ناگهان دست مهربانی بر روی شانه هایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود: حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی شوی؟! نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است.
عرض کردم: خجالت می کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا.
عرض کردم: خجالت می کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا.