باب دوم از ماجرای مسلم که به پایان میرسد از یوسفعلی میرشکاک دعوت میشود که به بالای سن بیاید. زبان شوخ و نگاه تیز شاعرانه اش از منشش پیداست. از شخصیتر شدن شعر شاعران پا به سن گذاشته میگوید و از خواندن غزل به یاد ماندنیاش: «خیز و جامه نیلی کن...» سرباز میزند تا ما را دعوت کند به ژرفای یکی از همین شعرهای به قول خودش شخصی شده. شعری که ترکیبی ست از شعر نیمایی و مثنوی.