دولت آمریکا شرط اعطای کمک به ایران را انجام اصلاحات ساختاری قرار داده بود، به این منظور تأكید میشد که نیروهای مورد اعتماد آنها باید در ایران قدرت را به دست گیرند. اگر چنین چیزی اتفاق میافتاد، شاید سیل کمکهای آمریکا به ایران سرازیر میشد.
آمریکا اساس سیاست خارجی خود با کشورهایی چون ایران را منافع ملی خود قرار داده بود. بدین معنا که اعطای هر گونه کمک به ایران، در گرو تمکین کامل از سیاستهای آمریکا قرار داشت. یکی از نمونهای این نوع سیاست را میتوان در اوایل دهه 1340 و روی کار آمدن علی امینی مشاهده نمود.
«دولت آمریکا شرط اعطای کمک به ایران را انجام اصلاحات ساختاری قرار داده بود، به این منظور تأكید میشد که نیروهای مورد اعتماد آنها باید در ایران قدرت را به دست گیرند. اگر چنین چیزی اتفاق میافتاد، شاید سیل کمکهای آمریکا به ایران سرازیر میشد اما در آن شرایط این امکان تقریباً بعید بود. آمریکاییها در صدد بودند ایران را کشوری امن برای سرمایهگذاریهای خود نمایند و همیشه این گونه استدلال میکردند که صرف قرار داشتن ایران در صف بلوک غرب مشکلی را حل نمیکند، زیرا حکومت کومین تانگ چین نیز در زمره حلقه طرفداران سیاستهای غرب در آسیا بود و انواع کمکهای نظامی و اقتصادی و فنی به حکومت چیانگ کای چک داده شد اما این کمکها در نهایت تحت کنترل حکومت کمونیستی مائوتسه دون قرار گرفت. بنابراین باید تضمینهای لازم عملی برای این که این کمکها در آینده به ضد خود تبدیل نخواهد شد، صورت میگرفت. راه حل آمریکاییها این بود که طیف جدیدی از نخبگان سیاسی در ایران روی کار آیند و این را هم تضمین نمایند، در واقع مقوله اصلاحات مورد نظر آمریکاییها در ایران معنایی جز این نداشت و البته کاندیدای آنها نیز مشخص بود: دکتر علی امینی»
منبع: حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، ص 179