم بروم خدمت امام. امام مرا میشناسند و احتیاجی نیست که من بروم، امام همانجا حکم بدهند من اینجا این کار را عهده دار میشوم.
نفراتی که اعدام شدند همین تعدادی بودند که نامشان را گفتم و بقیه افسران فنی هستند که اسمشان در لیست بوده است. این مسئله خیلی مهم که در مورد کودتای نقاب یا نوژه برخی بیان میکنند...
یادداشتهای مهناز افخمی اغلب کوتاه بوده و به مسائلی از قبیل: تظاهرات مردم، طرز لباس پوشیدن اعضاء هئیت وزیران، خبر سقوط هواپیمای ایران ایر، اظهار کسالت و خستگی به علت حضور در جلسات، بی توجهی به حضور وی توسط اعضاء هیئت وزیران است.
وی در دوره سلطنت رضا شاه با دوستان صمیمی و دیرین خود، بویژه سید حسن تقیزاده و میرزا حسن خان مشیرالدوله و ذکاءالملک فروغی، رابطه نزدیک دارد و در چارچوب همین روابط محفلی اعضای قدیمی لژ بیداری ایران است.
سکوت کلاس با چند ضربه به شیشه در هم شکسته شد در که باز شد «شهید غلامعلی قنادان» بود، از دبیر ریاضی اجازه خواست به او یک دقیقه فرصت دهد تا برای اعزام به جبهه از همکلاسیهای خود خداحافظی کند.
در سالهای 62 - 63 بود که صدام باز هم اندیمشک را مورد خشم خود قرار داد و موشک باران کرد، لحظاتی بعد مرا صدا زدند و گفتند «جسد پیر زنی در غسال خانه است، این زن سر در بدن ندارد و قابل شناسایی نیست».