سلسله قاجار آغاز انحطاط ایران بود. حکومتی که در آن اقتدار شاه در لباس و قامت استبداد وجود داشت، اما از این اقتدار چیزی به مردم و جامعه نمی رسید. شاه در مقام اسم بسیار از القاب را دارا بود، اما در عرصه عمل نه . . .
سلسله قاجار آغاز انحطاط ایران بود. حکومتی که در آن اقتدار شاه در لباس و قامت استبداد وجود داشت، اما از این اقتدار چیزی به مردم و جامعه نمی رسید. شاه در مقام اسم بسیار از القاب را دارا بود، اما در عرصه عمل نه؛
«سلسله قاجار بسیاری از مشخصههای استبداد شرقی را آشکار کرد. پادشاه را شاه شاهان، سلطان سلاطین، قبله عالم، مطیع کننده اقالیم، دادگستر مردمان، نگهبان گله ها، حامی بیچارگان، فاتح سرزمین ها، سایه خداوند در زمین و ... می نامیدند. قدرت شاه به طور بالقوه بسیار گسترده بود. او مالک همه زمین های غیروقفی بود که بخشیده نشده بودند. او می توانست دارایی آنهایی را که مغضوب شده بودند مصادره کند. کلامش قانون بود و حق منحصر به فرد دادن امتیازات، مزیتها، انحصارات را داشت. رعایاتش را در موقع ضروری برای قشون فرا می خواند و مستقیما در بازار، در تثبیت قیمت ها، خرید و فروش و انبار کردن مواد غذایی مداخله داشت.»
منبع: یرواند آبراهامیان، مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران، ترجمه: سهیلا ترابی فارسانی، تهران، پردیس دانش، 1385، ص 14