یکی از محققان حوزه علمیه گفت: میرزا تحت تأثیر مکتب سامرا بود که شاگردان میرزای شیرازی پیرو آن بودند. تربیتشدگان این مکتب، کار یک طلبه را منحصر به درس خواندن نمیدانستند و در کارهای علمی و اجتماعی بسیاری مشارکت میکردند.
هویت حوزوی شهید میرزا کوچک خان جنگلی و حدو مرز آن،از سرفصل های شاخص پژوهش درباره نهضت جنگل به شمار می رود. به رغم آنکه در این باره اسنتاد فراوان و گویایی وجود دارد،کمتر کسی از تاریخ نگاران شناخته شده این نهضت،به طور ویژه به این مهم پرداخته و درباره آن سخن گفته است.
درگفت وشنود پیش روی،جناب حجت الاسلام سید عباس رضوی از محققان حوزه علمیه قم،به بررسی و تحلیل این مقوله پرداخته است.
امید آنکه مقبول افتد.
*میزان تحصیلات حوزوی میرزا کوچکخان در چه حد بوده است؟ او مدارج علوم دینی را تاچه حد طی کرده بود؟
در شرح احوال ایشان آوردهاند دروس مقدماتی را در مدرسه حاج حسمن صالحآبادی رشت فرا گرفت و سپس به مدرسه جامع رفت و دروس طلبگی بالاتر را در آنجا ادامه داد و از آنجا که هوش و استعداد بالایی داشت، توانست در مدت کوتاهی در سلک روحانیت در آید. سپس به تهران آمد و در محضر اساتید برجستهای که در آن دوران در کانونهای علمی تهران، از جمله در مدرسه محمودیه بودند، به تحصیل ادامه داد. از جمله این اساتید شیخ عبدالنبی نوری از شاگردان برجسته میرزای شیرازی بود که در تدریس فقه سرآمد روزگار خود بود. از سخنرانیها و نامههایی که از میرزا کوچکخان بهجا مانده است، بهخوبی میتوان دریافت به قرآن تسلط داشت و بر اساس آن استدلال میکرد و سیره و روش مبارزاتی خود را بر مبنای سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)، بهویژه امام حسین(ع) تنظیم میکرد و در مجموع از سواد حوزوی بالایی برخوردار بوده است.
*پس روشنفکربه مفهوم متعارف آن یا آنچه مورد ادعای برخی تاریخ نگاران هست، نبوده...
خیر، یک روشنفکر مذهبی ـ با عنایت به تجربه علمی و عملی این عنوان- یا یک طلبه مبتدی، نمیتواند اینقدر مستدل و استوار صحبت کند، آن هم در حضور اساتید و علمای صاحب فکر و تراز اول گیلان از جمله میرزا عبدالوهاب صالح، علمالهدی، بحرالعلوم و دیگر علمایی که به سخنرانیهای میرزا گوش فرا میدادند.من تاکنون به نوشته یا سندی برنخوردهام که یکی از آنها گفته باشد میرزا حرف ناپختهای زده است! در آن دوره آدمهای معمولی، امام جمعه یا امام جماعت نمیشدند و معلوم میشود میرزا به حد قابل قبولی از دروس حوزوی رسیده بود که علما و مجتهدین بلاد گوناگون با او ارتباط و به امامت جماعت قبولش داشتند.
