با وجود این، ۱۸ آبان ۱۳۳۹، جان اف. کندی با یک درهم درصد اختلاف رأی، پیروز رقابت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام شد. شاه که آرزوی ریاست جمهوری نیکسون را از دست رفته میدید چارهای نداشت که با دولت تازهٔ ایالات متحده کنار بیاید...
در ص 30 کتاب می خوانیم:
ماجرای حمایت و تلاش محمدرضا شاه برای پیروزی ریچارد نیکسون، کاندیدای جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، یکی دیگر از فرازهای کتاب «تو در قاهره خواهی مُرد» است. نویسنده این حمایت را به پشتیبانی نیکسون از شاه در جریان کودتای ۲۸ مرداد گره زده و مینویسد: «تو پس از آیزنهاور از نامزد جمهوریخواهان ریچارد نیکسون حمایت کردی. از ریچارد نیکسون، که اواخر ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور به عنوان معاون او در کودتای ۱۳۳۲ به تو کمک زیادی کرده بود. از ریچارد نیکسون که پس از سرنگونی دکتر مصدق به تهران آمده و با تو ملاقات کرده بود. تو از ریچارد نیکسون هم پذیرایی کرده بودی. کنارش عکس گرفته بودی. به حرفهایش دربارهٔ اینکه ایران فقط یک حلقه در زنجیرهٔ دفاعی ایالات متحده برابر کمونیستها نیست و متحد اصلی است، گوش داده بودی. دل بسته بودی. خیلی زیاد. تو آرزو داشتی ریچارد نیکسون رئیسجمهور آمریکا شود. نه جان اف کندی دموکرات. نه جان اف کندی لعنتی.»
در ص 31 کتاب آمده است :
با وجود این، ۱۸ آبان ۱۳۳۹، جان اف. کندی با یک درهم درصد اختلاف رأی، پیروز رقابت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام شد. شاه که آرزوی ریاست جمهوری نیکسون را از دست رفته میدید چارهای نداشت که با دولت تازهٔ ایالات متحده کنار بیاید. شرایطی که نویسنده اینچنین روایتش میکند: «فهمیدی روی اسب بازنده قمار کردهای. فهمیدی باختهای. بازنده. فهمیدی روزگارت را سیاه خواهند کرد. ولی تو نمیخواستی روزگارت سیاه شود. نه، نمیخواستی... نمیخواستی... فهمیدی باید به جان اف. کندی اقتدا کنی. کندیای که برای خیلیها طلایهدار تغییرات سیاسی بود، اما نه برای تو. تو که از تغییرات سیاسی نفرت داشتی. تو که نمیخواستی چیزی دگرگون شود. جان اف. کندی اعتقاد داشت توسعه نظامی ایران منافع کشورش را حفظ نخواهد کرد ولی تو اعتقاد نداشتی. کندی به برپایی دولتی غیرنظامی، میانهرو و اصلاحطلب اعتقاد داشت ولی تو نداشتی. نه، نداشتی.»