حکومت پهلوی، ترس و وحشت زیادی از فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی داشت. به خصوص آنکه اقدامات ایشان همزمان با ورود امام به کشور بسیار بیشتر شده بود.
حکومت پهلوی، ترس و وحشت زیادی از فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی داشت. به خصوص آنکه اقدامات ایشان همزمان با ورود امام به کشور بسیار بیشتر شده بود. این فعالیتها باعث شد تا عوامل حکومت چندین بار با روشی خشونتآمیز با ایشان برخورد کند. نمونهای از این برخورد را میتوان بعد از یکی از سخنرانیهای آیتالله مهدوی کنی در آستانه ورود امام به کشور مشاهده کرد:
«آیتالله مهدوی مردم آرام شدند و حمله به با مدیریت فرودگاه منتفی شد در مسیر بازگشت، آیتالله مهدوی در مسجد صاحب الزمان خیابان آزادی برای مردمی که مورد حمله ی مأموران رژیم قرار گرفته بودند، صحبت کرد و همه را دعوت به آرامش نمود. به هنگام اذان ظهر وقتی به پیچ شمیران رسیدند مأموران گارد با دیدن بلندگوی روی ماشین و آیتالله مهدوی که در کسوت روحانیت بود، آنها را توقیف کردند، چند نفر را پیاده کرده و با قنداق و سرنیزه به جان آنها افتادند. فرمانده گاردیها به داخل ماشین آمد و لوله اسلحه ژ ۳ خود را روی پیشانی آیتالله مهدوی که در صندلی اول بود گذاشت که فریاد یا امام زمان و گریه زن و بچهها از عقب مینیبوس بلند شد بچههای آیتالله گریه میکردند و می گفتند بابا را .کشتند فرمانده گاردیها خطاب به آیتالله مهدوی که عمامه سفید داشت فریاد زد: «سید اگر به خاطر عمامه جدت نبود، الان مغزت را متلاشی میکردم.» این در حالی بود که سادات عمامه سیاه دارند و آن گاردی فرق عمامه سفید و سیاه را نمیدانست ولی خواست خداوند آن بود که متوجه این موضوع نشود فرمانده گاردیها وقتی پیاده شد، گفت: «(ما) کشور را تحویل خمینی میدهیم ولی قبل از آن تمام شما را قلع و قمع خواهیم کرد.»
منبع.مهدی قیصری، یار امام، یاور امام، زندگی و مبارزات آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، ص 127