سیداحمد خمینی(ره): «این اواخر که کم کم کار به جای باریک کشیده شده بود، وقتی او (بنی صدر) می آمد خدمت امام (ره), ایشان به وی تشر میزدند و یک بار به وی گفتند تو فکر نکن رای آوردی, مردم طرفدار اسلام هستند.»
روزهای پایانی خرداد ماه 1360 یکی از حساسترین مقاطع تاریخی انقلاب اسلامی است که انقلاب توانست یکی از سختترین بحرانها را از سر بگذراند و گام دیگری را در مسیر تحقق اهداف و آرمانهایش بردارد و آن حذف و کنارگذاشتن عناصر نفوذی و منافقین از دستگاههای اجرایی کشور توسط مردم و ملت حزب الله بود.
در 20 خرداد ماه 1360 بنی صدر از جایگاه فرماندهی کل قوا به فرمان حضرت امام(ره) کنار گذاشته شد. روز 30 خرداد ماه نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی رای به عدم کفایت بنی صدر برای تصدی جایگاه ریاست جمهوری دادند و فردای آن روز بنی صدر به فرمان حضرت امام(ره) عزل گردید. همچنین گروهک منافقین نیز همسوی با بنی صدر اقدام مسلحانه خود علیه انقلاب اسلامی را از روز 30 خرداد ماه آغاز کردند.
در این بین از بنی صدر می توان به عنوان چهره محوری این حوادث یاد کرد. سوالی که در این مقال بدنبال ارائه پاسخی برای آنیم این است که بنی صدر که بود و چگونه توانست به عنوان اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی انتخاب شود و چگونه در خط مقابله با انقلاب قرار گرفت؟ و پاسخ به سوالی که امروز بار دیگر در سطح مطبوعات و رسانه ها مطرح گردیده است که آیا بنی صدر خائن بود یا خیر؟
خیانت یا عدم خیانت بنی صدر؟
چندسال پیش (سال 1387) در آستانه بزرگداشت سوم خرداد؛ سالروز آزادسازی خرمشهر، تعدادی از فرماندهان عالی رتبه دفاع مقدس به ش��ح و تفسیر حوادث دهه 60 و چگونگی آماده سازی بازپس گیری خرمشهر و آغاز عملیات بیت المقدس پرداختند. در این بین دریابان "علی شمخانی" وزیر دفاع سابق و فرماندهان بزرگ سالهای دفاع مقدس با حضور در برنامه تلویزیونی «مثلث شیشه ای» به سوالات رشید پور مجری این برنامه پاسخ گفت.
شمخانی در بخشی از سخنانش در پاسخ به سوال نادرستی که مجری از او می پرسد مبنی بر اینکه «جریان نامه ای که بعد از فتح خرمشهر برخی فرماندهان نظامی به بنی صدر نوشتند و دستور عقب نشینی ایشان را تقبیح کردند، چه بود» میگوید: «بنی صدر اصلا آن موقع نبود. بنی صدر تا زمانی که در خاک ایران بود و فرمانده کل قوا بود، هیچ عملیات موفقی انجام نداد، بنی صدر در عملیات سال 59 که می خواست خرمشهر را آزاد کند و شکست خورد و فاجعه هویزه رخ داد، قصد خیانت نداشت! بنی صدر دنبال پیروزی بود و اگر پیروز می شد، (همسوی با) تانکهایی که به سمت بصره میرفتند تانکهایی (نیز) در تهران به سمت کرسیهای قدرت میرفتند و میگفت من عامل پیروزی ام. لذا بنی صدر خیانت نکرد»
عبارت "بنی صدر خیانت نکرد" در کلام شمخانی حساسیتهایی را ایجاد نمود و سوء تفاهماتی را به همراه داشت، بالاخص اینکه فرماند عالیقدر دیگری نیز عبارات صریحتری را همزمان در برنامهای دیگر بکار برد. سردار رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برنامه "محرمانه" که از شبکه 3 سیما پخش شد، در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر اینکه «میگویند بنی صدر در جنگ و دفاع خیلی به ما خیانت کرد ولی هیچ کس نگفته خیانت او چه بود»، اظهار داشت: «من هم نمیتوانم کلمه خیانت را به کار ببرم. بلکه نفهمی او را نسبت به موضع خودش که رئیس جمهور بود و فرمانده کل قوا بود اما انقلاب اسلامی را درک نکرده بود و عظمت امام را و اینکه بالاخره باید تابع امام باشد. البته نسبت به مسئله جنگ هم چیزی نمیفهمید».
بلافاصله پس از اظهارات شمخانی و رحیم صفوی روزنامه کیهان روز چهارم خرداد در ستون خبرهای ویژه خود در مطلبی با نام «اظهارات تعجب برانگیز دو فرمانده» نوشت: «دو تن از فرماندهان دفاع مقدس در برنامه های تلویزیونی جداگانهای در اظهاراتی شگفت انگیز، بنی صدر را از اتهام خیانت در جنگ تبرئه کردند.» کیهان در ادامه مطلب خود با استناد به بخش هایی از کتاب تسخیر به قلم معصومه ابتکار (از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا در سال 58 در ایران ) بنی صدر را جاسوس سازمان اطلاعاتی آمریکا، سیا معرفی کرد و نوشت: «تبرئه بنی صدر از خیانت و تقلیل اتهام وی به «نفهمی» «درک نادرست از انقلاب، امام و جنگ» و «ناتوانی در کسب پیروزی به رغم میلش» در حالی صورت میگیرد که اسناد منتشره از لانه جاسوسی از بنی صدر به عنوان یک منبع اطلاعاتی «سیا» با رمز SD LURE نام می برد.»
چند روز بعد شمخانی در گفتگو با خبرنگاران سوء تفاهم پیش آمده را رفع نمود و با اشاره به نگارش و انتشار نامهای توسط خودش در سال 61 با "عنوان مسلمین به داد مسلمین برسید"، گفت: «در سپاه ما دو گرایش داشتیم، مخالف و موافق بنی صدر. من جز مخالفها بودم. به طور قطع اگر بنی صدر 10 روز قبل تر از زمانی که از ریاستجمهوری عزل شد، برکنار میشد وضع ما بهتر از آن میشد.»
وی مسئله مطرح شده از سوی خود در آن برنامه تلویزیونی را تنها مربوط به یک عملیات خاص دانست و تاکید کرد: «بحث مورد نظر مربوط به عملیاتی بود که گفته شد او قصد خیانت نداشت و قصد پیروزی داشت.»
بنی صدر کیست؟
برای ارائه تحلیلی جامع درباره بنیصدر بهتر است که ابتدا با پیشینه وی آشنا شویم. ابوالحسن بنی صدر پس از گذراندن بخشی از تحصیلات خود در ایران، برای تکمیل آن عازم اروپا شد. وی فارغ التحصیل رشته علوم اقتصادی از دانشگاه پاریس است که با گسترده شدن مبارزات بر ضد حکومت پهلوی، در سال 1342 به عضویت جبهه ملی در اروپا در آمد. او در عین حال به تدریج روابط خود را با گروه های اسلام گرا نیز گسترش داد و از جمله به تشکیلات دانشجویان مسلمان خارج از کشور و انجمنهای اسلامی پیوست. او در همین راستا تألیفاتی هم از خود بر جای گذاشت و از جمله کتاب «اقتصاد توحیدی» را تألیف کرد که مورد توجه جامعه دانشگاهی در آن مقطع قرار گرفت. پس از ورود به ایران در سخنرانی ها، مصاحبه ها و مناظره های متعددی شرکت کرد به گونه ای که طی مدت کوتاهی خود را به عنوان چهره ای اسلام گرا و در عین حال روشنفکر و انقلابی معرفی کرد. با این حال تا پیش از رسیدن به ریاست جمهوری، در صحنه ها و موقعیت های مختلف، گوشه هایی از ایده های اصلی خود را بروز داد. از جمله پس از آنکه به نمایندگی از مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد، با اختیارات ولی فقیه به مخالفت پرداخت. وی بعداً به عضویت شورای انقلاب درآمد و به دنبال استعفای دولت موقت پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، به سمت سرپرست وزارت خارجه و همچنین وزارت امور اقتصادی و دارایی برگزیده شد.
بنیصدر در اولین انتخابات ریاست جمهوری که در 5 بهمن 1358 و به فاصله کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب برگزار شد، توانست با حدود 11 میلیون رأی سایر رقیبان خود از جمله شهید محمد حسن آیت، صادق قطبزاده، دریادار مدنی، کاظم سامی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر و حسن حبیبی را پشت سر گذاشته و به عنوان اولین رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب گردد.
ریاست جمهوری بنیصدر رسماً از 15 بهمن 1358 که وی در برابر امام خمینی (ره) سوگند یاد کرد، آغاز شد. در مراسم تنفیذ، امام(ره) طی سخنانی فرمودند: «من از آقای بنیصدر میخواهم که مابین قبل و بعد از ریاست جمهوری در احوال روحیشان تفاوتی نباشد». ایشان افزودند: «تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی».
آغاز ریاست جمهوری بنیصدر را میتوان سرآغاز اختلافات جدی وی با خط امام و آرمانهای انقلاب اسلامی دانست؛ اختلافاتی که سرانجام به عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و فرار وی از کشور انجامید.
اقدامات فتنه انگیز بنی صدر
در دوران حضور بنیصدر در جایگاه ریاست جمهوری شاهد اقداماتی از وی بودیم که وی را در برابر جریان اصلی انقلاب به رهبری حضرت امام قرار می داد. بنی صدر خود تلاش میکرد تا با ایجاد جریانی جدید در راستای تضعیف خط اصیل انقلاب گام بردارد و در این مسیر از ترفندهای زیر بهره میجست:
1- ایجاد جنگ روانی علیه نیروهای انقلاب, 2- ایجاد اختلاف و دودستگی بین مسئولین, 3- همسویی با گروهکهای معاند, بالاخص منافقین, 4- همگرایی با بیگانگان, 5- فرصت سوزی در جایگاه مهمی چون ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا
در زیر نمونههای مهمی از اقدامات بنی صدر را که در راستای تحقق ترفندهای فوق الذکر و رسیدن به هدف اصلی خود که تضعیف جریان اصیل انقلاب اسلامی و بدست گیری کامل قدرت توسط وی بود را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تشکیلات اختلاف برانگیز
1- راه اندازی روزنامه انقلاب اسلامی: یکی از اولین اقدامات فتنه انگیز بنی صدر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی راه اندازی روزنامه "انقلاب اسلامی" بود. استفاده از نام «انقلاب اسلامی» برای این روزنامه، با گسترش شهرت بنیصدر در میان مردم که از طریق پخش سخنرانیهایش در رادیو و تلویزیون و مناظرههای او با برخی از نظریهپردازان و اعضای گروههای مارکسیستی همراه بود، بزودی شمارگان این روزنامه را افزایش داد.
اداره این روزنامه بر عهده دوستان بنیصدر قرار داشت که با وی از دوران اقامت پانزده سالهاش در فرانسه آشنا بودند؛ از جمله علیرضا نوبری (سردبیر روزنامه) که چندی بعد رئیس کل بانک مرکزی شد. روزنامه انقلاب اسلامی در قطعی که اندکی کوچکتر از اندازه روزنامههای اطلاعات و کیهان بود، در هشت صفحه و به بهای پانزده ریال منتشر میشد.
در دی 1358 که موضوع انتخاب نخستین رئیس جمهوری مطرح شد، بنیصدر با استفاده از روزنامه انقلاب اسلامی و برخی نشریات دیگر، تبلیغات گستردهای برای پیروزی در انتخابات صورت داد و پس از انتخاب به این سمت، محمد جعفری، یکی از نزدیکان بنیصدر، مدیر مسئولی روزنامه را بر عهده گرفت و سید جمالالدین موسوی سردبیر روزنامه شد. این روزنامه تا هفدهم خرداد 1360، 557 شماره منتشر کرد و به دستور دادستان انقلاب اسلامی مرکز توقیف شد.
علت توقیف این روزنامه که با نظر هیئت سه نفره حل اختلاف صورت گرفته بود، «نشر مقالات تشنجزا و مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی جامعه نوپا و انقلابی مردم مسلمان ایران بویژه در زمان جنگ» عنوان شده بود.
هیئت سهنفره متشکل از محمدرضا مهدویکنی، به نمایندگی از سوی امام خمینی (ره)، محمدیزدی به نمایندگی از رؤسای دیوان عالی کشور و مجلس شورای اسلامی، و نخستوزیر، و شهابالدین اشراقی به نمایندگی از سوی رئیسجمهور برای حل اختلاف موجود میان سران قوای مملکتی تشکیل شده بود.
از مهمترین مطالبی که بنیصدر پس از انتخاب به ریاست جمهوری در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر میکرد، «گزارش به مردم» یا «کارنامه رئیسجمهور» بود که در آن، بنیصدر، یادداشتهای روزانه خود را منتشر میکرد. این گزارشها، معمولاً به اختلاف میان سران کشور میپرداخت که انتشار آن به اختلافات دامن میزد. و وحدت عمومی را از بین میبرد.[1]
2- راه اندازی دفتر هماهنگی مردمی ریاست جمهوری: هدایت سناریو قدرتطلبی بنی صدر نیازمند دفتری برای هماهنگی امور داشت که بنیصدر بعد از ریاست جمهوری آن را تحت عنوان منافقانهی "دفتر هماهنگی مردمی ریاست جمهوری" به راه انداخت. بنیصدر در دفتر ریاست جمهوری خود طیفی از تحصیلکردگانی را گرد هم آورد که اغلب وابسته به گروههای مخالف انقلاب بودند. این دفتر تحت نظارت "دکتر رضا تقوی" از دیپلماتهای وزارت خارجه حکومت پهلوی افرادی را که به جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق، حزب رنجبران و دیگر گروهها و سازما��های مخالف انقلاب وابسته بودند، گردهم آورد.
علاوه بر این دفتر هماهنگی مردم با رئیس جمهور به کانونی برای تحریک غیرمستقیم مردم علیه ارگانها و نهادهای برخاسته از انقلاب تبدیل شده بود. [2]
ب- اقدامات اختلاف برانگیز
1- تنش آفرینی در ماجرای انتخاب نخست وزیر و کابینه: یکی از مهم ترین مسائلی که بنی صدر در دوران ریاست جمهوری خود با آن مواجه بود انتخاب نخست وزیر بود. زمانی این مسأله برای بنی صدر دشوارتر می شد که در این انتخاب می بایست نظر مساعد مجلس که اکثریت آن را گروه ها و احزاب مخالف وی تشکیل می دادند نیز جلب میکرد. از این روی او در ابتدا برای اینکه به گمان خود بتواند مجلس را در برابر عمل انجام شده قرار دهد، حجت الاسلام سید احمد خمینی فرزند امام را انتخاب کرد که امام بلافاصله با این مسأله مخالفت کرد و اعلام کرد که قصد ندارد اعضای خانواده شان در امور حکومتی دخالت داشته باشند. او پس از این دائماً با پیشنهادهای مختلف برای احراز پست نخست وزیری به بهانه عدم هماهنگی افراد پیشنهاد شده با وی، مخالفت می کرد. تا اینکه بالاخره با مجلس توافق شد تا هیأتی به نمایندگی از رئیس جمهور و مجلس، اشخاصی را معرفی کنند که مورد نظر طرفین باشد. البته بنی صدر در این میان تلاش کرد تا نماینده ای از طرف امام نیز به این هیأت اضافه شود که امام با این موضوع مخالفت کرد. در نهایت بنی صدر پس از مخالفت با افراد مختلف نظیر سید مصطفی میرسلیم برای پست نخست وزیری، با پیشنهاد نخست وزیری محمد علی رجایی وزیر آموزش و پرورش وقت، علی رغم میل باطنی، موافقت نمود. تا جایی که او بارها در جلسات خصوصی و بعضاً عمومی رجایی را نخست وزیری تحمیلی به خود می دانست.
پس از انتخاب نخست وزیر، مسأله بعدی تعیین کابینه بود که موجب بروز اختلافاتی میان بنی صدر و رجایی شد. پس از انتخاب رجایی، از همان آغاز بر سر انتخاب کابینه و برخی مسائل دیگر نظیر حوزه اختیارات رئیس جمهور و نخست وزیر در قانون اساسی اختلافات جدیدی به وجود آمد. بنی صدر تخصص و هماهنگی وزرا با خود را مهم ترین معیار برای کابینه بیان می کرد، ولی رجایی بر اولویت تعهد و انقلابی بودن، پافشاری می کرد. بنی صدر در نامه ای پس از ارائه اولین لیست وزرای پیشنهادی به وی، در نامه ای به امام خمینی (ره) اعلام کرد نخست وزیر در انتخاب وزرا، معیارهای او را مورد نظر قرار نداده است که امام (ره) نیز در جواب یادآور شد قصد ندارد در این گونه امور دخالت کند و خواستار تفاهم میان مسئولین برای انتخاب هر چه سریع تر کابینه شد. در نهایت در 16 شهریور 59 بنی صدر با اینکه قبلاً اعلام کرده بود تنها در مورد وزرای دفاع و خارجه نظر خواهد داد، فقط با 14 نفر از 21 وزیر پیشنهادی رجایی موافقت کرد. بنی صدر در سخنرانی روز 17 شهریور خود نشان داد که اساساً مخالف ورود نیروهای انقلابی، خصوصاً اعضای حزب جمهوری اسلامی به کابینه است. این سخنان، واکنش سران حزب جمهوری اسلامی را برانگیخت و از جمله هاشمی رفسنجانی و شهید بهشتی سخنان رئیس جمهور را عامل تضغیف کابینه و بر خلاف تعهدات قبلی رئیس جمهور مبنی بر تلاش برای رفع اختلافات، بیان کردند.[3]
2- حادثه طبس: یکی از اقدامات توطئه آمیز آمریکا تجاوز آشکار به خاک کشورمان به قصد آزادسازی جاسوسهای خود بود (که در تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام بازداشت بودند)که به حادثه افتضاح آمیز سقوط هواپیماهای امریکایی در صحرای طبس انجامید. پخش این خبر حالتی افتضاح آمیز را برای آمریکایی ها به همراه داشت و اجساد باقی مانده و لاشه هواپیماها و هلی کوپترهای آمریکایی می توانست حاوی اطلاعات باارزشی در باره توطئه های آمریکا علیه جمهوری اسلامی باشد. اما در اقدامی مشکوک و خیانت بار آثار بجا مانده در طبس توسط هواپیماهای نظامی ارتش جمهوری اسلامی منهدم گردید, دستور این عملیات توسط بنی صدر صادر شده بود.
این اقدام مشکوک توسط بنی صدر چنین توجیه شده است: «سرلشگر شادمهر(رئیس ستاد ارتش) به من تلفن زد و گفت: «اگر آمریکاییها شبانه بیایند و این هلیکوپترها و هواپیماها را [که در فرودگاه طبس جا گذاشتند] ببرند، دیگر هیچ آبرویی برای ارتش باقی نمیمونه. اینجا که آمدند، ندیدیم. حالا، اگر بیایند و ببرند خواهند گفت، پس توی کشور هیچ کس به هیچ کس نیست ... بعد از این توضیحات، او گفت: «پس اجازه بدهید که ما هواپیما بفرستیم و از بالا ملخهای هواپیما و هلیکوپترهای آمریکایی را بزنیم تا آنها نتوانند ببرند.» خب، من که نظامی نبودم، قاعدتاً میباید سخن مسئول نظامی را میپذیرفتم و آن پیشنهاد را پذیرفتم و گفتم، همین کار را بکنید. وقتی هواپیمایی را فرستاده بودند به طبس تا از آن بالا، ملخهای هلی کوپتر زا بزنند، تعدادی از پاسدارها آنجا بودند و به یکی از آنها تیر خورده بود.»[4]
3- غائله ۱۴ اسفند ۵۹: بنی صدر در روز 14 اسفند 1359 طی سخنانی به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر مصدق، در زمین چمن دانشگاه تهران، به بهانه مقابله با چماقداری، ضمن تحریک جمعیت حاضر در دانشگاه، باعث بروز درگیریها و زد و خوردهای گستردهای در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف شد. او در ضمن این درگیریها شدیداً به برخی از نهادهای انقلابی حمله کرد که همین مسأله عامل سوء استفاده گروه های ضد انقلاب شد و بعداً مشخص شد گروهها و سازمانهای دیگری نیز نظیر سازمان مجاهدین خلق، حزب رنجبران، حزب توده، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و اتحادیه کمونیست ها و توفان در درگیری های این روز نقش داشته اند. با این حال در تحقیقاتی که بعداً از سوی دستگاه قضایی صورت گرفت، عامل تعیین کننده در بروز اغتشاش و ضرب و جرح ها، صدور دستور رئیسجمهور برای حمله و هجوم بوده است که در نهایت در این میان به مردم عادی نیز حمله شده است.[5]
واقعه چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران از آن رو که نشان دهنده نزدیکی مخاطره آمیز منافقین و بنی صدر بود و قصد تنش زایی بنیصدر را آشکار میکرد، با واکنش بسیار شدید نیروهای خط امام روبه رو گردید. حضرت امام خمینی(ره) آیت الله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور را مأمور رسیدگی قضایی سریع و قاطع به این واقعه کردند که در پی آن گزارشی توسط یک هیأت قضایی تهیه و تقدیم دادستان کل کشور شد که در آن به بیش از دوازده مورد ارتکابی که دارای عناوین مجرمانه بودند تصریح شده و در بخش نتیجه چنین آمده بود «دلایل کافی به مجرمیت بنیصدر، دفتر بنیصدر، دفتر هماهنگی و در پی آن گروهکهای محارب که اسامی آنها قبلاً ذکر گردید، گردآوری شده است.» [6]
آیتالله موسوی اردبیلی دریاره تحقیق و تفحص های انجام شده میگوید: «بعد از آنکه جریان 14 اسفند پیش آمد و من روی جهاتی کشیده شدم به آن مساله... ما این کار را پیگیری کردیم, بیشتر به مدارک زیاد و هولناک رسیدم؛ یعنی خیلی زود فهمیدیم که این یک حادثه نیست... این یک توطئه است, مقدماتی هم دارد و پیآمدهایی, ولی ما خیلی زود فهمیدیم... دو نفر از اعضای دفتر بنی صدر را آنها گرفتند و آنها هم اعترافاتی کردند و این اعترافات مستند بود. این برای کار ما خیلی روشنگر بود. همانجا این کار, ارتباطش با جبهه ملی, با رنجبریها (گروه رنجبران), با لیبرالهای دیگر, با رجوی و روابطش با خارج کشف شد. ما هرچه پیش می رفتیم, مساله از صورت یک جنایت هم بیرون میآمد. مساله یک توطئه سیاسی بود.»[7]
4- حمایت همهجانبه از گروهکهای ضدانقلاب و منافقین: همراهی و همگامی بنیصدر با ضدانقلاب و منافقین دیگر اقدام اختلاف برانگیز وی با جریان خط امام بود. بطور کل می توان گفت اغلب نزدیکان بنیصدر کسانی بودند که به نوعی دارای انحراف از خط امام بودند و دفتر بنی صدر همواره بر روی سران گروهکهای معاند بالاخص مسعود رجوی و دار و دسته آن باز بود, بطوری که گاه مسئولین نظام برای دیدار با وی ساعتها در دفتر کار رئیس جمهور منتظر میماندند ولیکن بنیصدر بدون نوبت پذیرای سران سازمان منافقین بود.
از سویی دیگر کمکهای عمده مالی و نظامی به این گروهکها در زمان بنیصدر شده است که در برخی از اسناد کشف شده بعدی آشکار گردید. محسن رضایی در مصاحبه مطبوعاتی در تشریح جزئیات کشف خانه تیمی سران مرکزیت منافقین میگوید:
«در جریان این درگیری, ضد انقلابیون ضمن استفاده از اتومبیل پژوی ضدگلوله و ماشینهای تمام اتوماتیک دیگری که طبق اسناد به دست آمده از طرف بنی صدر در اختیار رجوی قرار گرفته بود, از انواع مختلف سلاحهای کلت, ژ -3، یوزی, نارنجک دستی و آر.پی.جی هفت علیه برادران ما استفاده میکردند.»[8]
رئیس مجلس اول جناب آقای هاشمی رفسنجانی نیز در جلسه بررسی عدم کفایت بنیصدر درباره نزدیکی بنیصدر و گروهکهای محارب از جمله منافقین و انتقاد شدید حضرت امام(ره) به این ابراز میدارد:
«امام متاثر بود از این که رئیس جمهور با این گروهکهای محارب آشوب طلب و برانداز روابط ارگانیک برقرار کرده و مکرر امام به من گفتند و من به ایشان پیغام دادم که موضع خودشان را معین کنند و او جواب نداد. یک روز در حضور امام(ره) و جمع ما, آقای بازرگان و آقای بنی صدر, امام با اوقات تلخی به آقای بنی صدر گفتند که از جرائم شما این است که شما با این گروههای ضد اسلام و ضد انقلاب رابط دارید. ایشان گفتند من چه رابطه ای دارم؟ امام فرمودند که شما این گروهها را مسلح کرده اید. امام لرزید وقتی این جمله را گفت. بعد ایشان جواب داد که من به اینها اسلحه دادم که خودشان را حفظ کنند؛ جانشان در خطر باشد! شما می خواهید چه کسی را حفظ کنید در حکومت اسلامی؟ با اسلحه کی؟ و با صراحت در حضور آقایان بازرگان و من و دوستان دیگر و خود آقای بنی صدر, امام این جوری با ایشان برخورد کرد ولی ایشان تغییر موضع نداد.»[9]
5- ایستادگی و مخالفت با حضرت امام: از مهمترین اقدامات خائنانه بنی صدر ایستادگی در برابر تصمیمات و دستورات حضرت امام(ره) بود بطوری که گاه واکنش اطرافیان و یاران امام را نیز به همراه داشت. مورد مطرح شده پیشین توسط آقای هاشمی رفسنجانی نمونه ای از این اقدامات وی است. در موردی دیگر یادگار حضرت امام, مرحوم سید احمد خمینی(ره) ضمن نقل خاطره ای در این زمینه چنین میگوید:
«این اواخر که کم کم کار به جای باریک کشیده شده بود، وقتی او (بنی صدر) می آمد خدمت امام (ره), ایشان (حضرت امام ره) به وی تشر میزدند و یک بار به وی گفتند تو فکر نکن رای آوردی, مردم طرفدار اسلام هستند. رایی که به تو دادند رای به تو نیست, رای به اسلام است. مردم فکر کردند تو آدم معتبری هستی. منافع کشور و ملت در نظرت است و به آنچه ملت مخالف است, مخالف هستی و آمدند و رای به تو دادند، ولی اگر روزی برای ملت روشن شود تو چه کاره هستی, همه مقابلت خواهند ایستاد. ولی او با کمال وقاحت گفت نه آقا! من این قدر رای دارم و الان هم رای گیری شود, رایم بیشتر می شود»[10]
6- اطلاع رسانی و همکاری با بیگانگان: یکی از مواردی که در بررسی پرونده بنی صدر باید با دقت بیشتری پیگیری شود, اقدامت همسو با بیگانگانی است که توسط وی در آن ایام صورت گرفته است. در این جا تنها به یک مورد اشاره می کنیم که بنی صدر خود بدان اذعان میکند. وی در کتاب "درس تجربه" - که خاطراتش در گفتگو با حمید احمدی مدیر انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران (برلین) می باشد - میگوید:
«وقتی نماینده عفو بینالمللی را آوردند به دفتر من، به او چهار صد عکس از انواع شکنجهها را دادم تا آنها را نگاه کند و گفتم: «هیچ ملاحظه مرا نکنید و فقط نگویید که این عکسها را از من گرفتید. ولی در خارج بگویید که این شکنجهها هست. برای اینکه، من میخواهم شکنجه تعطیل بشود. ولو در خارج بگویند که دولت از جمله من که رئیسجمهور آن هستم، این مسئلهای نیست. مسئله این است که باید این بساط تعطیل بشه.» [11]
بنیصدر در جایگاه فرماندهی کل قوا و مساله جنگ
شاید بتوان گفت جنال برانگیزترین موضع مناقشه درباره عملکرد بنی صدر که نیروهای انقلابی و ملت حزب الله را به خشم آورد, مدیریت وی در جایگاه فرماندهی کل قوا بود. در سال 1359 بعد از انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری در حالیکه حضرت امام(ره) به خاطر بیماری و ناراحتیهای جسمانی شدید به این نتیجه رسیدند که این مسئولیت را به فردی یا مجموعه دیگری واگذار نمایند, آقای بنی صدر با پیشنهاد آقای هاشمی رفسنجانی[12], و با حکم حضرت امام به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب گردید.
بنیصدر با سوء مدیریت خود که بیشک به عنوان خیانتی آشکار در تاریخ این سرزمین ثبت گردیده است, موجب گردید که بخشی از کشور در اشغال متجاوزین قرار گیرد و خسارات جبران ناپذیری جانی و مالی بر این کشور وارد شود. موارد قابل بررسی در این زمینه عبارتند از:
عدم آماده سازی کشور برای دفاع در برابر متجاوز - عدم به رسمیت شناختن سپاه و پشتیانی از آن به عنوان بخشی از نیروهای مدافع کشور در برابر تجاوز- ایجاد اختلاف بین سپاه و ارتش- ارائه و تاکید بر اجرای طرحهای کاملا اشتباه از لحاظ نظامی - برخورد با عناصر انقلابی ارتش
1- عدم آماده سازی کشور برای دفاع در برابر متجاوز: در حالی که از ماهها قبل از آغاز جنگ در روز 31/6/59 نشانه هایی از آمادگی رژیم بعثی عراق برای حمله به ایران کاملا مشهود بود و این مساله را بسیاری از کارشناسان و مسئولین سیاسی و نظامی کشور نیز گوشزد مینمودند, بنی صدر با نفی همه این نظرات از هرگونه اقدام جهت آمادگی برای دفاع و ایجاد آرایش تدافعی در برابر دشمن طفره رفته و بستر را برای تجاوز آسان دشمن آماده نمود.
خود وی در کتاب خاطراتش که به تازگی در اروپا منتشر شده است اذعان دارد که از این مساله مطلع بوده است اما اشاره نمیکند که چرا اقدامی نظامی برای مقابله انجام نداده است. وی می گوید:
«در آن ایام، روشن شده بود که تجاوز خواهد شد و با اینکه یاسر عرفات را فرستاده بودم پیش آقای صدام حسین تا دست به این کار نزند، اما او در رؤیای پیروزی برقآسا و بیقرار حمله بود... یاسر عرفات رفت به عراق و برگشت و گفت که صدام را مثل طاوس دیده و او میگوید که کار ایران را چهار روزه تمام میکنم.»[13]
سردار سرلشکر "غلامعلی رشید" یکی از فرماندهان عالی رتبه سپاه اسلام درباره وضعیت قابل پیش بینی حمله عراق میگوید: « در ماههای منتهی به تجاوز عراق، تحولات منطقه، تحرکات صدام و مواضع قدرتهای بزرگ، دستکم احتمال تعرض به ایران را مطرح میکرد. با این حال، بنیصدر که در آن هنگام، حکم فرماندهی کل قوا را هم دریافت کرده بود، در بازدیدی از شهرهای مرزی مصاحبه کرد و گفت: "جنگ علیه ایران نخواهد شد" و حتی از برگزاری مانور و رزمایش هم خودداری کرد. در حالی که اگر چنین کارهایی انجام میشد، قاعدتا در بروز جنگ تحمیلی کارساز بود... حتی پس از حمله ارتش بعثی صدام هم او تا بیست روز نشست شورای عالی دفاع را تشکیل نداد.» [14]
مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی, فرزند گرامی امام راحل(ره) نیز درباره عملکرد خائنانه بنی صدر میفرمایند: «او باید در برابر خدا به این سوال ها جواب دهد که شما که شش ماه قبل از جنگ میدانستید عراق به ایران حمله میکند چه کردید؟ آیا سپاه را در کنار ارتش آرایش دادید؟ آیا ارتش را با سلاحهای مختلفی که داشت مجهز نمودید؟ آیا در سراسر مرز ایران و عراق اقدام به سنگربندی نمودید؟ آیا وسایل نظامی از قبیل تانک و توپ را از سراسر ایران به آنجا گسیل داشتید؟ ...» [15]
2- عدم به رسمیت شناختن سپاه و پشتیانی از آن به عنوان بخشی از نیروهای مدافع کشور در برابر تجاوز: از دیگر موارد مورد مناقشه در مدیرت نظامی بنی صدر عدم اعتماد و کمک وی به نیروهای سپاهی و مردمی و بسیجی در آغاز جنگ بود به نحوی که مهمترین نیروهای دفاعی ما در آن روز حتی از داشتن فشنگ و اسلحه ساده مانند کلاشینکف محروم بودند.
سردار محمد کوثری از فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس در این باره میگوید: «در آن زمان بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا در روزهای آغازین جنگ به ارتش ابلاغ کرده بود که حتی یک فشنگ به سپاه و بسیج تحویل ندهند و همواره برای این کار خود استدلال می کرد که یک عده بچه آمده اند تا بجنگند.» [16]
"سرلشگر غلامعلی رشید" از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در این باره خاطر نشان میکند: «در حالی که مقابل ما دشمنی آرایش گرفته بود که فقط یک ارتش نبود بلکه قدرت های منطقه ای و جهانی پشت سر صدام بودند و همواره ارتش ما نیازمند ارتباط با سپاه، بسیج و مردم بود اما بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا مانع این ارتباط می شد»[17]
3- ارائه و تاکید بر اجرای طرحهای کاملا اشتباه از لحاظ نظامی: یکی از مهمترین مشکلات بنی صدر نداشتن سواد و تخصص لازم در امور نظامی بود که بسیاری از ایده ها و طرحهای وی در این زمینه مملو از اشتباهات مختلف بود. در کنار این بیسوادی نوعی خودبزرگ بینی افراطی و کیش شخصیت وی و مخالفت کینه دوزانه با نیروهای انقلابی مانع از مشورت و بهره گیری از کارشناسان این امور می شد.
وی در جنگ مدعی بود که مبتنی بر مدل اشکانیان خواهد جنگید و در این راه استراتژی زمین سوخته "زمین بده – زمان بگیر" را مطرح میکرد که مبتنی بر اتفاق نظر کارشناسان نظامی استراتژی شکست خورده ای بود که در عمل هم خود را نشان داد و بخشهای عمده ای از کشور بالاخص در استان خوزستان بدست رژیم بعثی افتاد بدون اینکه بنی صدر عملیات موفق آمیزی برای خارج کردن دشمن نماید.
در مساله محاصره خرمشهر نیز همین نگاه ناشیانه موجب گردید علی رغم فریادهای مبارزین و دلسوزان نظامی کشور بنیصدر حاضر نشود برای دفاع از خرمشهر اقدامی نماید و این شهر بندری بعد از مقاومت 45 روزه مردمی توسط چند لشکر نظامی عراق اشغالگر گردد.
حضرت آیت الله خامنه ای در گفتگویی ماجرای نامه نگاری و هشدار خود به بنی صدر را در باره سقوط خرمشهر چنین شرح میدهد: «من نامهای نوشتم به آقای بنی صدر و در آن اتمام حجت کردم و گفتم که من از کی به شما میگفتم و امروز خرمشهر خونین شهر شده است و هنوز سقوط نکرده که این نامه را نوشتم. این نامه در مرکز اسناد سری مجلس شورای اسلامی و هم چنین در بایگانی شورای عالی دفاع موجود است. همان وقت سپردم به همه اینجاها که این نامه جزء اسناد تاریخی بماند. گفتم من اتمام حجت می کنم و شهر سقوط خواهد کرد و نوشتم این واحدهایی که من می گویم باید بفرستید ولی اعتنایی نشد و خرمشهر با وجود مقاومت دلیرانه ای که عناصر رزمنده داخل مسجد جامع میکردند تاب مقاومت نیاورد و عراقی ها از چند سو وارد شهر شدند»[18]
هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سوالی مینی بر اینکه "آیا شما برای جلوگیری از سقوط خرمشهر پیشنهادی ارائه داده اید و به آن توجهی نشد؟" چنین گفتند: «همه گفتند. چقدر این نماینده های خوزستان در مجلس داد زدند و از ته دل گریه کردند. پاسداران آنجا داد میکشیدند و خواستشان این بود که یک واحد ارتشی برای حمایت از نیروهای درگیر به آنجا برود. بنی صدر میگفت نمیتوانیم بفرستیم و نداریم. سعی او بر این قرار گرفته بود که خرمشهر و آبادان را بدهیم و نیروهایمان را در شمال حفظ کنیم و بعد که برخود مسلط شدیم, شهرها را پس بگیریم»[19]
4- برخورد با عناصر انقلابی ارتش: در این مورد می توان به ماجرای شهید بزرگوار شهید صیاد شیرازی اشاره کرد که بنی صدر در اقدامی کینه دوزانه درجه سرهنگی را از وی گرفته و وی را با چند درجه نزول در جایگاه ستوانی قرار داده بود.
در مجموع درباره اقدامات وی در قبال دفاع مقدس میتوان گفت که در ابتدا مسئولین اقدامات وی را ناشی از بیتجربگی و عدم علم کافی وی میدانستند ولیکن با مرور زمان و مشخص شدن چهره واقعی بنیصدر خیانت کاری وی مورد تاکید مسئولین قرار گرفت. دو گفتار از آیت الله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه میتواند راهنما باشد.
حضرت آیت الله خامنهای (مدظله) در جواب سوال خبرنگاری که میپرسد: «آیا فکر نمیکنید که این امر عمدی بوده است یا خیر؟» میگوید: «نه! من نمیگویم که ایشان متعهد بوده؛ یعنی قهرا متعهد نبوده و سهل انگاری و بیتوجهی نسبت به قضایا بود و بیشتر جنبه های تبلیغاتی را در نظر میگرفت. برای او یک مصاحبه در "عین خوش" بیشتر ارزش داشت تا توجه به این که آیا "عین خوش" واقعا دست ما خواهد ماند یا نه»[20]
اما آقای هاشمی رفسنجانی از منظری دیگری میگوید: «میتوانم بگویم که در آن موقع ما بعید میدانستیم که ایشان در زمینه جنگ سوء نیتی داشته باشد, ولی با شرایطی که اخیرا پیش آمده و حمایت غرب و عراق از بنیصدر, کم کم برای ما این احتمال مطرح است که ایشان از رکود جبهه ها حمایت میکرد. این یک برنامه ریزی بود که حالا یا بنی صدر آن را انتخاب کرده بود, یا بر او تحمیل شده بود و یا این که خودش در تصمیم گیری شریک بود.» [21]
بنی صدر و اسناد لانه جاسوسی
مواضع بنی صدر در قبال تسخیر لانه جاسوسی نیز جالب و قابل بررسی است. وی در آغاز مجبور به پشتیبانی ظاهری از این اقدام دانشجویان شده بود و گروگانگیری را ناشی از اقدامات آمریکاییها دانسته بود، نزدیک به یک ماه بعد و به دنبال تداومافشاگریهایی ـ که وی میترسید خود او را نیز شامل شود ـ با مخالفت با گروگانگیری بهشعور ملت انقلابی ایران نیز توهین کرد و گفت:
«با گروگانگیری و استفاده از زور مخالفم و نتیجه نخواهد داد. مردم ایران عجول هستند و دنبال هدفهای دور نمیروند و تحمل آن را نیز ندارند و هدفهایی راکه جنبهی موضعی و حال دارد دنبال میکنند و چون این هدفها اساسینیست، کمتر موفق میشوند.»
وی میخواهد با متهم کردن ملت ایران و دانشجویان به سطحینگری و عجول بودن،کل حرکت آنان را زیر سؤال ببرد و از گسترش آن جلوگیری کند،
با بررسی اجمالی اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی میتوان گفت که بنیصدر نیز یکی از افرادی است که به علت عملکرد موذیانه و ضدانقلابی خود، از همان آغاز، مورد توجه سفارت آمریکا قرار داشت. بهعنوان مثال در مورد انتقاد بنیصدر از اصلولایت فقیه در قانون اساسی چنین آمده است: « اگر قرار است اختیارات ویژهای به روحانیون داده شود، پس وجود احزاب مستقل بیمعناست.»
در جای دیگر، جاسوسان سفارت آمریکا شخصیت بنیصدر را چنین میدانند: «او مردی است که میخواهد هدایت (رهبری) کند؛ ولی در واقع فقط حرفمیزند. او خشک و طفرهرو است و نفوذ مهمی در رژیم جدید دارد. به نظر میرسد که وی مجموعهای از اضداد است.»
در اسناد لانهی جاسوسی بنیصدر با اسم رمز SD LURE خطاب شدهاست. سازمان سیا برای نزدیک شدن به بنیصدر، از پوشش مسایل اقتصادی استفاده کرد ومأموری با اسم رمز راتر فورد ـ با اسم حقیقی ورنون کاسین ـ را که در مسایل اقتصادیتبحر داشت به عنوان یک تاجر مهم آمریکایی به وی معرفی نمود و بنیصدر درملاقاتهای اولیه، خواستار تداوم این دیدارها میشود. این اقدامات یک ماه قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی و در پاریس صورت میگیرد.
بنابر اعترافات یکی از گروگانها به نام تام آهرن ـ رئیس قرارگاه سیا در تهران ـ یکی ازجاسوسان سیا که خود را نمایندهی یک کمپانی تجاری معرفی کرده بود، در حوالی 29 مرداد 1358، به تهران آمد و بین 3 تا 5 بار با بنیصدر ملاقات میکند. در آخرین جلسه، بنیصدر با پیشنهاد دریافت حقوق ماهیانه هزار دلار، به عنوان مشاور اقتصادی شرکتتجاری تحت پوشش سیا موافقت میکند.
آهرن در پاسخ به این سؤال دانشجویان که آیا بنیصدر میدانست طرف مقابل وییک مأمور سیا است میگوید: «قرار نبوده که به بنیصدر در این مرحله گفته شود، که طرف مقابل سیا میباشد، لذا به وی گفته نشده بود؛ اما یک مسأله بود که میتواند به وی این برداشت را داده باشد که عبارت است از: نحوهی پیشنهاد ماهیانه (دریافت) هزار دلار کهبدون انجام ترتیبات معمولی تجاری مورد پیشنهاد و توافق قرار گرفت ومیتوانست بیانگر آن باشد که مسأله به این سادگیها نیست.»
اما اسناد نیز دربردارندهی نکتههای جالبی است. بنیصدر در اولین ملاقات خود با این جاسوس چنین میگوید: «دربارهی توانایی و قدرت خمینی مبالغه شده، خمینی قادر نیست کشور را بهتنهایی اداره کند و باید به دیگران تکیه کند.»
مأمور سیا برداشت خود را دربارهی این گفتهی بنیصدر چنین عنوان کرده است: «این نظر تا حدی مطابق آن چیزی است که در پاریس گفت: «من به خمینیاحتیاج دارم، اما خمینی هم به من احتیاج دارد.» لحن این نظریه به نحوی بود که انسان استنباط میکند که ل ـ 1 (بنیصدر) فکر میکند نسبت به آنچه از خمینی میتوان انتظار داشت، محدودیتهایی وجود دارد.»
در سند دیگری که به بررسی نقاط مثبت و منفی شخصیت بنیصدر ـ از دید جاسوس سیا ـ پرداخته میشود، چنین آمده است: «نکات مثبت: 1ـ چون او یک توطئهگر (طراح) کهنه کار است، اگر احساس کندکه رژیم از اهداف انقلابی خود دور میشود، یا اینکه به نفع خودش خواهد بود، ممکن است در آینده برای توطئه علیه رژیم مانعی سر راه خود نبیند. 2ـ گرچه او احتمالاً در حال حاضر هیچ مشکل مالی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که ممکن است با یک تذکر کوتاه به خارج تبعید شود و در آن زمان میتواند ازکمک مالی ما استفاده نماید. 3ـ اگرچه او به خمینی احترام میگذارد، اما او را مصون از خطا نمیداند... 6ـ او جاهطلبی سیاسی دارد.
نکات منفی:... 2- افشا شدن روابط مخفیانهاش با ما احتمالاً به زندگی حرفهای سیاسی فرد مزبور خاتمه خواهد داد. یقین است که او این نکته را از نظر دور نخواهد داشت.... ما همچنان به استخدام ل - 1 علاقهمند هستیم...»[22]
اینکه این ابراز علاقه به استخدام "ل– 1" صورت بیرونی یافت یا خیر مسالهای است که رفتار بعدی بنی صدر میتواند معیار قضاوت در این باره باشد.
پایان کار بنی صدر
عزل بنی صدر اختفاء وی را به مدت 5 هفته در پی داشت. وی سپس همراه مسعود رجوی رییس سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، در روز هفتم مرداد 1360 مخفیانه تهران را به قصد پاریس ترک کردند. فرار بنیصدر یک ماه پس از خلع وی از ریاست جمهوری توسط امام(ره) و یک هفته پس از انتخاب شهید محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. بنیصدر روز چهارشنبه هفتم مرداد 1360 با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از کشور گریخت. معزی در دیماه 1357 پس از آن که شاه را به مصر و سپس به مراکش برد، در بازگشت از مراکش با تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی، وارد کشور شد. بنیصدر هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد و فرار از کشور، سوار بر اتومبیل وانت و ملبس به لباس زنانه بود.
جمع بندی
آنچه میتوان آن را به عنوان محصول این گفتار آورد این است که بنیصدر در مدت تصدی قدرت در کشور تلاش نمود تا با اقدامات و تصمیمات خود زمینه های انزوا و در محاق قرار گرفتن جریان خط امام را فراهم آورد تا بتواند به پشتوانه جریانی که در پشت سر خود از مخالفین و معاندین انقلاب از طیف چپ و راست به راه انداخته بود؛ قدرت مطلقه در کشور را بدست گیرد. او در این مسیر منافع انقلاب و کشور و ملت را فدای قدرتطلبی و جناح بازی خود قرار داد و خواسته یا ناخواسته اقداماتی به نفع دشمنان داخلی و خارجی انقلاب انجام داد که بیشک پروندهای خیانتآمیز از وی برای ارزیابی در تاریخ به جای گذاشته است. تاکید بر اثبات وجود ارتباط مستقیم بین وی و دستگاههای جاسوسی بیگانگان، در اصل خیانت وی تفاوت چندانی به وجود نمیآورد، چرا که پرونده سیاه او مملو از اقدامات نابخردانه و خیانت آمیزی است که هریک برای اثبات خیانت وی کافی است.
هر چند با بررسی اولیه اسناد به جای مانده از لانه جاسوسی به طور مشخص آغاز ارتباطات بنی صدر با مامورین سازمان سیا قابل اثبات میباشد و فراموش نکنیم ��ه تسخیر لانه جاسوی در زمانی پیش از آغاز ریاست جمهوری وی در 13 آبان 1358 صورت گرفته که اسناد مذکور تنها به وضعیت وی در قبل از این تاریخ اشاره دارد، در حالی که بخش عمده خیانتهای وی بعد از این تاریخ رقم خورده است که متاسفانه بخش عمده ای از این اسناد هنوز در دست ملت شهید پرور ایران قرار ندارد.
[1] - "روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر", دایرهالمعارف انقلاب اسلامی.
[2] - "ظهور و سقوط بنی صدر", سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[3] - ایمان حسین قزل ایاق, "اقدامات بنی صدر و رفتار امام خمینی (ره) در مواجهه با آن", سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[4] - حمید احمدی, "درس تجربه" (خاطرات ابوالحسن بنی صدر), انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران (برلین), صص293 - 292.