جیمز موریه در کنار توصیفاتی که از ایران و ایرانی داشته است، در مواقعی نیز مسائل بسیار کوچک و دم دستی از فرهنگ ایران را بزرگ جلوه داده و از آن به عنوان خرافه یاد کرده است. این در حالی است که بخشی از آنچه موریه بر آنها تاکید بسیار کرده، فقط بخشی از فرهنگ فولکوریک ایران و ایرانی می باشد و مثلا مبنای تصمیم گیری نخواهد بود . . .
هر چه به عقب بازگردیم، در زندگی مردم نقش خرافه پر رنگ و پر رنگ تر می شد. به عنوان مثال مردم با دیدن برخی نشانه ها رویدادهایی را پیش بینی می کردند که می بایست به وقوع می پیوستند. مثل کلاغ که همیشه یاداور خبرهای بد بود. اما در این میان بودند پیش بینی هایی که از قضا درست از آب در می آمدند . . . .
روز اول فروردین ۱۳۵۵ در شهرری و بر سر مقبره رضاخان جشنی برگزار گردید. شایعه بدشگونی این مراسم از چند روز قبل بر سر زبان مردمی بود که واقعه ترور ناصرالدین شاه، در جشن پنجاهمین سال سلطنتش را در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (س) درشهر ری بیاد میاوردند این شایعه به دربار هم راه پیدا کرده بود ؛ اما آنجا حرف و حدیث دیگری درجریان بود..