وفاداری و سرسپردگی شاه به ایادی به حدی بود که کسی باور نمیکرد او از شاه درخواستی بکند و پذیرفته نشود؛ بهطوری که مردم به او پادشاه «بدون تاج و تخت» نسبت داده بودند....
دستگاه محمدرضا شاه در اختیار بهائیان قرار داشت. آنان از نفوذ زیادی در این تشکیلات برخوردار بودند، عبدالکریم ایادی از بانفوذترین اشخاص بهائی نزد محمدرضا شاه بود.
در صص 108- تا 109 کتاب می خوانیم:
«پس از پرون، من [فردوست] و [عبدالکریم] ایادی تنها اشخاصی بودیم که در ساعات فراغت محمدرضا شاه به نزد او میرفتیم». در دورهی نفوذ ایادی در دربار و دستگاه دولتی و ارتش، بهائیان ایران بسیار ترقی کردند و ثروتمند شدند. ایادی هر چه از دستش برمیآمد، در کمک به آنان کوتاهی نمیکرد؛ آنان هم به نوبهی خود در انحطاط اقتصاد مملکت تلاش میکردند؛ مثلاً اجناسی را که در ایران ارزانتر تولید میشد، از خارج وارد میکردند. فردوست میگوید: «به یاد دارم که زمانی (شاید حوالی سال 1351 یا 1352) ایادی، سرلشگر ضرغام (را که مدتی وزیر دارایی و مدتی هم وزیر عامل بانک اصناف بود) به ریاست اتکا (سازمان تدارکاتی ارتش) منصوب کرد، سپس به او دستور داد کلیهی مایحتاج خود را از خارج وارد کند. ضرغام استنکاف کرد، چون این اجناس با قیمت ارزانتر در ایران قابل تهیه بود. ایادی او را برکنار کرد و افسر دیگری را به این سمت گمارد، او اجناس مورد لزوم را مستقیماً از خارج وارد مینمود».او بهداری، ارتش، بیمارستانها و ادارهی خرید دارو و ابزار پزشکی برای یگانهای ارتش را سرپرستی میکرد و با همهی توان به همکیشانش یاری میرساند. وفاداری و سرسپردگی شاه به ایادی به حدی بود که کسی باور نمیکرد او از شاه درخواستی بکند و پذیرفته نشود؛ بهطوری که مردم به او پادشاه «بدون تاج و تخت» نسبت داده بودند.