کتاب «روابط ایران و ترکیه، از سقوط دولت عثمانی تا برآمدن نظام جمهوری 1302-1297 ه.ش» تالیف کاوه بیات به بررسی چند و چون ارتباط این دو کشور بر اساس اسناد وزارت امور خارجه ایران میپردازد.
کتاب «روابط ایران و ترکیه، از سقوط دولت عثمانی تا برآمدن نظام جمهوری 1302-1297 ه.ش» تالیف کاوه بیات به بررسی روابط میان دو کشور در یک دوره گذار (تغییر حکومت عثمانی به ترکیه) و ایران (از قاجار به پهلوی) بر اساس اسناد به جامانده میپردازد.
گزارش سفارت بریتانیا از فعالیت «کمالیستها»
کتاب در سه بخش با عناوین «پایان جنگ بزرگ، شروع جنگهای کوچک»، «آنکارا» و «رفت و برگشت» تنظیم شده است.
در پشت جلد کتاب آمده است: «مناسبات ایران و ترکیه در فاصله فروپاشی عثمانی در پایان جنگ جهانی اول در سال 1918.م تا برآمدن یک نظام جمهوری در آن سامان در سال 1923 که در خلال آن نه فقط نظام حاکم بر ترکیه بلکه نظام حاکم بر ایران نیز در خلال گذر در دوره قاجار به پهلوی دگرگونی مهمی را تجربه کرد. در این دوره گذر، مناسبات دو کشور، هم شاهد تداوم پارهای از مسائل و مشکلات برجای مانده از ادوار پیش بودیم و هم، به وجود آمدن مجموعهای از مسائل و دشواریهای جدید که سعی شده در این بررسی مورد توجه قرار گیرند.»
مولف در مقدمه کتاب درباره اسناد مربوط به روابی ایران و ترکیه آورده است: «بخش اصلی این نوشته بر اساس بررسی اسناد وزارت امور خارجه ایران صورت گرفته است؛ نگارنده سالها پیش در خلال پژوهشی پیرامون مناسبات ایران و جمهوریهای قفقاز (1920ـ1917) با اسناد و گزارشهای مربوط به این دوره آشنا شد و در کنار موضوع اصلی آن بررسی یعنی ماجرای قفقاز، در باب مناسبات ایران و عثمانی در آن دوره و چگونگی گذار آن مناسبات از دوره عثمانی/ قاجار به دوره جمهوری/ پهلوی بعدی، یادداشتبرداریهایی صورت گرفت. بخشی از این یادداشتها در توضیح تحرکات کاظم قرابکر پاشا در حوزههای مرزی ایران و عثمانی، در همان بررسی مورد استفاده قرار گرفت و بخشی دیگر نیز که به تحرکات پانترکیستی در همان دوره مربوط میشد نیز در یک بررسی دیگر به کار گرفته شد.» (ص 11)
بیات در همین قسمت با اشاره به نگاه ایرانی به رابطه ایران و ترکیه مینویسد: «مهمترین نکتهای که لازم است در ادامه این بحث سندی مورد اشاره قرار گیرد، وجه یکجانبه این بررسی است؛ آنچه در این نوشته ارائه میشود گزارشی است از منظر ایرانی کار و طبیعتا تا کار مشابهی از منظر ترکیهای بحث و مبتنی بر اسناد و گزارشهای ترکیه صورت نگیرد، به تصویر موثقی از روابط ایران و عثمانی- ترکیه در این دوره دست نخواهیم یافت. ازاینرو علاوه بر این تذکر کلی در ابتدا، در طول کار نیز در پارهای از موارد مشخص مانند فقدان آگاهی لازم در مورد کم و کیف حمایت ترکها از سمکو، به کاستیهایی از این قبیل اشاره خواهد شد. برخی از این نکات مبهم را نیز که رسیدگی بیشتر بدانها مستلزم دسترسی به اسناد بیشتر بود به خود گذاشتیم، ازجمله بحث «کمالیستها» یا «کمیته کمالیستها» که به گزارش سفارت بریتانیا در تهران در این ایام همسو با بلشویکها بر ضد منافع بریتانیا فعالیت میکردند.» (ص 12)
