۰
plusresetminus
اروپایی ها می گویند در تاریخ مشرق زمین مبالغه ها و اغراق ها زیاد است و راست هم می گویند. مثلا آقای دربندی در "اسرار الشهاده" نوشته است عدد لشکریان عمر سعد، سواره شان ۶۰۰هزار نفر و همه اهل کوفه بودند! مگر کوفه چقدر بزرگ بود؟ کوفه یک شهر تازه سازی بود، هنوز ۳۵سال بیشتر از عمر آن نگذشته بود، چون کوفه را در زمان عمربن خطاب ساختند. کوفه هم به همین دلیل مرکز سپاهیان اسلام بود. این شهر را عمر دستور داد در این جا بسازند برای این که لشکریان اسلام در نزدیکی ایران یک مرکزی داشته باشند. در آن زمان معلوم نیست همه جمعیت کوفه آیا به ۷۰ هزار نفر، ۸۰هزار نفر، ۱۰۰هزار نفر می رسیده یا نه.
تحریفات عجیب و شگفت آور درباره واقعه نینوا
از طریق حس اسطوره سازی، تحریف زیادی صورت گرفته است. نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار دهیم. آیا صحیح است در تاریخ و حادثه عاشورا، حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت یک مکتب، زنده بداریم این همه افسانه وارد شود؟! مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی ا... مقامه، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی مرد بسیار فوق العاده ای بوده و معمولا کتاب هایش خوب است مخصوصا کتابی در موضوع منبر نوشته است به نام "لؤلؤ و مرجان" که با این که کتاب کوچکی است ولی فوق العاده کتاب خوبی است. در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است. این مرد بزرگ در همین کتاب نمونه هایی از دروغ هایی که معمول است و به حادثه تاریخی کربلا نسبت می دهند ذکر می کند. آنچه که من می گویم غالبا، همان هایی است که مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله کرده است، و حتی این مرد بزرگ صریحا می گوید امروز باید عزای حسین را گرفت، اما در عصر ما برای حسین یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید، برای این همه دروغ هایی است که درباره حادثه کربلا گفته می شود و هیچ کسی جلوی این دروغ ها را نمی گیرد.

مسئولیت مهم مردم

گفتن یک مطلب هم لازم است که در همه این ها مردم مسئولند. یعنی مردمی که در روضه خوانی ها شرکت می کنند در این قضیه مسئول هستند. مردم دو مسئولیت بزرگ دارند: ۱ - نهی از منکر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می‌شوند که روضه ها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند که حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه کنند. ۲ - مشکل دیگر تمایلی است که صاحب مجالس و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید کربلا شود. روضه خوان بیچاره هم ناچار یک مطالبی اضافه می کند.

این ادعا شان امام حسین(ع) را بالا می‌برد یا پایین می‌آورد؟!

می گویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می خواند. امام حسین علیه السلام فرمود من تشنه ام و آب می خواهم، حضرت فرمود کسی برای فرزندم آب بیاورد، اول کسی که از جا بلند شد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود که رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند که این جریان با یک طول و تفسیری نقل می شود. بعد امیر المومنین علی علیه السلام چشمشان که به این منظره افتاد اشکشان جاری شد. به آقا عرض کردند شما چرا گریه می کنید فرمود قضایای کربلا یادم افتاد. که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی می شود. حاجی نوری در این جا یک بحث عالی دارد. می گوید شما که می گویید علی در بالای منبر خطبه می خواند باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر می‌رفت و خطبه می خواند. پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین(ع) مردی بود که تقریبا سی و سه سال داشت. بعد می‌گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می‌خواند ناگهان وسط خطابه بگوید آقا من تشنه ام آب می‌خواهم؟ آیا این جریان، شان امام حسین(ع) را بالا می‌برد یا پایین می‌آورد؟! مسلم است که پایین می‌آورد چون یک دروغ به امام نسبت داده‌ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام در حالی که پدری مثل علی مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می‌شود طاقت نمی‌آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همان‌جا حرف آقا را قطع می کند و می‌گوید من تشنه ام برای من آب بیاورید.

جریان لیلا و حضرت علی اکبر(ع)

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروف ترین قضایا است و حتی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی‌دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت ا... بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند! اولا در کربلا لیلایی نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند هر کسی که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می‌شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می‌کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می‌گوید:

خیز ای بابا از این صحرا رویم نک به سوی خیمه لیلا رویم

روضه عجیب

( در مجلسی دیگر) چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. (مداح) گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که 300 فرسخ راه را ریحان بکارد! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:

نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طریق تفت ریحانا

من نذر کردم که اگر این‌ها برگردند راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت می‌کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می‌خواند!!

دامادی حضرت قاسم در بحبوحه عاشورا !

از این بالاتر می‌گویند در همان گرما گرم روز عاشورا امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید من می‌خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم در این‌جا لااقل شبیه آن هم که شده ببینم. من آرزو دارم، آرزو را که نمی‌شود به گور برد! شما را به خدا ببینید حرف هایی را گاهی وقت ها از یک افراد خیلی سطح پایین می‌شنویم که می‌گویند من آرزو دارم مثلا عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی نسبت می‌دهند آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن هم نیست!!