*میرزا کوچکخان به شهادت آنچه از او باقی مانده یا نقل می شود، از کدامیک از اساتید خود بیشتر تأثیر گرفته بود؟
موقعی که میرزا به تهران آمد، تهران با 35 مدرسه علوم دینی و تجمع علمای بزرگ در این شهر، در واقع کانون دانش بود. چهره هایی مانند شهید آیت الله شیخ فضلالله نوری، آیتالله میرزا عبدالله نوری، آیتالله شیخ عبدالنبی نوری و دیگر فضلا و علما، به این مدارس جلوه خاصی داده بودند. مدرسه محمودیه که میرزا در آنجا درس میخواند، برنامه دقیقی داشت و طبق وقفنامه آن، طلبهای که درس نمیخواند و تلاش نمیکرد، حق ماندن در آن مدرسه را نداشت. از این جهت مدرسه مروی شباهت زیادی به مدرسه محمودیه دارد. در مدرسه محمودیه، روی تهذیب اخلاقی و تربیت طلبه تأکید زیادی میشد و طلبه در عین حال که درس میخواند، باید روحیه مسئولیتپذیری بالایی هم میداشت. دوره تحصیل در این مدرسه دوازده سال و اغلب دروس آن فقه و اصول بود. طلبهها باید هر چند وقت یک بار امتحان میدادند و در صورتی که درست درس خوانده بودند، میتوانستند کمک هزینه هم بگیرند و از برنامههای آموزشی ویژهای بهرهمند شوند. طلاب غیر از درس خواندن، در اداره امور مدرسه هم مشارکت داشتند و نظارت بر کار مسئولین مالی به عهده آنها بود تا سلامت مالی مدرسه تضمین شود و در عین حال طلاب به صورت عملی، فعالیتهای اجتماعی را یاد بگیرند.
شیخ عبدالنبی نوری استاد برجسته این مدرسه، معتقد بود کار یک عالم دینی فقط تبلیغ و تدریس نیست، بلکه باید به مردم برسد، گرفتاریهای آنها را برطرف کند و به کارها سر و سامان بدهد. میرزا با پیروی از این استاد بزرگ و نیز مرحوم مدرس توانست به ویژگیهای رفتاری و فکری برجستهای آراسته و در بین همگنان خود سرآمد شود.
*خط فکری میرزا، تحت تأثیر کدام جریان فکریِ حوزوی بود؟
میرزا تحت تأثیر مکتب سامرا بود که شاگردان میرزای شیرازی پیرو آن بودند. تربیتشدگان این مکتب، کار یک طلبه را منحصر به درس خواندن نمیدانستند و در کارهای علمی و اجتماعی بسیاری مشارکت میکردند. از نظر علمی هم در جایگاه بالایی قرار داشتند و حس مسئولیتپذیری در آنها قوی بود.
*به برخی از اساتید مکتب سامرا در تهران اشاره بفرمایید؟
غیر از بزرگانی که ذکر کردم، علمای برجستهای چون سید محمد طباطبایی، میرزا عبدالله نجمآبادی، شیخ هادی تهرانی، مرحوم آشتیانی و... که از شاگردان میرزای شیرازی بودند. سید محمد طباطبایی همواره شاگردانش را به درک مفهوم عدالت در اسلام و پیاده کردن دستورات و فرامین الهی و آموزههای اسلامی در جامعه و قبول مسئولیتهای بزرگ توصیه میکرد و تأکید داشت غیر از دروس حوزوی، ریاضی، تاریخ، زبان خارجی و حقوق بینالملل را هم یاد بگیرند تا بتوانند دسیسههای دشمن را تشخیص بدهند. او همواره طلاب را به ریشهکن کردن استبداد، آگاهیبخشی به مردم و پیروی از نظم و قانون ترغیب میکرد و عجیب نیست میرزایی که در چنین محیطی آموزش دیده بود، افکار ضد استبدادی و ضد استعماری پیدا کرد و سرانجام هم دست به یک اقدام بزرگ تاریخی زد.
استاد دیگر میرزا، شیخ محمدحسین یزدی از علمای برجسته و روشنبین و در دورههای اول، دوم و سوم نماینده مجلس از تهران بود. او بهطور جدی وارد مبارزات سیاسی شد و سرانجام هم در کودتای سید ضیاء دستگیر و زندانی شد. دیگر استاد میرزا، سید عبدالرحیم خلخالی از مشروطهخواهان فاضل بود که در بسیج مردم علیه دربار قاجار نقش بهسزایی داشت. بسیار صاحب ذوق و شعرشناس بود و با روزنامه «مساوات» همکاری میکرد. گفتهاند عضو «هیئت اتحاد اسلام» در تهران و نیز عضو «کمیته انقلاب ملی» در دوران مشروطه هم بود که هر روز تظاهراتی را علیه دربار به راه میانداخت. او همان کسی است که از روی مشیرالدوله برای مذاکره با میرزا به گیلان رفت.