وحشت بیمورد از ترکها
در بخش نخست «پایان جنگ بزرگ، شروع جنگهای کوچک» درباره ظهور مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) میخوانیم: «در این میان در یکی از دیگر کانونهای اصلی تحولات منطقهای، موقعیت مصطفی کمالپاشا و نهضت ملی وی نیز محکمتر شده بود؛ گوشههایی از این دگرگونی در یکی از معدود گزارشهای واصله از استانبول چنین توصیف شده است: «مصطفی کمالپاشا که مفتش کل اردوی غرب عثمانی بود پس از متارکه جنگ نخواست اطاعت از شرایط مقیده نماید. لهذا بر ضد حکومت مرکزی علم طغیان افراشته و اردوهای آن نواحی را در تحت اختیار خود آورده کمکم از ارضروم به سیواس و از آنجا به تمام آسیای صغیر استیلا پیدا کرد و حکومت مرکزی قادر به جلوگیری از حرکات مصطفی کمال نبود و متفقین هم نخواستند تا قلب آسیای صغیر داخل شده و با قشون داوطلب مبارزه کنند. بهتدریج از اطراف هم دستهجات مسلح از طرفداران اتحاد و ترقی به اردوی ملی ملحق شده و آناطولی عدم اطاعت خود را نسبت به مرکز علنی ساخته، حکام مرکزی را خلع و احکام مرکزی را لغو نمود.» (ص 41)
در همین صفحات با استناد به خاطرات رجال سیاسی درباره تحرکات بلشویکها در تبریز آمده است: «مخبرالسلطنه هدایت، والی آذربایجان در خاطرات خود نوشته است که از مدتها پیش نگران تحولات این حوزه بود و هنگامی که دولت در پاسخ به پیگیریهای مکرر او که «رویه سیاست با روس و ترک چیست؟ [در نهایت] گفتند خودت میدانی» از طریق اقبالالسلطنه با فرماندهان ترک در ایگدر و بایزید وارد مکاتبه شد. ظاهرا در تشکر از همراهی فرماندهان مزبور و تأکید بر «برادری ایرانی و همدستی در جنگها» نیز نامهای نوشته بود که «... تا مجلس آنقره رفته بود، نتیجه آنکه از طرف ترکها زحمتی به ما وارد نیامد و آن وحشتها بیمورد بود.» (ص 63)
«آنکار» در بخش دوم سراغ برخی مسائل از جمله موضوع کردها رفته و در رابطه با این مساله با بیان یک گزارش آورده است: «موضوع کردها یکی از مضامینی بود که از دیرباز بیشتر خود را در چارچوب روابط ایران و عثمانی نشان میداد. با آنکه از قرن نوزدهم به بعد و مداخلات فزاینده قدرتهای اروپایی در تحولات منطقه، هرازگاه این بحث توجه پارهای از آن قدرتها را نیز به خود جلب کرد ولی در مجموع در این دوره در کل وضعیت تغییر چندانی ایجاد نشد. اما بعد از پیشامد جنگ اول جهانی و استقرار نیروهای بریتانیا در بینالنهرین، بعد سومی نیز به این معادله افزوده شد که آن نیز بر پیچیدگیهای وضع موجود دامن زد. گزارشی که در 21 آبان 1301 به تهران ارسال شد؛ در این گزارش ممتازالدوله خاطرنشان ساخت «ترکها بعد از شکست دادن به قشون یونان و طرد آنها از اراضی آسیای صغیر به طرف اسلامبول حرکت...[و]... متفقین، مخصوصا انگلیسیها [که] از این مسئله متوحش شده، مشغول اقدامات شدند و به وسیله فرانسه با ترکها داخل مذاکره و قرار شد کنفرانسی در مداینه که بندر بروسه است در دریای مرمره تشکیل داده، قراری برای مذاکرات صلح و تحدید حدود داده شود.» (ص 100)
دست برادری به آنگورا
مولف در همین قسمت موضوع وحشت بریتانیا از لشکرکشی ترکها را مورد توجه قرار داده و مینویسد: «در گزارشی که در 21 آبان 1301 به تهران ارسال شد؛ در این گزارش ممتازالدوله خاطرنشان ساخت «ترکها بعد از شکست دادن به قشون یونان و طرد آنها از اراضی آسیای صغیر به طرف اسلامبول حرکت...[و] .... متفقین، مخصوصا انگلیسیها [که] از این مسئله متوحش شده، مشغول اقدامات شدند و به وسیله فرانسه با ترکها داخل مذاکره و قرار شد کنفرانسی در مداینه که بندر بروسه است در دریای مرمره تشکیل داده، قراری برای مذکرات صلح و تحدید حدود داده شود.» (ص 120)
بخش سوم با نام «رفت و برگشت» سفیر جدید دولت کمال پاشا به ایران مدنظر قرار گرفته که درباره آن میخوانیم: «به تدریج با پایان گرفتن سال 1302 کاملا روشن شده بود که وضعیت حاکم بر روابط ایران و ترکیه به هیچ وجه وضعیت مطلوبی نیست؛ سفارت بریتانیا در آن بخش از گزارش سالانه خود راجع به تحولات ایران که به روابط ایران و ترکیه مربوط میشد از جایگاه نهچندان روشن محیالدین پاشا، فرستاده مقامات آنکارا به تهران نوشت؛ یکی از مشکلات اصلی آن بود که هنوز جابهجاییهای صورت گرفته در ترکیه مورد شناسایی رسمی قرار نگرفته بود، لهذا محیالدینپاشا در تقدیم استوارنامه خود به احمدشاه به نمایندگی از مجلس کبیر ملی و به امضای مصطفی کمالپاشا هیچ اشارهای به مبحث خلافت نداشت و احمدشاه نیز در سخنانی که به این مناسبت ایراد کرد به مجلس کبیر ملی یا غازی مصطفی کمال اشاره نکرد.» (ص 140)
در همین قسمت درباره تقویت زمینه همراهی و همسویی میان ایران و ترکیه با وجود برخی مشکلات آمده است: «یکی از مهمترین نکاتی که بتوان در باب روابط ایران و ترکیه خاطرنشان کرد لزوم توجه و رسیدگی دائم بدان است؛ سخن از مناسبات دو حوزهای است، که بنا به مجموعهای از دلایل همانگونه که اشاره شد از دیرباز در رقابت و رویارویی بودهاند و هدایت این رقابت و همچشمی به مجرایی آرام و دور از تنش، مستلزم یک سعی و تلاش دائمی است. دیدیم که رها شدن این مناسبات به حال خود، به گونهای که در دوران گذار عثمانی به جمهوری/ قاجار به پهلوی پیش آمد به پیش آمد چه بحرانهایی در روابط دو کشور میدان داد. اگرچه از اواخر این دوره که به حل و فصل مسائل فیمابین اهتمام شد زمینهای پابرجا برای یک همراهی و همسویی نسبی میان ایران و ترکیه فراهم آمد که هنوز هم کم و بیش به قوت خود باقی است اما حفظ و توسعه این زمینه نیز مستلزم توجه و رسیدگی است؛ درحالیکه برخی از مهمترین حوزههای اختلاف مانند حقوق اتباع ایرانی یا مسائل مرزی در همان دوره موضوعیت خود را از دست دادند، ولی پارهای از دیگر عوامل مورد بحث هنوز (هرچند در حاشیه) به قوت خود باقی هستند و نباید مورد بیتوجهی قرار گیرند؛ مباحثی چون پانترکیسم و یا جایگاه کرد و کردستان در مناسبات ایران و ترکیه که با توجه به پیشینهای که در این بررسی از آنها به دست داده شد، هریک میتوانند در صورت غفلت و بیتوجهی ابعادی تنشآفرین به خود گیرند.» (ص 196)
کتاب «روابط ایران و ترکیه، از سقوط دولت عثمانی تا برآمدن نظام جمهوری 1302-1297 ه.ش» تالیف کاوه بیات در 196 صفحه، شمارگان یکهزار و صد نسخه به قیمت 12 هزار تومان از سوی نشر پردیس دانش روانه بازار کتاب شد.