۰
plusresetminus
یکی از شبهه هایی که نهضت آزادی و دیگر مخالفین نظام بر اصل ولایت فقیه مطرح کرده اند ، بحث «تعهد منهای تخصص» می باشد.آنها می گویند: «رهبر یک جامعه باید علاوه بر تعهد، متخصص باشد، تخصص در فقه و احکام دینی کافی نیست، بلکه در امور سیاست و تدبیر امور و کشورداری نیز باید از تخصص بالایی برخوردار باشد، در صورتی که در افراد فقیه، چنین تخصصی وجود ندارد. آیا می توان مدیریت علمی را جایگزین مدیریت فقهی کرد؟»
ولایت فقیه؛ از تعهد تا تخصص(2)
امّا تبلیغات دشمنان خارجى و ایادى آنان در داخل علیه این اصل، کم وبیش، ادامه داشت، تا این که حضرت امام به لقاى محبوب خویش شتافت و حضرت آیت اللّه خامنه اى امامت امت امام را بر عهده گرفت، دوباره جنجال تبلیغاتى دشمن اوج گرفت. متأسفانه، شمارى از افراد و گروههایى که در زمان حیات امام، از هواداران و دفاع کنندگان از کیان ولایت مطلقه فقیه به شمار مى آمدند، در آن تشکیک کردند و یا تفسیرهاى نادرستى از آن ارائه دادند؛ که  البته بیش تر این تفسیرها سیاسى اند، تا علمى، و بیشتر تابعى از نظرگاه سیاسى و تأکید و عطفى بر کارکردهاى اجتماعى افراد و گروهها می باشد. پاره اى از این تفسیرها، در دیدگاه (سکولار) به خوبى خود را نشان مى دهد و شگفت این که این سکولاراندیشان، برداشتهاى نارواى خود را به امام نسبت داده اند و از آن عزیز، مایه گذاشته اند.

بر این اساس، آنچه اکنون ضرورت مى یابد، شناساندن درست و روشن اندیشه حضرت امام، در این باره است، تا هواداران و دفاع کنندگان واقعى ولایت، وظیفه خود را بدانند و کسانى که برآنند آن را درست بشناسند، راه یابند و آنان که کژراهه مى روند و اندیشه والاى امام را پوششى قرار داده اند، تا اندیشه هاى نادرست و به دور از خرد خود را مطرح کنند، شناخته شوند. یکی از شبهه هایی که نهضت آزادی و دیگر مخالفین نظام  بر اصل ولایت فقیه مطرح کرده اند ،  بحث «تعهد منهای تخصص» می باشد.آنها می گویند: «رهبر یک جامعه باید علاوه بر تعهد، متخصص باشد، تخصص در فقه و احکام دینی کافی نیست، بلکه در امور سیاست و تدبیر امور و کشورداری نیز باید از تخصص بالایی برخوردار باشد، در صورتی که در افراد فقیه، چنین تخصصی وجود ندارد. آیا می توان مدیریت علمی را جایگزین مدیریت فقهی کرد؟»

در پاسخ این شبهه یا سؤال، به چند مطلب اشاره می کنیم، که با توجه به آن، پاسخ خود را می یابیم:

الف) ما از این ها می پرسیم؛ در کجای دنیا افرادی که از طرف مردم به عنوان رهبر و  رییس جمهور، انتخاب
 می شوند ،  در همه علومی که مربوط به کشورداری است، تخصص دارند؟

ب) بدون شک آنچه برای رهبر لازم است این است که در مساله مدیریت و تدبیر امور جامعه، آگاهی داشته باشد، و در اجرای امور با نظارتی دقیق، با مشورت از متخصصان گوناگون، به شناخت لازم برسد، زیرا آن چه بر عهده رهبر است، اجرای احکام کلی الهی و حکم در امور جزیی با مشورت اهل خبره در موضوعات و متعلقات آن ها است، او مدیریت جامعه را برعهده می گیرد، و شناخت امور جزیی در مسائل اجرایی از رهگذر متخصصان و کارشناسان برای او حاصل می شود ؛ و چنین کاری با توجه به وجود «مجمع تشخیص مصلحت » در کنار رهبری، مدیریت و مدبریت رهبری را تکمیل خواهد کرد . در قانون اساسی در اصل 109 شرایط و صفات رهبری در دو بند مشخص شده است: «1 )  صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتا و مرجعیت ؛
  2 ) بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کافی برای رهبری .» روشن است که مفهوم این دو بند؛ با آن چه گفتیم قابل اجرا است .

ج) اگر منظور از تخصص در امور، مدیریت صحیح است، که چنین تخصصی در کنار مجمع تشخیص مصلحت، برای ولی فقیه صالح و آگاه، حاصل است، و اگر منظور، تخصص های صوری و سیاست بازی و ترفند و دروغ است، چنان که در دنیای امروز در میان رهبران رایج می باشد، چنین کاری از نظر اسلام مردود است، زیرا نباید درستی، عدالت، مصالح امت را فدای سیاست بازی های شیطانی کرد، و یا تعهد را فدای چنین تخصصی نمود، چنان که امیرمؤمنان علی (ع) در برابر نیرنگ ها و سیاست بازی های معاویه فرمود: « والله ما معاویة بادهی منی، و لکنه یغدر و یفجر، و لو لا کراهیة الغدر، لکنت من ادهی الناس؛  سوگند به خدا معاویه از من سیاست مدارتر نیست، ولی او نیرنگ می زند و به انواع گناهان مرتکب می شود، اگر نیرنگ، ناپسند و زشت نبود، من از سیاست مدارترین مردم بودم.»

نتیجه این که رهبری ولایت فقیه صالح، دارای کامل ترین مدیریت ها است، زیرا جامع بین مدیریت فقهی - الهی با مدیریت علمی - تخصصی (در سایه مشورت با متخصصان) است، ولی مدیریت علمی منهای مدیریت فقهی - الهی، ناقص ترین مدیریت ها است، زیرا علم بدون دین، و تخصص بدون تعهد مانند حکومت های استکباری ولائیک، خطرناک ترین مدیریت ها در بروز جنایات گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود .

کوتاه سخن آن که ؛  اسلام مکتبی غنی، کامل در همه عرصه های زندگی است و به همه ابعاد حیات از: اقتصادی، صنعتی، کشاورزی، حقوق بشر، عدالت و انصاف توجه نموده، و طبعا رهبر اسلام نیز در این راستا قدم برمی دارد، و به همه نیازها توجه دارد . برای اثبات این مطلب کافی است که عهدنامه مالک اشتر را که در نهج البلاغه (نامه 53) آمده، و در آن به طور خلاصه اصول کشورداری از زبان حضرت علی (ع) بیان شده، مورد مطالعه قرار دهیم، که به راستی کانونی از همه ارکان مدیریت و رهبری است، در فرازی از آن می خوانیم: «ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق ؛باید محبوب ترین کارها نزد تو اموری باشد که به حق و عدالت، موافق تر، و با رضایت توده مردم هماهنگ تر است، چرا که خشم توده مردم، خشنودی خواص را بی اثر
می سازد، اما ناخشنودی خواص با رضایت عموم، جبران پذیر است.»

https://www.cafetarikh.com/news/20477/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما