درک ماهیتِ نقش سیاسی وزارتِ دربار در دوره پهلویدوم، چه در چارچوب شرحِ وظایف قانونی و چه در عرصه واقعیتهای عملی حوزه سیاست، تنها با درنظرگرفتنِ رابطه ضروری این نهاد با نهادِ پادشاهی، ممکن و میسر است.
کافه تار یخ- سند
درک ماهیتِ نقش سیاسی وزارتِ دربار در دوره پهلویدوم، چه در چارچوب شرحِ وظایف قانونی و چه در عرصه واقعیتهای عملی حوزه سیاست، تنها با درنظرگرفتنِ رابطه ضروری این نهاد با نهادِ پادشاهی، ممکن و میسر است. در مقاطعی از دوران مزبور که هنوز خواست شاه مبنی بر تمرکزِ قدرت تحقق نیافته بود، قدرتِ وزرای دربار نیز، براساس نظامِ رسمی و قانونی توزیعِ قدرت در قانون اساسی، چندان درخور توجه نبود؛ پس، متصدیانِ این منصب مرتباً دچار تغییر میشدند. در این دوران، غالبِ مساعی وزرای دربار، به امور داخلیِ دربار و خاندان سلطنتی معطوف میشد. اما به مرور زمان، تمرکز قدرت و شخصیشدن عرصه سیاسی و به تبعِ آن، اهمیتیافتنِ روابط غیررسمی و نزول جایگاه نهادهای قانونی، به ارتقاء جایگاهِ اشخاص منجر شد. در این وضعیت، قدرت و جایگاه سیاسیِ وزارت دربار نیز بهطور واضحی ارتقا یافت. در این راستا، وزیردربار یکی از اصلیترین اهرمهای شاه، در ایجاد و حفظ نظام مزبور بود؛ چون وزیردربار با اقدامات فراقانونی و بهندرت در چارچوبِ وظایف قانونی، با بهرهگیری از شبکه روابط غیررسمی، برای تغییر جایگاه قانونی دولت و نخستوزیر و تعامل و گاه تقابل با نخبگان حکومتی و نخبگان مخالف تلاش میکرد. چنانکه فعالیتهای وزیردربار در حوزه روابطِ خارجی که به موازاتِ کنشهای وزارت خارجه صورت میگرفت، در قالبِ نگرش شاه به حاکمیت و رویکردِ وی در توزیع متداخل وظایف بوروکراتیک، درککردنی است. همچنین، باید توجه کرد که میزانِ قدرت سیاسی وزرای دربار، ناهمسان بود؛ چون براساسِ دو عامل وضع تاریخی و تواناییهای شخصی وزیر، در نوسان بود.