*رویکرد میرزا نسبت به شهید آیت الله شیخ فضلالله نوری چه بود؟
میرزا از نظر فکری شاگرد آیت الله شیخ عبدالنبی نوری بود که از همفکران شهید آیت الله شیخ فضلالله نوری بود. میرزا در نهضت مشروطه از فعالین مهم بود و هیچوقت با مشروطهخواهان تندرو همراهی نکرد. میرزا بسیار پایبند اصول و معتقدات دینی بود و لذا نمیتوانست با کسانی که به شرح بیاعتنایی میکردند، همراهی کند.
*به شهادت اسنتد،اهداف مبارزاتی میرزا چه چیزهایی بودند؟
میرزا در درجه اول میخواست نظام استبدادی را سرنگون کند. در درجه دوم سعی میکرد جلوی انحراف مشروطه از مسیر اصلی خود را بگیرد و لذا با تقیزاده، آقابالاجان و میرزا کریمخان رشتی که تقیدات دینی نداشتند، موافق نبود. میرزا حتی در رفتارهای ظاهری هم، قیود اسلامی را رعایت میکرد و بهرغم ریشخند متجددین ریش میگذاشت و زی طلبگی داشت. شاید میرزا با همه روشهای شهید شیخ فضلالله موافق نبوده و پس از شهادت او، به همکاری با مشروطهطلبان ادامه داد و همچنان امیدوار بود مشروطه به اهداف خود برسد و اشتباهاتش را جبران کند، اما به نظر من در منش سیاسی، پیرو شهیدآیت الله مدرس بود که میگفت: آدمهای صالح نباید خود را از نهضت مشروطه کنار بکشند، والا نهضت به دست آدمهای ناصالح میافتد. شهید مدرس معتقد بود اگر علما در صحنه میماندند، شیخ فضلالله اعدام نمیشد و حکومت هم به دست اشرار نمیافتاد!
*از تفکرات میرزا در دوران طلبگی و تمایل او به مبارزات سیاسی اسنادی در دست هست؟
بله، میرزا تحت تأثیر اندیشههای مرحوم طباطبایی و نیزسابق براو سید جمالالدین اسدآبادی و دیگران، از همان دوران طلبگی میدانست باید با حکام قاجار به مبارزه پرداخت. او در مدرسه صدر که نخستین شهید روحانی به نام سید عبدالمجید را تقدیم راه مبارزه با استبداد کرد، حضور داشت. میرزا طلاب را به آموزش فنون جنگی و تقویت جسم و روح و ورزش تشویق میکرد و معتقد بود با خانهنشینی، دعا و بیطرفی نمیتوان احکام شریعت را به کرسی نشاند و باید وارد میدان مبارزه شد و خطرات را به جان خرید. به همین دلیل هم از طلاب گیلان «انجمن روحانیون ایران» را تشکیل داد و برای آنها لباسهای رزمی متحدالشکلی آماده کرد و روشهای جنگی را به آنان آموزش داد.
او همزمان با فعالیت در این انجمن، در هیئت ابوالفضل هم فعالیت میکرد. همین پیوند دین و سیاست در افکار میرزا بود که فراماسونها را بر آن داشت تا در پی حذف میرزا باشند و وثوقالدوله به فتحاللهخان سردار رشتی، وزیر جنگ خود مأموریت داد تا نهضت جنگل را نابود کند.
*آیا نهضت جنگل با جنبشهای آزادیخواهانه دیگر هم ارتباط داشت؟
میرزا با افرادی که با میرزای کوچک، یعنی آیت الله آشیخ محمدتقی شیرازی مرتبط بودند، ارتباط داشت. در آن مقطع روحانیت ایران و عراق پا به پای هم در حال نبرد با انگلیس بودند. آزادیخواهان جهان به حرکت میرزا امیدوار بودند و برخی از فرانسویها، ایتالیاییها و آلمانیها هم در کنارش مبارزه میکردند که نمونه شاخص آن «گائوک» است که تا آخرین لحظه عمر میرزا در کنارش بود و همراه او در برف و بوران یخ زد و از دنیا رفت!
*ویژگیهای برجسته اخلاقی و شخصیتی میرزا از نظر شما کدامند؟
پایبندی به اصول و ارزشهای اسلامی به دور از شعارزدگی و هیجانزدگی. میرزا حتی در دشوارترین مراحل هم هرگز دست از اصول خود برنداشت. روسها حاضر بودند به شرط اینکه میرزا دست از شعائر اسلامی بردارد، به او هر کمکی را بکنند، ولی میرزا زیر بار نرفت. پرچم نهضت جنگل، پرچم سه رنگ ایران و آراسته به آیه شریفه «نصر من الله و فتح قریب» بود. زیر آرم روزنامه جنگل هم این عبارت نقش بسته بود: «این روزنامه فقط نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان است.» اغلب مدعیان مبارزه در آن دوران، نسبت به مسائل دینی بیقید و غالباً تحت تأثیر غرب و بهویژه کمونیسم بودند که بهتازگی توانسته بود در شوروی از پس حکومت مقتدر تزار برآید و با شعارهای آزادیخواهانه و عدالتطلبانه خود افراد زیادی را جذب کند. در چنین شرایطی صدای اذان از اردوگاه میرزا میآمد که همه را به انجام نماز جماعت فرا میخواند. میرزا مسجد را پایگاه مبارزات خود قرار داده بود و همواره در سخنرانیهایش مردم را به اسلام و انجام احکام دینی دعوت میکرد. حفظ حریم محرم و نامحرم، از خط قرمزهای اصلی نهضت جنگل بود و با اینکه میرزا به مشارکت زنان در امور اجتماعی و سیاسی پایبند بود، اما اصل رعایت حریمها را بهشدت مطالبه میکرد و عدم پایبندی به آن مجازات شدیدی را به همراه داشت. به همین دلیل هم مردم به جنگلیها اعتماد میکردند و با آغوش باز آنها را میپذیرفتند.میرزا روحانیت را ضامن استقلال سیاسی ایران میدانست و همواره برای اصلاح امور و انجام کارهای فرهنگی و قضایی از آنان کمک میگرفت.مبارزه میرزا با استبداد و استعمار، همواره بر مدار اسلام پیش میرفت و جز دفاع از کرامت و حرمت مسلمانان و حفظ سرزمینهای اسلامی، هدفی نداشت. او حتی در اوج مبارزات هم از حال و روز اطرافیان خود غافل نبود و اجازه نمیداد حقی از کسی ضایع شود.
تمام زندگی میرزا سرشار از کرامت، بخشش و بزرگواری بود. هرگز برخوردهای خشن را تحمل نکرد و حتی در مورد خائن و جانی هم صدور حکم بدون محاکمه را روا ندانست. همیشه میگفت: «درست است اسم نهضت ما نهضت جنگل است، اما قرار نیست طبق قانون جنگل رفتار کنیم!» هرگز اجازه شکنجه و بدرفتاری با دشمن خود را هم نمیداد و با اسیران، قزاقها و دیگران هم کریمانه برخورد میکرد. او حتی کسی را هم که از سوی وثوقالدوله مأمور شده بود او را بکشد، بخشید!
در مجموع وبه شهادت اسناد مختلف درباره میرزا،باید گفت او کار بسیار عظیمی انجام داد. پس از انحراف مشروطه، بسیاری خود را کنار کشیدند و حتی میرزا را هم به عناوین مختلف آزردند! استبداد که میدان را خالی میدید، سخت ترکتازی میکرد و بیگانگان نیز فرصت را غنیمت شمرده بودند و هر کاری که دلشان میخواست میکردند. میرزا در چنین شرایطی در چند جبهه میجنگید و در عین حال به فکر توسعه کشاورزی، آموزش و فرهنگ، تشکیل ارتش قوی و منظم هم بود و خدمات شایان تقدیری به مردم کرد.