در اولين سالھای پس از رفتن پدرم به تبعيد، تغييرات مهمی در زندگی من ایجاد شد. با وجود آنکه ما در دوره ای پر از اضطراب زندگی می کردیم، حضور این همه خارجی در تهران سبب شده بود که این سالھا برای من به صورت دوره ای برای کشف و شناخت چيزھای تازه در آمد
اشرف پهلوی هم از زنان و دخترانی بود که بی پروا به باشگاه آمریکایی می رفت و با سربازان آمریکایی رابطه برقرار می کرد . خودش در این باره می نویسد :
«در اولين سالھای پس از رفتن پدرم به تبعيد، تغييرات مهمی در زندگی من ایجاد شد. با وجود آنکه ما در دوره ای پر از اضطراب زندگی می کردیم، حضور این همه خارجی در تهران سبب شده بود که این سالھا برای من به صورت دوره ای برای کشف و شناخت چيزھای تازه در آمد. شهر تهران فعاليت و جنب و جوش بيشتری پيدا کرده و در پيرامون ما طنين موسيقی و زبان ھای گوناگون به گوش می رسيد .افکار و عادات و رسوم خارجی کم کم شروع به خودنمایی می کرد، با وجود آن که من آدم محتاطی ھستم و در آن زمان با عده معدودی روابط خصوصی داشتم، بی اندازه کنجکاو بودم بدانم دیگران چگونه زندگی می کنند و افکار و احساسات آنان چيست؟ با ازبين رفتن کنترل شدیدی که پدرم نسبت به ما اعمال می کرد و در شرایط حاد و پر فراز و نشيب دوران جنگ، من آزاد بودم که برنامه روزانه ام را آن طوری که خودم می خواستم تنظيم کنم ... با در نظر گرفتن شيفتگی خاص که به فرهنگ غربی پيدا کرده بودم، هنگامی که شنيدم ... سربازان آمریکایی به پایگاه امير آباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگيرم ... دلم می خواست یک شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنين مجلسی بگذرانم . از این رو ...[ به صورت ناشناس ] به امير آباد می رفتم ... رابطه سربازان آمریکایی نسبتا گرم و دوستانه بود...»
منبع:اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای بر باد رفته. دفتر پژوهشهای موسسه کیهان. ص 49