۰
plusresetminus
موسی حقانی با رد اینکه امثال سید‌حسن تقی‌زاده در پی نهاد‌سازی دولت مدرن بودند، گفت: سعی افرادی مانند فروغی و تقی‌زاده برای ایجاد دولت‌سازی مدرن واقع بینانه نیست، ما در بیابان و برهوت زندگی نمی‌کردیم که هیچ نهاد مدرنی نداشته باشیم.
پاسخ موسی حقانی به دگردیسی روشنفکران
رحمت رمضانی: روز هشتم بهمن 1348 خورشیدی سیدحسن تقی زاده استاد اعظم لژ فراماسونری، عاقد پیمان دارسی در 1312 و از چهره های اصلی مبارزه با دیانت در نهضت مشروطه، در سن 94 سالگی در تهران درگذشت. در تاریخ جایی برای افتخار کردن نیست همه تاریخ درس است. در زمان جاهلیت نیز مردمان به گذشته خود می بالیدند و آن را مضر قدرت و شکوه می دانستند در صورتی که نیاکان آنها نیز در جهل نادانی به سر می بردند و اگر خدایی ناکرده تاریخ را باعث افتخار بدانیم از افیون و تریاک نیز بدتر است و باعث عقب ماندگی اجتماعی می‌‌شود.

 لزوم شناخت شخصیت‌‌های سیاسی که در تاریخ معاصر ما نقش بازی کردند اعم از اینکه نقششان مثبت و یا منفی بوده است. چه تجربه‌های را از سرگذارنده؟ و به افق‌های دور رویا‌های خود رسیدند! یا نه در پیمودن راه، چه گام‌های برداشتند و خود بازیگر به چه نتیجه‌ای رسید؟ جای بحث و تامل دارد. تا با واکاوی رفتارشان از تجربه این افراد بهره برده تا تاریخ تکرار نشود. تاریخ مشروطه در ایران نقطه عطف تحولات است و به نوعی نشان دهنده حل مشکلی به نام عقب‌ماندگی ایران از کاروان توسعه و پیشرفت غربی محسوب می‌شود. روشنفکران عرفی با تکرار پرسش عباس‌میرزا که چرا ما از غرب و مردان چشم آبی عقب افتادیم به راه حلی رسیدند که مشروطه نام داشت که همان برچیدن ظلم و استبداد است تا کشور با قانون و حقوق شهروندی به پیشرفت برسد برای برچیدن استبداد تشکیل مجلس را پیشنهاد کردند که مورد تایید روشنفکران و علما بود.

اما در این راه به قدری راه افراط پیمودند که سید حسن تقی‌زاده یکی از طرفداران مشروطه که تا آخر عمر به پادشاهی مشروطه وفادار ماند است، نسخه پیشرفت و توسعه را پیچید و با تقلیل پیشرفت، شعار داد باید برای پیشرفت از سر تا پا فرنگی شویم .  بعد پشیمان شد و گفت: این شعار نمونه افراط من بود تا حجت‌الاسلام علی ابوالحسنی منذر مورخ یکی از خدمت تقی زاده را اعترافش به «خطا و افراطی بودن» فتوای ایام جوانی خویش (لزوم فرنگی مآبی کامل ایرانیان) بداند که آذر 39 در باشگاه مهرگان انجام گرفت: «این جانب در تحریص و تشویق به اخذ تمدن مغربی در ایران (اگر هم قدری به خطا و افراط پیشقدم بوده ام و...اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را 40 سال قبل بی پروا انداختم...باید اقرار کنم که فتوای تند و انقلابی من در این امر، در چهل سال قبل در روزنامه "کاوه" و بعضی مقالات بعدی مبنی بر تغییرات کلی انقلابی نیز، متضمن مقداری از این نوع افراط بوده...» و از طرف دیگر علما و روحانیون از همان نخست با توجه به فرهنگ و تمدن اسلامی به مخالفت با این رویکرد روشنفکران عرف‌گرا پرداختند و شیخ فضل‌الله نوری در مقابل مشروطه سکولار مشروطه مشروعه را عنوان کرد که همان ایجاد توسعه با توجه به فرهنگ اسلامی بوده است. برای بررسی بیشتر اشخاصی که در تاریخ ایران موثر بودند با موسی حقانی مورخ و پژوهشگر به گفت‌وگو پرداختیم که در ذیل می‌آید.   