یارانی که در کربلا نبودند

ما برای سیدالشهدا، اصحاب و یارانی ذکر کرده ایم که اصلا ایشان چنین اصحاب و یارانی نداشته است. مثلا در کتاب محرق القلوب که اتفاقا نویسنده اش هم یک عالم و فقیه بزرگی است، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده است که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود. در حالی که هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده و در 20 سال پیش هم کشته شده بود. ما برای امام حسین یارانی ذکر می‌کنیم که نداشته است. (و یا زعفر جنی جزو یاران امام حسین است). یا دشمنانی را ذکر می‌کنند که نبوده است.

حضرت ابوالفضل ۲۵ هزار نفر را کشت!

در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ۶۰۰هزار نفر بود. باید سوال کرد این‌ها از کجا پیدا شدند، این‌ها همه در کوفه بودند، مگر یک چنین چیزی می‌شود؟! و نیز در آن کتاب نوشته که امام حسین در روز عاشورا ۳۰۰هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه ۶۰هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن ۳۰۰ هزار نفر، ۸۳ساعت و ۲۰ دقیقه وقت می‌خواهد! همین‌طور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند که ۲۵هزار نفر را کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود، ۶ساعت و ۵۰ و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می‌خواهد. پس حرف این مرد بزرگ حاجی نوری را باور کنیم که می‌گوید اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدید اباعبدا... بگرید، بر این دروغ هایی که به ابا عبدا... علیه السلام نسبت داده می‌شود گریه کند.

واقعیت اربعین

نمونه دیگر اربعین است. اربعین که می‌رسد، همه این روضه را می‌خوانند و مردم هم خیال می‌کنند این طور است که اسرا از شام به کربلا آمدند و در آنجا با جابر ملاقات کردند در صورتی که به جز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده اش یعنی سیدبن طاووس در کتاب های دیگرش آن را تکذیب و لااقل تایید نکرده است؛ در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی ذکر نشده است و هیچ دلیل عقلی هم آن را قبول نمی کند. جابر اولین زائر امام حسین (ع) بوده است و اربعین هم جز موضوع زیارت امام حسین (ع) هیچ چیز دیگری ندارد. موضوع، تجدید عزای اهل بیت نیست، موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، اصلا راه شام از کربلا نیست، راه شام به مدینه، از همان شام جدا می‌شود. آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می‌آورد این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.

آیا هدف وسیله را مباح می کند؟

مرحوم حاجی نوری نکته ای را در کتاب لؤلؤ و مرجان ذکر کرده است و آن این که عده ای گفتند موضوع امام حسین و گریه بر او، ثوابش آن قدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می‌شود استفاده کرد. یک حرفی امروزی ها در مکتب "ماکیاول" در آورده‌اند که می‌گویند هدف، وسیله را مباح می‌کند؛ هدفت خوب باشد، وسیله هرچه شد، شد! گفتند ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن این است که گریستن بر امام حسین کار بسیار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد! هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر تعزیه در آوریم، تعزیه های اهانت آور، درست است یا نه؟ گفتند اشک جاری می‌شود یا نه؟ همین قدر که اشک جاری شود، اشکال ندارد!

ماجرای جعل فوری داستان تکان دهنده

در ۱۰، ۱۵ سال پیش که به اصفهان رفته بودم، در آنجا مرد بزرگی بود، مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی اعلی ا... مقامه، خدمت ایشان رفتم و روضه ای را که تازه در جایی شنیده بودم و تا آن وقت نشنیده بودم، برای ایشان نقل کردم. آن روضه‌خوان این روضه را خواند و به قدری مردم را گریاند که حد نداشت. داستان پیرزنی را نقل می‌کرد که در زمان متوکل می‌خواست به زیارت امام حسین برود و آن وقت جلوگیری می‌کردند و دست ها را می‌بریدند تا این که قضیه را به آنجا رساند که این زن را بردند و در دریا انداختند. در همان حال این زن فریاد کرد یا ابوالفضل العباس، یا ابوالفضل العباس، هنگامی که داشت غرق می‌شد سواری آمد و گفت رکاب اسب مرا بگیر، رکابش را گرفت، گفت چرا دستت را دراز نمی‌کنی؟ گفت من دست در بدن ندارم، که مردم خیلی گریه کردند. مرحوم حاج شیخ محمد حسن تاریخچه قضیه را این طور نقل کرد. گفت یک روز در حدود بازار، حدود مدرسه صدر، مجلس روضه ای بود که از بزرگترین مجالس اصفهان بود واعظ معروفی گفته بود که من آخرین منبری بودم. منبری های دیگر می آمدند و هنر خودشان را برای گریاندن مردم اعمال می‌کردند، هر کسی می‌آمد روی دست دیگری می‌زد، بعد از منبر خود می‌نشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببیند. این مراسم تا ظهر طول کشید. دیدم هر کسی هر هنری داشت به کار برد، اشک مردم را گرفت. فکر کردم که من چه کنم؟ همان جا این قصه را جعل کردم رفتم قصه را گفتم از همه بالاتر زدم. عصر آن روز رفتم در مجلس دیگری که در چارسو بود، دیدم آن که قبل از من منبر رفته همین داستان را می‌گوید. کم کم در کتاب ها هم نوشتند و چاپ هم کردند!

سنگباران کردن مردم برای گریه کردن!

حاجی نوری در کتابش نوشته است یکی از طلاب نجف اهل یزد برایم نقل کرد در جوانی سفری پیاده از راه کویر به خراسان می‌رفتم. در یکی از دهات نیشابور یک مسجدی بود و من چون جایی را نداشتم، در مسجد رفتم و پیشنماز مسجد آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت. در این بین با کمال تعجب دیدم فراش مسجد مقداری سنگ آورد و تحویل پیشنماز داد. وقتی روضه را شروع کرد، دستور داد چراغ ها را خاموش کردند. چراغ ها که خاموش شد، سنگ ها را به طرف مستمعین پرتاب کرد که صدای فریاد مردم بلند شد. چراغ ها که روشن شد دیدم سرهای مردم شکسته و مجروح شده است و در حالی که اشکشان می‌ریخت از مسجد بیرون رفتند. رفتم نزد پیشنماز و به او گفتم این چه کاری بود که کردی؟! گفت من امتحان کردم که این مردم با هیچ روضه ای گریه نمی‌کنند. چون گریه کردن برای امام حسین اجر زیاد و ثواب زیادی دارد و من دیدم که راه گریاندن این‌ها منحصر است به این که سنگ به کله شان بزنم، از این راه این‌ها را می‌گریانم!! چون هدف وسیله را مباح می‌کند، هدف، گریه بر امام حسین است ولو این که یک دامن سنگ به کله مردم بزند. پس این یک عامل خصوصی در این قضیه بوده که در این جعل ها و تحریف ها دخالت داشته است.

خواب دیدم گوشت بدن امام حسین علیه السلام را دارم می‌کنَم!

حاجی نوری حکایت دیگری را نقل می‌کند که تاثر آور است. مردی رفت نزد مرحوم صاحب مقامع، گفت دیشب خواب وحشتناکی دیدم. پرسید چه خوابی دیدی؟ گفت خواب دیدم با این دندان های خودم گوشت های بدن امام حسین علیه السلام را دارم می‌کنَم! این مرد عالم لرزید، سرش را پایین انداخت، مدتی فکر کرد. گفت شاید تو مرثیه خوان هستی، گفت بله. فرمود بعد از این یا اساسا مرثیه خوانی را ترک کن، و یا از کتاب های معتبر نقل کن. تو با این دروغ هایت گوشت بدن امام حسین را با دندان های خودت می‌کنی! این لطف خدا بود که در این رویا به تو نشان بدهد.اگر کسی تاریخ عاشورا را بخواند می‌بیند از زنده ترین و مستند ترین و از پرمنبع ترین تاریخ ها است.

دروغی درباره امام سجاد (ع)

مرد دیگری است به نام حمید بن مسلم که از وقایع نگارهای لشکر عمر سعد بوده است. یکی از حاضرین واقعه، شخص امام زین العابدین علیه السلام است که همه قضایا را نقل کرده اند. نقطه ابهامی در تاریخ امام حسین وجود ندارد. حاجی نوری یک داستان جعلی و تحریفی درباره امام زین العابدین (ع) نقل می‌کند که اشاره می کنم: می‌گوید در روز عاشورا وقتی که برای ابا عبدا... یاوری باقی نماند، حضرت برای خداحافظی به خیمه امام زین العابدین(ع) رفتند. حضرت امام زین العابدین(ع) فرمود: پدر جان کار شما و این مردم به کجا کشید (یعنی تا آن وقت امام زین العابدین بی خبر بوده است). فرمود پسر جان به جنگ کشید. این، جعل است، دروغ است. امام زین العابدین که العیاذ با... آن قدر مریض و بیهوش نبوده که نفهمد چه گذشته است. تاریخ می‌نویسد حتی در همان حال، امام حرکت کرد. فرمود عمه عصای مرا با یک شمشیر بیاور. یکی از کسانی که حاضر در واقعه بوده و آن را نقل کرده است، شخص امام زین العابدین علیه السلام بوده است. پس توبه کنیم، واقعا باید توبه کنیم، به خاطر این جنایت و خیانتی که نسبت به اباعبدا... الحسین علیه السلام و اصحاب و یاران و خاندانش مرتکب می‌شویم، و همه افتخارات این ها را از میان می‌بریم. توبه کنیم و بعد، از این مکتب تربیتی استفاده کنیم.

   منبع: کتاب "حماسه حسینی" تالیف استاد شهید آیت ا... مرتضی مطهری

https://www.cafetarikh.com/news/28537/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما