درک نادرست کارشناسان غربی از قدرت امام بود که بی جهت تلاش می کردند تا یک روحانی بلندپایه دیگر را در جریان رهبری انقلاب جایگزین وی کنند؛ بگذریم از اینکه از جهتی دیگر این تلاش ها برای جایگزینی نشاندهنده ترس آنان در از بین رفتن منافعشان پس از سقوط شاه بود...
از آنجایی که محمدرضا شاه سلطنت و حکومت خود را وابسته به نهاد ارتش کرده بود و وحشت زیادی از رویگردانی ارتش از سلطنت پهلوی احساس می نمود، نظارت شدیدی بر بوروکراسی ارتش و ترفیعات افسران ارشد داشت.
از جمله کاربردهای موسیقی در زمان شاه عباس اول که نمود بـارزی از تـعامل هنر و قدرت در این زمان به شـمار مـیرود استفاده از هنرنمایی هنرمندان عرصه موسیقی در آئین استقبال از میهمانان خارجی بوده است...
درک ماهیتِ نقش سیاسی وزارتِ دربار در دوره پهلویدوم، چه در چارچوب شرحِ وظایف قانونی و چه در عرصه واقعیتهای عملی حوزه سیاست، تنها با درنظرگرفتنِ رابطه ضروری این نهاد با نهادِ پادشاهی، ممکن و میسر است.
ساختار قدرت سیاسی در عصر پهلوی دوم (از فـردای کـودتای ٢٨ مـرداد سال ١٣٣٢) به طور کلی حکایت از ساخت آمرانه ای می کرد کـه شخص محمدرضاشاه تمامی قدرت را به تنهایی در رأس هرم در اختیار خود داشت و به بازیگر اصلی عرصه سیاست و اجتماع در کـشور تـبدیل شـده بود.
بسیاری از افراد خاندان پهلوی به راحتی و برخلاف قانون اساسی به رانتخواری و سایر فسادهای اقتصادی دست میزدند بدون آنکه در قبال آن رفتارها مجازات شوند، حال آنکه اگر افراد عادی و غیروابسته به رژیم مرتکب آن فسادهای میگشتند با مجازاتی سنگین مواجه بودند.
برخی از نمایندگان طرفدار رضاخان در مجلس در سال 1302 با تاسیس کمیته ویژه زیرمجموعه حزب دمکرات نقش زیادی در ارتقای منزلت سیاسی رضاخان داشتند. اعضای این کمیته، در جلسه ای محرمانه بر ریاست عالیه رضاخان بر امورات مملکتی صحه گذاشتند. افراد این جلسه عبارت بودند از سید محمدصادق طباطبایى، سلیمان میرزا اسکندرى، میرزاکریم خان رشتى وخدایارخـان بودند
رقابت بر سر قدرت در اشکال و وضعیت های متعددی خود را بروز می دهد. یکی رقابت بر سمت ها و جایگاه ها بود که در طول تاریخ وجود داشته است. آنچه در زیر می اید به خوبی رقابت دو جناح سیاسی را بر سر نایب السلطنه بودن، آن هم در شرایط حساس پس از انقلاب مشروطه و صغر سن احمدشاه قاجار . . .
توسل به شیوه های رعب و وحشت یکی از گزینه اصلی پادشاهان قاجاری، برای استقرار امنیت در داخل کشور بود. گذشته از اقدامات صورت گرفته جهت کنار زدن رقبا که به تمرکز قدرت کمک می کرد، وقوع برخی تحولات مانند تغییر ساختارهای جمعیتی رخ داده در قرن نوزدهم نیز در کاهش قدرت رقبا بی تأثیر نبود . . .
زمانی که آتش انقلاب در کشور زبانه گرفت؛ سخنانی درباره سیزده سال حکومت امیرعباس هویدا به میان آمد که تا به آن روز کسی حاضر نبود، از آن سخن براند. یکی از منتقدین این دوره نخست وزیر تازه به قدرت رسید، جمشید آموزگار بود. جدا از آنکه انتقاد او با واکنش شاه و عذرخواهی آموزگار و توجیه کردن همراه شد . . .
با توجه به اینکه قدرت سیاسی در دوران محمدرضا شاه به شیوه سلطنتی – استبدادی اعمال می شد و شاه هسته مرکزی منظومه قدرت به شمار می رفت ؛ خاندان سلطنتی به طور بی حد و حصری در مصرف منابع ملی آزاد بودند و بسیاری از منابع ملی و ثروت ملی را در راه هزینه های شخصی و ضیافتهای پر هزینه خرج می کردند.
مادر، برادران و خواهران شاه، هر یک برای خود دفاتر مخصوصی داشتند که در آن گروه کثیری به کار مشغول بودند. ولی اهمیت هیچکدام به پای دفتر مخصوص شهبانو- که از نظر مراتب قدرت و نفوذ بلافاصله پس از دفتر مخصوص شاه قرار می گرفت – نمی رسید.
شیخ خزعل و انگلستان با قرارداد محرمانه دیگری در سال 1915 به تحکیم روابط خود پرداختند. در این قرارداد که همزمان بود با سال دوم جنگ جهانی اول، شیخ خزعل با دادن اطلاعاتی در رابطه با عثمانی، به همدستی با انگلیس می¬پرداخت.
گاهی مقابله با قدرت این هژمون جهانی بیش از آنکه مبتنی بر یک طرح عالمانه باشد، بر پایه هیجان بود. جالب آنکه گاهی این هیجان توسط نخبگان کشور ما دنبال می شد.
برخی از نمایندگان طرفدار رضاخان در مجلس در سال 1302 با تاسیس کمیته ویژه زیرمجموعه حزب دمکرات نقش زیادی در ارتقای منزلت سیاسی رضاخان داشتند. اعضای این کمیته، در جلسه ای محرمانه بر ریاست عالیه رضاخان بر امورات مملکتی صحه گذاشتند. افراد این جلسه عبارت بودند از سید محمدصادق طباطبایى، سلیمان میرزا اسکندرى، میرزاکریم خان رشتى وخدایارخـان بودند