*سید حسن تقی‌زاده چه نقشی در مشروطه داشت؟

ـ سید حسن تقی‌زاده در دوران مشروطه خیلی جوان بود به همین دلیل تقی‌زاده چهره اصلی مشروطه‌خواهی نیست. اما در تحولات بعد از مشروطه نقش بارزتر می‌گیرد.

سید حسن تقی‌زاده شخصیت پر‌آوازه‌ و مبهمی دارد و خود تقی‌زاده نیز در ایجاد فضای ابهام آلود در مورد شخصیتش تلاش کرده بود و سعی کرد ردپای خودش را پاک کند. روش تقی‌زاده این است که در کنار مسایل مهم عبور می‌کند و توضیح زیادی نمی‌دهد. خیلی در مورد نقشش در برخی اتفاقات مشروطه و عضویتش در سازمان فراماسونری صحبت نمی‌کند.

* برخی مورخان زندگی سید‌حسن تقی‌زاده را به سه دور متفاوت تقسیم می‌کنند مدعی هستند تقی‌زاده سوم با تقی‌زاده اول فرق دارد؟ دیگر از تقی‌زاده دوره اول که انقلابی بوده است صحبتی نیست؟

ـ بله چنین است. تقی‌زاده در بدو ورود به سیاست و نمایندگی مجلس آدم افراطی است. به همین دلیل سهم بسیاری در تندروی‌ها در تاریخ مشروطه ایران و انحراف مشروطه دارد و همچنین با افراط ‌گرایی خود نقش مهمی در بن‌بست رسیدن تاریخ مشروطه دارد.

دوره دوم، زندگی تقی‌زاده معاصر با عصر رضاشاه است با اینکه در این دوره آن شر و شور دوره جوانی را ندارد و اما جز افرادی است که دور رضا شاه جمع شده است و تجدد‌خواهی عصر رضاشاه را مدیریت می‌کند.

**دیدگاه تقی زاده در آخر عمر تغییر کرد

دوره سوم، زندگی تقی‌زاده که دوره پایانی زندگی او نیز است. تقی‌زاده در خصوص گذشته و رفتارهایش اعترافاتی دارد و اعتراف می‌کند تندروی‌های در دوران گذشته داشته است به نوعی دیدگاه‌های تقی‌زاده تعدیل می‌شود یکی از مواردی که تقی‌زاده نسبت به آن عدول می‌کند سخنی است که درباره چگونگی پیشرفت و توسعه ایران مطرح کرده است مبنی بر اینکه ایرانی باید از قرق سر تا نوک پا فرنگی شود.

**مخالفت با تغییر خطا از دیگر اقدامات مثبت تقی‌زاده بود

از جمله اقدامات مثبت دیگر تقی‌زاده مخالفت با تغییر خط و الفبا بود چون تغییر خط الفبا را موجب گسست فرهنگی در ایران می‌دانست.

و در حوزه سیاست اعتراف تقی‌زاده مبنی بر اینکه نقشش در تنظیم قرارداد دارسی که فقط در حد «آلت فعل» بود موجب شد دکتر محمد مصدق با استناد قرار دادن این سخن تقی‌زاده در مجلس، مستنداتش را به دادگاه لاهه بقبولاند با این ادله که کسی که امضای‌اش پای قرارداد است اعتراف می‌کند که من «آلت فعل» بودم.

به این ترتیب حرف تقی‌زاده به کرسی می‌نشیند چنین رویکردهای از تقی زاده این نتیجه را حاصل کرد که تقی‌زاده از رویکرد افراطی خود در اوائل جوانی عدول کرده است و به اعتدال رسیده است.

* علت اینکه یک روشنفکر ایرانی چنین تحلیل کند که برای پیشرفت باید از قرق سر تا نوک پا فرنگی شد چیست؟ آیا علت، قطع رابطه امثال تقی‌زاده با ذخایر معنوی اسلام است؟

ـ‌ یکی قطع شدن رابطه روشنفکران با ذخایر معنوی اسلام است و دوم مرعوب شدن آنان در برابر تجدد و مدرنیته است. وقتی فردی  در سنت ریشه نداشته باشد خود به خود به دیگری پناه می‌برد به همین دلیل روشنفکران غربی به غرب پناه بردند که بسیار شتابان و با کروفر به سمت شرق در حال حرکت بود.

**تقی‌زاده ابتدا یک طلبه شیخی مسلک بود

تقی‌زاده ابتدا یک طلبه شیخی مسلک بود و همین شیخی بودن بین او و روحانیت اصولی و مرجعیت شیعه فاصله ایجاد کرد. تقی‌زاده از کودکی تحت تأثیر استادش میرزاملکم خان غربگرا قرار می‌گیرد و به همین دلیل از کسوت روحانی شیخی نیز خارج می‌شود و به سمت عقاید میرزا ملکم خان تمایل پیدا می‌کند.

**میرزا ملکم خان پدر معنوی سید حسن تقی‌زاده بود

خود تقی‌زاده میرزا ملکم خان را پدر معنوی خودش عنوان می‌کند. دلیل دیگرش که این روشنفکران به سمت غربگرایی سوق پیدا می‌کنند این است که دست روشنفکران خالی است. و به مرور زمان تجربیات این روشنفکران زیادتر می‌شود و مقاومت ایرانیان را در مقابل افراطی‌گری و غربزدگی می‌بینند و هم تأثیرات منفی افراطی‌گری را می‌بینند به سمت اعتدال و میانه‌روی سوق پیدا می‌کنند.

**روشنفکران افراطی نسبت به مبانی اولیه خود تجدید نظر کردند

البته این اعتدال به هیچ وجه مثبت نیست منظورم این است که این روشنفکران نسبت به عقاید خود دچار تجدید‌نظر ‌شدند و البته مبانی همان مبانی است اما دیگر نسبت به تخریب همه داشته‌های فرهنگی آنهم با شدت و حدت را دیگر موافق نیستند و تردید دارند.

**منذر: تقی‌زاده عاقبت به خیر شد

*حجت‌الاسلام منذر یکی از مورخان انقلابی که دوست شما نیز بود معتقد است تقی‌زاده عاقبت به خیر شد آیا شما قبول دارید؟

ـ مرحوم منذر با توجه به دوران پایانی عمر تقی‌زاده اعتقاد داشتند که تقی‌زاده عاقبت به خیر شدند دلایل آن بود که در قسمت فوق گفتم. عکسی از تقی‌زاده موجود است که در آخر عمر به مکه مشرف شده است وصیت کرد بعد از مردن در کربلا دفن شود. اما با این توصیف نمی‌شود تاثیر افراد را در فروریختن هویتی و سیاسی یک کشور نادیده گرفت. اما از نظر شخصی تقی‌زاده تا پایان عمر به رژیم مشروطه سلطنتی باور داشت. اما انتقاد جدی من به تقی‌زاده این است چه چیزی از رژیم مشروطه سلطنتی در دوران محمدرضا و رضاخان باقی مانده است که نسبت به رژیم مشروطه سلطنتی وفاداری داشته باشد.

 **شیخ فضل‌الله نوری به تقی‌زاده بدبین بود

* آیا تقی‌زاده در قتل آیت‌الله بهبهانی دست داشت؟ رابطه جریان دینی با سید‌حسن تقی‌زاده چگونه است؟

ـ در خصوص رابطه جریان دینی با سید‌حسن تقی زاده دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه به نظر شیخ فضل‌الله نوری نزدیک است. شیخ به رفتارهای تقی‌زاده بدبین بود و با این جریان مرز‌بندی دقیق داشت.

اما جریان دینی دیگر مانند آیت‌الله بهبهانی به تقی‌زاده بدبین نبودند بلکه خوشبین هم بودند حتی مراجع نجف نیز به واسطه گزارشاتی که توسط اشخاصی مانند آیت‌الله بهبهانی به آنان می‌رسید نسبت به افرادی مانند تقی‌زاده خوشبین بودند.

