من در قسمت بار هواپیما بودم؛ دور از چشم قرار داشتم. وقتی آن گروه از هواپیما پیاده شدند من هم با آنها بیرون آمدم . با یکدیگر به گفتگو و گپ زدن پرداختیم و ظاهرا خود را سرگرم قدم زدن نشان دادیم. در همین موقع ناگهان به سمت اتومبیلی رفته و سوار شدم.
جوان و تاریخ- مقالات
اعزام هایزر به ایران در حقیقت واپسین تلاش دولت آمریکا برای غلبه بر بحران ایران از طریق دستاویزهای قانونی و در چارچوب قانون اساسی مشروطه بود که در صورت شکست می بایست به قهر و خشونت منتهی شود. تا این زمان٬ شـاه ــ تـحت حـمایت مستقیم کاخ سفید و نیز مشاوران داخلی خود ــ همه راهها را٬ از خونریزی تا مدارا٬ در عمل آزموده بود؛ نه خشونتهای گسترده و سرکوبهای خونین و نـه سـیاستهای »آشـتی ملی« و نه کابینه نظامی هیچ یک نتوانسته بودند رژیم را از مهلکه و گرداب سقوط نجات دهند. دامنه انقلاب هر روز وسعت بیشتری می گرفت. شاه و نظام سلطنت او در کانون حملات هواداران نهضت قرار گرفته بودند. رژیم که از فهم انقلاب عاجز مانده بود٬ به تدریج٬ اراده و توان خود را از دست می داد.
در ص 54 کتاب می خوانیم:
خبر ورود من را به صورت سری به رئیس نمایندگی نظامی امریکا در ایران به سرلشگر فیلیپ گاست داده بودند. مقدمات طوری فراهم شده بود که مرا به طور پنهانی بپذیرند. وقتی درهای هواپیما باز شد تعدادی از پرسنل نظامی امریکا که برخی با اونیفرم و بعضی بدون اونیفرم بودند ظاهرا به منظور آماده سازی هواپیما جهت سوختگیری وارد شدند. من در قسمت بار هواپیما بودم؛ دور از چشم قرار داشتم. وقتی آن گروه از هواپیما پیاده شدند من هم با آنها بیرون آمدم . با یکدیگر به گفتگو و گپ زدن پرداختیم و ظاهرا خود را سرگرم قدم زدن نشان دادیم. در همین موقع ناگهان به سمت اتومبیلی رفته و سوار شدم. از این هراس داشتم که مبادا نگهبان دروازه خروجی فرودگاه از من تقاضای کارت شناسایی کند. این سفر من یک تجربه هول آور و ترسناکی شده بود؛ چون در تمام بازدیدهای قبلی که از ایران داشتم اغلب رهبران ارشد نظامی شاه با سروصدای زیادی از من در فرودگاه استقبال می کردند.