در خاطرات رضا نیازمند آمده است: من از خانم میپرسیدم: خانم شما سوخت برای پخت و گرما را از کجا میآورید؟ داد و بیداد از خانم بلند میشد که اینها مدفوع گاو است.
سوخت در ایران تاریخ پرفرازونشیبی را پشت سرگذاشته است. جالب است بدانیم که پیش از مواد پتروشیمی برای مدتی طولانی بخشی از سوخت ایران در جامعه روستایی با مدفوع حیوانات تامین می شد:
«اغلب مردها در خانه نبودند و در مزرعه مشغول کار بودند. بدین جهت من از خانم میپرسیدم: خانم شما سوخت برای پخت و گرما را از کجا میآورید؟ داد و بیداد از خانم بلند میشد که اینها مدفوع گاو است. ما باید آن را با دست خود جمع کنیم گلوله کنیم بگذاریم مقابل آفتاب که خشک شود. بسیار بوی بد میدهد. اطاق ما پر از بوی بد میشود تا اینها بسوزند و من بتوانم آبگوشتم را بپزم. گفتم: شبها چه کار میکنید؟ میگفت یا یک شمع داریم یا یک چراغ نفتی معمولا شام را زود میخوریم و میخوابیم که کمتر احتیاج به چراغ داشته باشیم. گفتم اگر ما یک اجاق خوراک پزی به شما بدهیم و نفت هم به شما بدهیم شما حاضر هستید نفت بخرید و دیگر مدفوع گاو نسوزانید؟ جواب آنها معمولا این بود که میگفتند نمیدانیم و باید با شوهرمان صحبت کنیم. برای اینکه پول دست اوست! با مردها صحبت کردم. آنها همگی مخالف بودند و میگفتند ما پول برای خرید نفت نداریم. نتیجه مطالعه این شد که تمام زنها موافق پخت و گرما با نفت بودند و تمام مردها مخالف چون مدفوع گاو مجانی بود ولی برای نفت باید پول بدهند.»
منبع: علی اصغر سعیدی، تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت رضا نیازمند، تهران، انتشارات لوح فکر، 1397، ص 63