بی ترتیبی در ساعات توپ افطار و سحر به این صورت بود که توپ افطار را نیم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را یکی دو ساعت جلوتر از طلوع فجر می انداختند و با این یک تیر دو نشانه زدندا
در آن ایام - یعنی حدودای سال ۱۳۰۰ شمسی به بعد اگرچه سختگیری ایام قاجار اعمال نمی شد اما مردم همچنان از روزه خواری در ملاء عام خودداری می کردند... در کوچه و بازار هم کسی سیگار نمی کشید و روزه خور علنی دیده نمی شد و اجمالا شهر منظره ماه رمضان داشت. البته دیگر در مسجدها قاليچه های جانماز اعيان و اشراف پهن نمیشد زیرا متوجه شده بودند رضا بر خلاف قاجارها میل دارد ایران را به درجه ممالک پیشرفته اروپایی برساند و بساط اینگونه تظاهرات مذهبی را جمع آوری نماید!... اوایل توپ افطار و سحر منظمأ شلیک می شد و موقع خوردن و خوردن را اعلام می کرد. این توپها در میدان توپخانه مستقر بودند... حتی هیئت دولت، وزراء و اعیان و اشراف اگر مجلس عصرشان طولانی می شد و موقع افطار می رسید؛ توپ که در می رفت با اینکه همگی به اتفاق جزو روزه خواران بودند (!) مشغول افطار میشدند!
بعدها که حکومت قوت و قدرت و قوام زیادتری پیدا کرد اظهار داشت که می خواهد جلوی این آخوندبازیها(!) را بگیرد. در اینجا رضا سیاست، مخصوصی را به کار بست و دستور داد تا توپ افطار و سحر را بی ترتیب و نامنظم در کنند.
بی ترتیبی در ساعات توپ افطار و سحر به این صورت بود که توپ افطار را نیم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را یکی دو ساعت جلوتر از طلوع فجر می انداختند و با این یک تیر دو نشانه زدندا او عامه را که ساعت نداشتند به واسطه درازی ساعات روزه از روزه داری بری می کردند و ثانيا اشخاص ساعت دار را که بدون توپ هم می توانستند موقع خوردن و نخوردن را تشخیص بدهند به توپ افطار و سحر بی اعتماد میساختند تا جایی که اکثرا خواستار آن شدند شلیک توپ ها متوقف و توپ ها جمع آوری شوند!