البته جریان تحول‌خواه غربگرا در بیت آخوند خراسانی به وسیله شخص مرموزی مانند اسد‌الله خراقانی نفوذ داشتند. البته این خوش‌بینی، نشان دهنده خوشبینی جریان دینی به جریانی است که تحول خواهی را ملاک خود قرار داده است.

تقی‌زاده وابسته به جریانی است که از یک طرف بر این اعتقاد است کشورهای اسلامی باید غربی شوند و معتقد بود برای غربی شدن باید درگیری دامنه داری با فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی داشته باشند.

سید‌عبدالله بهبهانی با تقی‌زاده مراودات داشت و اینگونه نبود که در دو جبهه متفاوت باشند البته نسبت به برخی رفتارهای تقی‌زاده انتقاد داشت اما در نهایت سعی داشت تقی‌زاده را حفظ کند.

 حتی حکم تفسیر سیاسی مراجع نجف مانند آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی که به تکفیر تقی‌زاده تبدیل شد را مدتی نزد خود نگه داشت و افشاء نمی‌کرد و هنوز باور داشت که شکاف عمیق نشده است.

**آیت‌آلله بهبهانی سعی داشت تقی‌زاده را مدیریت کند

و می‌تواند تقی‌زاده را مدیریت کند تقی‌زاده مدیون سید‌عبدالله بهبهانی است و خودش در اظهاراتی بعدها بر این امر اذعان دارد. سید‌حسن تقی‌زاده شخصا در ترور آیت‌الله بهبهانی دست نداشته است.

 * اطلاع هم نداشته است؟

 ـ بعید می‌دانم اطلاع نداشته باشد برای اینکه تقی‌زاده آدم سیاسی بود و حزب تقی‌زاده در به شهادت رساندن آیت‌‌الله بهبهانی نقش داشته است این مسئله کوچکی نیست.

معمولا درباره سید‌عبدالله بهبهانی برخی منابع می‌گویند بهبهانی قدرت طلب بوده است و مشروطه خواهان رفتار او را نمی‌پسندیدند و او را به شهادت رساندند. اما بحث فراتر از این دلیل‌هاست مرجعیت شیعه در نجف نسبت به جریان مشروطه خواهی دچار تردید شدند و این تردید به اوج خود رسید.

**علمای نجف تقی‌زاده را بیماری لاعلاج می‌دانستند

در تفسیر نامه سیاسی که مراجع نجف علیه تقی‌زاده نوشته بودند یک شعر عربی به این مضمون نوشته شده بود که ما چه امیدها به تقی‌زاده داشتیم اما چی شد؟! در آن نامه از تقی‌زاده به عنوان یک بیماری لاعلاج یاد می‌کنند که جز با قطع عضو درست نمی‌شود. تکفیر سید‌حسن تقی‌زاده یکسال بعد از شهادت شیخ فضل‌الله نوری و تندروی‌های افرادی مانند تقی‌زاده صورت گرفت و علمای نجف نسبت به این افراد کاملا رویگردان شدند.

**روشنفکران آن دوره اسلام را، شریعت کهنه محمدی یاد کردند

تندروها پروا و ملاحظاتی که تا قبل از این فتح تهران داشتند کنار گذاشتند و خواسته‌های قلبی خود را علنی‌تر کرده بودند و از اسلام به عنوان شریعت کهنه محمدی یاد می‌کردند و علما را تحریک می‌کردند. از طرف دیگر آیت‌الله بهبهانی ماموریت مهمی داشت مبنی بر اینکه اصل دوم قانون اساسی را که همان نظارت علما بر قوانین مجلس است را اجرایی کند. به همین دلیل خیلی حساب شده به سراغ آیت‌الله بهبهانی رفتند شواهدی وجود ندارد که سید‌حسن تقی‌زاده در ترور دست داشته باشد اما با حذف جریان دینی کاملا موافق بود و در رأس جریانی بود که نمی‌خواست مردم سالاری دینی به تعبیر امروزی در کشور اجرا شود و تعریفش از مشروطه کاملا غربی است و نمی‌خواست جریان مقابلش رشد کند.

 * وابستگی تقی‌زاده به جریان فراموسونری چگونه بوده است؟

ـ سید حسن تقی‌زاده شیفته آرای میرزا ملکم خان بود وقتی «لژ بیداری ایرانیان» تاسیس می‌شود که از انشعاب «مجمع آدمیت» به وجود می‌آید.

جناح افراطی مجمع آدمیت به دنبال حذف محمد‌علی شاه بودند اما جناح میانه‌رو «مجمع آدمیت» به این سمت رفت تا اتابک و  محمد‌علی شاه را به عضویت بگیرد و بر این اعتقاد بودند می‌شود به این طریق خواسته‌های خودشان را اجرا کنند اما جناح تندرو نمی‌پذیرفت. که می‌شود از این طریق جامعه را اصلاح کرد. و با کمک معلمان و مدیر مدارس «آلیانس» فرانسه در ایران لژ بیداری را تاسیس کردند.

**تقی‌زاده از چهره‌های مطرح لژ بیداری در ایران است

تقی‌زاده از چهره‌های مطرح لژ بیداری در ایران است اما در دوره رضاشاه به علت اینکه رضاخان خویی دیکتاتوری داشت و به حزب و تحزب روی خوش نشان نمی‌داد و هم بعد از ماجرای کشف حجاب و کشتار در مسجد گوهرشاد محمد‌علی فروغی و افرادی مانند تقی‌زاده از سیاست کنار رفتند.

از طرف دیگر فرزند کیخسرو شاهرخ دبیر لژ بیداری در رادیو برلین علیه رضا شاه و منافع انگلستان در ایران تبلیغ می‌کرد و رضاشاه برای انتقام پدرش «کیخسرو شاهرخ» دبیر لژ بیداری را به قتل می‌رساند در دوران رضاشاه فعالیت این افراد کمرنگ شد اما انسجام آنان بیشتر شد.

 بلافاصله بعد از کنار گذاشته شدن رضاخان از قدرت اعضای فراموسن با حضور فروغی جلسه‌ای برگزار کردند «محمد خلیل جواهری» که جاسوس انگلستان است به ایران می‌آید تا لژ  پهلوی را تأسیس کند. نخستین کسانی را که دعوت می‌کند افراد لژ بیداری هستند.

**تقی‌زاده با ترفند روشنفکران را جذب لژ‌های فراماسونی می‌کرد

فراماسونری چتری بود که افراد غربگرا را ذیل خودش جمع می‌کرد تقی‌زاده و لژش به سمت لژ آلمانی گرایش پیدا می‌کنند و سعی می‌کنند لژ بزرگ مستقل ملی ایران راه‌اندازی کنند و تاسیس لژ بزرگ مستقل ملی ایران ترفندی است توسط سید حسن تقی‌زاده که افرادی که نسبت به وابستگی به انگلستان حساسیت دارد را جذب کنند افرادی مانند عباس زریاب خویی و ابوالحسن زرین کوب را اینگونه جذب کرد.

 سید حسن تقی‌زاده به این افراد گفت که ما لژ مستقل ایرانیان تشکیل دادیم که هیچ ارتباطی با انگلستان ندارد؛ البته این لژ توسط تشکل‌های ماسونی انگلیسی و فرانسوی بایکوت می‌شود و افرادی مانند حسین علاء و ابراهیم حکیمی به لژ اصلی انگلیس و فرانسوی نامه می‌نویسند و از تشکیلات ماسونی درخواست می‌کنند که لژ آنان را بپذیرید. بعد از سقوط رضا شاه لژها خود را در قالب لژ آلمانی احیا کردند.لژ‌های فرانسوی و آلمانی متحد لژ بزرگ انگلستان بودند که تقی‌زاده هم وفادار بود.

**تقی‌زاده یک استعداد شناس بود

تقی‌زاده یک استعداد شناس بود و افرادی مستعدی را شناسایی کرد. روش جذبش هم اینگونه بود که بعد از شناسایی افراد بااستعداد، آنان را به سفر خارجی علمی می‌برد به طور مثال بعد از شناسایی عباس زریاب خویی و عبدالحسین زرین کوب این دو را را برای سفر علمی به کشور شوروی سابق برد.

 بعد از فراهم کردن امکان بازدید و دیدار با مستشرقین در هنگام بازگشت در هواپیما مدام صندلی خود را عوض می‌کرد برای مدتی نزد عباس زریاب خویی می‌نشست و مدتی را نزد عبد‌الحسین زرین‌کوب می‌نشست و از آنان می‌پرسید که مسافرت علمی آنان چگونه بود. زمانی که اظهار رضایت آنان را شنید به آنها گفت: «اگر دوست دارید چنین سفرهای ادامه داشته باشد باید ماسون شوید» و اینچنین زمینه را برای رشد عباس زریاب خویی فراهم آورد تا از متصدی میز امانت کتابخانه به تحصیلات عالیه برسد.

 *جریان روشنفکری تحلیل می‌کنند امثال فروغی و سید حسن تقی‌زاده در پی نهاد سازی و دولت مدرن بودند؟ . کارنامه تقی‌زاده در ماجرای تغییر خط الفبا و فرقه دموکرات هم مثبت است. سؤالم این است آیا می‌توان برای ایجاد دولت مدرن در جامعه مذهبی جریان دینی را در آن کشور حذف کرد.

** روشنفکران برای رسیدن به دولت مدرن دست به اسلحه بردند

روشنفکران غربگرا برای ایجاد دولت مدرن از ترور و کشتار خودداری نکردند و متوسل به زمامداری دیکتاتور منور و مشت آهنین شدند. برای ایجاد دولت مدرن که یکی از مؤلفه‌های آن سکولاریسم است از تمام ابزار سرکوب استفاده کردند و در برابر اعتقادات یک ملت ایستادند و اینگونه دولت سازی مدرن برای من رنگ می‌بازد.

اما اگر منظور از دولت مدرن ساختار جدیدی است که بتوان نیازهای جامعه را پاسخ دهد. امنیت ایجاد کند. اشتغال به وجود بیاورد فضای کسب و کار ایجاد کند. مرحوم مدرس و آخوند خراسانی موافق چنین ساختار مدرن بودند به نظر من بزرگانی مانند آخوند خراسانی دارای ملاحظاتی بودند که این ملاحظات بهتر می‌توانست به نیازهای جامعه ایرانی پاسخ دهد.طرفداران افراطی غرب بروکراسی عریض و طویل مبتنی بر رانت‌خوری ایجاد کردند. آخوند خراسانی در یکی از اعلامیه‌اش می‌نویسد و در اعتراض به مشروطه‌‌خواهان می‌نویسد چرا اینقدر دولت را گسترش می‌دهید و اعضای حزب خود را به استخدام دولت درمی‌آورید و حقوق گزاف برای او تعیین می‌کنید. جریان دینی به دنبال ایجاد ساختار جدید در کشور بودند و لزوما تنها راه آن، وابستگی به غرب نبود. مدرس درصدد بود از طریق مجلس چنین تغییرات در کشور به وجود بیاورد اما رضاخان مجلس را طویله می‌دانست و در انتخابات مجلس دست می‌برد و نمایندگانی که از دوستان رضاخان است را به مجلس می‌فرستد.

به نظرم سعی افرادی مانند فروغی و تقی‌زاده برای ایجاد دولت‌سازی مدرن واقع بینانه نیست، ما در بیابان و برهوت زندگی نمی‌کردیم که هیچ نهاد مدرنی نداشته باشیم. از زمان امیرکبیر در پی ایجاد نهادهای مدرن بودیم، هر چند به دلیل ساختار استبدادی نهادسازی مدرن با کندی صورت ‌گرفت. اما نهادسازی در حال انجام بود.

**نهاد‌سازی در ایران موفق می‌شود که مناسب با فرهنگ ایران باشد

اگر نهادسازی در چارچوب مبانی اعتقادی جامعه ایرانی شکل می‌گرفت قطعا جواب می‌داد. اگر نهادسازی در ایران شکل می‌گرفت که با جامعه ایرانی هماهنگ بود می‌توانست فضا و بیگانگی در مورد ادارات و سیستم‌ دولتی را در جامعه ایرانی وجود داشت را از بین ببرد.

گفتگو از فارس

https://www.cafetarikh.com/news/22662/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما