انقلاب عراق نشان داد که حتی قویترین رژیم های مورد حمایت آمریکا و انگلیس وقتی از حمایت مردمی محروم باشند به آسانی ساقط میشوند.
شاه از روش دیکتاتورمأبانه خود در حکومتداری آگاه بود. از این رو همواره وحشت اعتراض و شورش مردم علیه خود را در سر میپروراند. این موضوع با انقلابات و یا کودتاهای مردمی علیه حکومتهای دیکتاتوری بیش از پیش تشدید میشد و خشم و ترس شاه را برمیانگیخت:
«در ۲۳ تیر که رهبران ایران و پاکستان و ترکیه در استانبول منتظر نوری سعید و ملک فیصل دوم و شاهزاده عبدالاله نایبالسلطنه سابق عراق بودند، گروهی از افسران آزاد به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم و سرهنگ عبدالسلام عارف از نقل و انتقال نیروها که ظاهراً بمنظور دخالت در اردن و لبنان صورت میگرفت استفاده کردند و شاه و نایبالسلطنه را به قتل رساندند. پاشای پیر موفق به فرار شد ولی روز بعد او را نیز در لباس زنانه شناسایی کردند و به دست مردم خشمگین تکه تکه شد. این کودتا با هیچ مقاومتی روبرو نشد. نگهبانان کاخ سلطنتی بسرعت به مهاجمان پیوستند. خاندان سلطنتی و انگلوساکسونها که با بی احتیاطی روی این رژیم حساب میکردند تاوان سی سال رژیم پلیسی و استثمار شرم آور مردم محروم عراق را پرداختند. فقدان هر گونه مخالفتی با انقلاب نشان میداد که تقریباً همه مردم عراق آن را تأیید کردهاند. رویدادهای عراق موجب خوشوقتی مسکو و قاهره و ناراحتی واشینگتن و لندن و ترس شدید رژیم ایران شد بطوریکه شاه چندین روز در استانبول ماند تا مطمئن شود حوادث عراق واکنشی در ایران ایجاد نکرده است و آنگاه به کاخش در تهران که با تانک محافظت میشد مراجعت کرد. انقلاب عراق نشان داد که حتی قویترین رژیم های مورد حمایت آمریکا و انگلیس وقتی از حمایت مردمی محروم باشند به آسانی ساقط میشوند.»
منبع: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، ص 146