۱
plusresetminus
در روز بیست و ششم فروردین مطابق سنۀ هزار و صد و چهل و نه هجرى هشت ساعت و بیست دقیقه از روز گذشته،به اختیار رصدبندان دقیقه‌یاب و اخترشناسان بطلمیوس انتساب،تاج شاهى بر سر وى گذاشتند.اجراى مراسم جلوس چنانکه در چنین اوقات مأمول است معمول داشتند،و تختى مرصع نهاده نادر را برآن نشاندند،و على الفور سکه به نام وى زدند.
چگونگی تاجگذاری نادر شاه
جوان و تاریخ- کشکول

تاج گذاری نادر

در روز بیست و ششم فرورى مطابق سنۀ هزار و صد و چهل و نه هجرى هشت ساعت و بیست دقیقه از روز گذشته،به اختیار رصدبندان دقیقه‌یاب و اخترشناسان بطلمیوس انتساب،تاج شاهى بر سر وى گذاشتند.اجراى مراسم جلوس چنانکه در چنین اوقات مأمول است معمول داشتند،و تختى مرصع نهاده نادر را برآن نشاندند،و على الفور سکه به نام وى زدند،در یک طرف این شعر را که:

سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان

نادر ایران‌زمین و خسرو گیتى‌ستان

و بر طرف دیگر«الخیر فیما وقع»نقش کردند.و هم از مورخ تاریخ وى منقول است که،نکته‌سنجان«لا خیر فیما وقع»خواندند.بالجمله،بعد از جلوس بر تخت سلطنت نادر به جانب اصفهان در حرکت آمد و چندى در آنجا به تهیه و تدارک لشکر پرداخته،تسخیر قندهار را وجهۀ همت ساخت.حسین خان برادر محمود غلیجائى در آن اوقات،در قندهار والى بود.نادر قبل از آنکه بدان صوب توجه کند،آنچه لازمۀ اهتمام بود،دربارۀ آرامى ایران در ایام غیاب خود بجاى آورد.و در همین سال جزیرۀ بحرین به دست محمد تقى خان حاکم فارس مفتوح شد.و چون ایل بختیارى اطراف اصفهان را در معرض تاخت‌وتاراج آورده بودند،ابتدا استیصال ایشان را پیش‌نهاد خاطر ساخته به دفع آن طایفه در حرکت آمد،از کوهستان اصفهان که تا نزدیکى شوشتر مى‌رود و،تمام منزل و ملاذ ایلات بختیارى است و،چون کوهستان مزبور مشحون است بر غارهاى بسیار و مغاکهائى بى‌شمار،و این طایفه همیشه در ایام مخاطره به آن غارها پناه مى‌بردند، در نظرها چنان جلوه مى‌نمود که،ایشان را در قید اطاعت آوردن،از حیّز امکان خارج است.اما نادر بر مردم معلوم کرد که،این محض توهم است.بهادران خود را بر قلل جبال و خلل و فرج شعاب کشیده،یکى‌یکى آن طایفه را به چنگ آورد و در عرض مدت یک ماه،جمیع ایل بختیارى را منقاد و فرمان‌بردار نمود، امیر ایشان على‌مراد خان را اسیر کرده به قتل رسانید و،بقیه که از تیغ قهر نادرى رسته بودند،مورد عنایات وى گشته،جمعى از ایشان در جرگۀ عساکر پادشاهى انتظام یافتند.و به جهت جلادت فوق العاده که در فتح قندهار از ایشان به ظهور رسید،کاشف حکمت و مورد رأفت نادر شدند.و سایر را از کوهستانى که در سابق سکنى داشتند کوچانیده محلى بهتر و به اداره نزدیکتر از براى ایشان مقرر کرد. بعد از آن با هشتادهزار لشکر از راه خراسان و سیستان روى به قندهار نهاد،در عرض راه عایقى که قابل ذکر باشد روى نداد،ولى چون به قندهار رسید، دید استحکامات شهر به نوعى است که فتح آن به زودى در حیّز امکان نیست.اول خیالى که کرد این بود که،اطراف شهر را گرفته راه آمدوشد اهالى را با امکنۀ اطراف و حوالى منقطع کند،و حکم کرد تا طرح شهرى در مقابل آن ریخته به بناى آن پرداختند و آن را به نادرآباد موسوم کردند.بعد از فتح قندهار غالبا جمیع سکنۀ آن ملک به نادرآباد نقل کردند.و بعد از فوت نادر،همانجا مشهور به قندهار شد.و همچنین حکم کرد تا در اطراف شهر برجها برپا کردند و، مابین برجهاى مزبور را با سقناقهاى کوچک وصل کردند،به نوعى که راه مراودۀ محصورین با اطراف بیرون شهر به کلى مسدود گشت.اما چون نادر دید که همۀ این کارها اثرى در خاطر افغانان نکرد و یک سال تمام بیهوده صرف شد و افغانان را هنوز ذخیرۀ بسیار در شهر باقى است،به فکر دیگر افتاد.

https://www.cafetarikh.com/news/19959/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما