۱
plusresetminus
امام هیچ‌گاه مجاهدین خلق را مورد تایید خود قرار نداد. این در حالی بود که مجاهدین در مخالفت با شاه و حکومتش دست به تلاش‌های گسترده‌ای زده بودند. وقتی امام اولین بار به طور صریح به این موضوع اشاره کرد، بسیاری از واکنش امام متعجب شدند. برای بسیاری از افراد این سال مطرح بود چرا امام مجاهدین خلق را مورد تایید قرار نداد؟ به عبارتی دیگر چرا امام همراهی مجاهدین خلق با انقلاب را قبول نکرد؟ پاسخ این سوال در این مطلب مورد بررسی قرار گرفته است.
چرا امام همراهی مجاهدین خلق با انقلاب را نپذیرفت؟

امام هیچ‌گاه مجاهدین خلق را مورد تایید خود قرار نداد. این در حالی بود که مجاهدین در مخالفت با شاه و حکومتش دست به تلاش‌های گسترده‌ای زده بودند. وقتی امام اولین بار به طور صریح به این موضوع اشاره کرد، بسیاری از واکنش امام متعجب شدند. برای بسیاری از افراد این سال مطرح بود چرا امام مجاهدین خلق را مورد تایید قرار نداد؟ به عبارتی دیگر چرا امام همراهی مجاهدین خلق با انقلاب را قبول نکرد؟ پاسخ این سوال در این مطلب مورد بررسی قرار گرفته است.

مجاهدین خلق و تلاش برای جلب نظر امام و مردم
اگر شکل‌گیری گروه مجاهدین خلق را به صورت ریشه‌ای مورد واکاوی قرار دهیم متوجه می‌شویم که این گروه در ابتدا از جوانانی مذهبی و مسلمان تشکیل شده بود. جوانانی که در عین اعتقاد به اسلام، گرایشات به افکار چپ‌گرایانه نیز داشتند. همین موضوع باعث شده بود تا بسیاری از اعضای مجاهدین با تضاد اندیشه مواجه شوند تضادی که باعث شد عده‌ای از اعضا از آن رویگردان شوند، عده‌ای به اندیشه‌های التقاطی روی آورند و عده‌ای نیز رسما خود را حامی اندیشه‌های چپ‌گرایانه معرفی کنند. 

با این حال تمام این اتفاقات یک‌شبه رخ نداد. چهره مجاهدین خلق در ابتدا برای بسیاری از مردم مبهم بود. ابهامی که به نفع مجاهدین تمام شد و منجربه حمایت بسیاری از مردم از مجاهدین خلق و در نتیجه دست و پا کردن طرفداران زیاد شد. طرفدارانی که با اوج گرفتن مبارزات مجاهدین خلق علیه حکومت پهلوی بیش از پیش به آن‌ها علاقمند شدند. در کنار به دست آوردن حمایت مردمی، موضوع کادرسازی و به دست آوردن مشروعیت برای مجاهدین خلق نیز بسیار مهم بود. این تیم سیاسی برای کسب مشروعیت نیز تلاش‌هایی زیادی کرد. یکی از این تلاش‌ها به دست آوردن تاییدیه امام بود. موضوعی که هیچ‌گاه عملی نشد. جالب آن است که در ابتدا بخشی از این مسئولیت بر عهده نیروهای مذهبی و حتی روحانیون بود. 

‏در خاطرات حجت‌ الاسلام والمسلمین سید رضا برقعی در این رابطه آمده است: «بالاخره زمانی فرا رسید که حنیف نژاد و ‏‎ ‎‏عده‌ای دیگر از یارانش دستگیر شده و در شرف اعدام قرار گرفتند. از قضای روزگار، ‏‎ ‎‏من به همراه عده‌ای از دوستان در بیرونی منزل امام نشسته بودیم که یکی از دوستان که از طرفداران سازمان مجاهدین خلق بود، آمد و گفت که از آقا وقت گرفته‌ام و ‏‎ ‎‏می‌خواهم به خدمتشان برسم. من و یکی دیگر از دوستان نیز فرصت را غنیمت شمرده ‏‎ ‎‏و به همراه او به خدمت امام وارد شدیم. او از آن بزرگوار درخواست کرد که: آقا‏‎ ‎‏در مورد حنیف‌نژاد و یاران که در شرف اعدام هستند، اظهارنظر و اعلامیه‌ای بدهید تا‏‎ ‎‏ان شاءالله رژیم تخفیفی به آن‌ها بدهد.‏ امام فرمودند: من تصمیم ندارم که در مورد این آقایان صحبتی بنمایم.‏»1  

در ادامه خاطرات حجت‌الاسلام برقعی در این رابطه آمده است که وقتی وی دلیل این موضوع را از سوی امام مورد بررسی و پیگیری قرار می‌دهد، امام به تندی پاسخ می‌دهد: «من مبارزه‏‏‌‏‏ای را که کمونیست می‏‏‌‏‏کند، قبول ندارم. من از ‏‎ ‎‏جریان فکری منحرف حمایت نمی‏‏‌‏‏کنم.‏ او گفت: آقا از کجا می‏‏ ‏‏دانید؟! به شما گزارش بد داده‏‏ ‏‏اند.‏ امام در حالی که به کتابی روی میز اشاره می‏‏‌‏‏کردند، فرمودند: گزارش بد کدام است.‏‎ ‎‏مگر این کتاب را شما برای من نیاورده‏‏‌‏‏اید؟ این کتاب به غیر از آن کلمه «بنام خدا»، ‏‎ ‎‏بقیه‏‏ ‏‏اش همه مبانی «مائو» است. شما نمی‏‏ ‏‌فهمید، این افکار التقاطی‏‏است که این‏‏ ‏‏ها کار ما را عقب انداختند، نهضت را عقب انداختند».‏ 2

با توجه به این نقل قول که البته قابل حدس نیز بود، کمونیست بودن مجاهدین خلق اولین و مهم‌ترین دلیل امام در رابطه با عدم تایید مجاهدین خلق بود. در کنار این موضوع مشخص نبودن ماهیت واقعی مجاهدین خلق نیز از دیگر عواملی بود که باعث شده بود تا امام هیچ‌گاه آن‌ها را مورد تایید قرار ندهد. در واقع نامشخص بودن ماهیت مجاهدین منجربه تردید و عدم اعتماد امام به آن‌ها شده بود. در این رابطه نیز می‌توان به نقل قولی از خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی‌پور مراجعه کرد. ایشان در این رابطه آورده است.: 
«اوایل دهه پنجاه ‏‏من یک سفری به ایران داشتم. در آن موقع یک ‏‎ ‎‏عده‌ای از مجاهدین از جمله حنیف نژاد و دوستانش را به عنوان گروه ‏‎ ‎‏مهندسین گرفتند که تعدادشان شصت نفر بود و من خیلی‌ها را ‏‎ ‎‏می‌شناختم. وقتی که به نجف برگشتم آقای روحانی به من گفت‏‏:‏‏ شما ‏‎ ‎‏وقتی که خدمت امام رسیدی اخبار را از این گروه مهندسین به امام بگو. ‏‎ ‎‏من خدمت امام عرض کردم که... اینها واقعاً بچه‌های ‏‎ ‎‏خوبی هستند. ما این حرف‌ها را به امام گفتیم و بیرون آمدیم. بعد از چند ‏‎ ‎‏روز آقای روحانی مرا دید و گفت که شما فهمیدی که نتیجه آن گزارشی ‎‏که به امام دادی چه شد؟ گفتم نه. گفت: نتیجه این بود که ....‏‎ ساواک برای اینکه برای دستگیری عده‌ای بهانه پیدا کند چنین جنایاتی ‏‎ ‎‏می‌کند».3  
متوسل شدن مجاهدین خلق به شیوه‌های خشونت‌آمیز از جمله ترور ازدیگر عواملی بود که باعث شد تا امام هیچ‌گاه مجاهدین خلق را مورد تایید قرار ندهد. بر اساس نوشته‌های یکی از اعضای برجسته این سازمان و همچنین طبق روایت حجت‌الاسلام سید محمود دعایی در سال‌های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ ، دو تن از اعضای اصلی این سازمان بهدنام‌های حسین روحانی و تراب حق‌شناس طی چند ملاقات چند ساعته با امام در نجف، کوشیدند تا حمایت ایشان از ترورها و نوع مبارزه‌شان را به دست بیاورند ولی نتوانستند موافقت امام را کسب کنند. امام به واسطه ملاحظاتی از جمله درک التقاط و انحراف در ایدئولوژی این سازمان و همچنین نفی بنیادین و مخالفت اصولی با ترور کاربرد شیوه‌های ترورگرانه حتی در مبارزه با رژیم پهلوی را نیز جایز ندانستند. 4

سخن نهایی
امام خمینی در حالی مجاهدین خلق را رد کرد که بسیاری از مسلمانان و مذهبیون دیدگاه متفاوتی نسبت به مجاهدین داشتند. در واقع مجاهدین به دلیل آنکه خود را مقید به اسلام نشان می‌دادند، توانسته بودند با زیرکی نظر مساعد بسیاری از مسلمانان را به خود جلب کنند. از این رو عده زیادی از انقلابیون، مجاهدین را جز همراهان انقلاب می‌دانستند. همراهانی که به زعم انقلابیون می‌توانستند نقش مثبتی در انقلاب نیز داشته باشند. اما امام از معدود کسانی بود که نظری مخالف با مردم داشت. ایشان هیچ‌گاه مجاهدین را مورد تایید قرار ندادند و زمانی که رسما دیدگاه خود را در این رابطه مطرح کردند، عده زیادی به آن واکنش نشان دادند. اما گذشت زمان نشان داده که حق با امام بوده است و ایشان با تدبیر و آینده اندیشی خود از همان ابتدا به ماهیت و افکار مجاهدین پی برده بودند. 



منابع:
 1 - خاطرات سال‌‌های نجف (جلد دوم)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1389، ص 15
 2 - همان، ص 16
 3 - اسماعیل فردوسی‌پور، خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی‌پور، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1387، صص 186- 187

 4 - یعقوب نعمتی وروجنی، ررسی پدیده ترور و نفی و محکومیت آن (ره) از منظر امام خمینی، فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام، شماره 7، (بهار 1395)، صص 89- 90


 
https://www.cafetarikh.com/news/49137/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما