بدون تردید یکی از تراژدیهای تاریخ معاصر ایران و یکی از غم بارترین مقاطع حیات اجتماعی این مرز و بوم، شیوعِ قحطیِ مرگ باری است که از دوره مشروطه طلیعه آن به خوبی قابل مشاهده بود.
مقارن با آغاز جنگ جهانی اول، ایران از نظر اقتصادی به مرز ورشکستگی کامل رسید. ورشکستگی اقتصادی، زندگی مردم را تحت الشعاع قرار داد و حتی بر امور روزانه آنها و تامین نیازهای ضروری آنها نیز تاثیر گذاشت. نان از جمله این نیازها بود که بحران نان را به وجود آورد. بحرانی که قطعا در اشتباهات سیاسی مسئولین نیز ریشه داشت:
«بدون تردید یکی از تراژدیهای تاریخ معاصر ایران و یکی از غم بارترین مقاطع حیات اجتماعی این مرز و بوم، شیوعِ قحطیِ مرگ باری است که از دوره مشروطه طلیعه آن به خوبی قابل مشاهده بود. در مورد این حادثه دهشتناک کوچکترین اشارهای در اکثر منابع ایرانی و خارجی که راجع به مشروطه مطلب نوشتهاند، دیده نمیشود. علت امر کاملاً واضح است: ریشه بحران یادشده در مجامع، احزاب، گروهها و شخصیتهایی بودند که به غلط از آنان به رجال ملّی یادشده است، کسانی که با اعمال خود راه را برای صعود رضا خان بر اریکه قدرت هموار کردند؛ همان کسانی که عامدانه تیشه به ریشه ملیت ایرانی زدند و خود هم اغلب قربانی دیکتاتوری لجام گسیخته رضا خان شدند. اگر ریشه این بحران کشف شود، آنگاه معلوم میگردد رجالی که ردای وطن دوستی بر تن کرده بودند، در این وطن پرستی دروغین تا طرح شعارهای شووینیستی پیش رفتند، مبانی ایدئولوژیک آن را مهیا ساختند و در نهایت به چکمه دیکتاتور بوسه زدند، تا چه اندازه با گروههای مافیایی مرتبط بودند، چگونه حقوق اوّلیه انسانها برایشان کوچکترین ارزشی نداشت و چگونه آگاهانه راه را برای صعود دیکتاتور هموار کردند و میخهای آخر را بر تابوت مشروطه ایران کوبیدند.»
منبع: حسین آبادیان، ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، صص 212-213