اختلاف و جدایی آیتالله کاشانی و دکتر مصدق یکی از فصلهای غمانگیز تاریخ معاصر ایران است. گرچه اختلاف این دو رهبر سیاسی به دلیل برخی از مسائل جدی روی داد؛ اما به نظر میرسد برخی از افراد نیز با دلایل خاص خود به اختلافات دامن میزدند
از میان نخست وزیران پهلوی اول، بدون شک محمدعلی فروغی جایگاه ویژه ای در تحولات سیاسی داشت. وی که به عنوان اولین و آخرین نخست وزیر رضاخان انتخاب شده بود؛ روابط بسیار ویژه و خاصی با رضاخان داشت. به اعتقاد اکثریت درباریان و دولتمردان پهلوی اول، رضاشاه در رفتار با فروغی خصوصیتی داشت که با هیچ یک از وزراء و رجال مملکت، آن خصوصیت و رفتار را نداشت . . .
رضاشاه بعد از آنکه به سلطنت رسید، تغییر سیاستهای فرهنگی و الگو قرار دادن فرهنگ غربی را محور سیاستهای فرهنگی کشور قرار داد. علت اتخاذ این رویکرد، ریشه در عوامل متعددی داشت که بخشی از آن به تفکرات و تصورات خاص او بازمیگشت. با این حال در کنار این عوامل، نقش تحصیلکردگان غربی نیز بسیار مؤثر بود.
حمله قوای شوروی و انگلستان به ایران به راحتی انجام شد و اگرچه سلطنت طلبان مدعی بودند که رضاخان ارتشی نوین ساخته اما بدون هیچ مقاومتی ایران تقدیم قوای این دو کشور شد.
یکی از نزدیکترین دوستان شاه را باید همین امیر هوشنگ دولو دانست که معروف بود در معاملات قاچاق تریاک و خاویار و خیلی کارهای دیگر دست دارد. او اهل بازی ورق و این حرفها نبود و بیشتر یک آدم محفلی و منقلی و اهل بزم به شمار میرفت و آنطور که گفته میشد وسایل بزم و زن بازی شاه را فراهم میکرد.
بعد از آنکه موضوع وجود منابع نفتی در جنوب ایران مطرح شد، بسیاری از افراد و گروههای سیاسی آینده روشنی را برای خوزستان متصور شدند. کرزن از جمله کسانی است که چنین تصوری را در کتاب خود مطرح کرده بود. با این منظور از پیشبینی خوزستان روشن، چپاول اموال نفتی آن بود که از طریق اقدامات خاص انگلیس از طریق تامین امنیت آن با ترفندهای مختلف به وجود آمد
حکومت پهلوی دوم سیاست خارجی خود را همراهی با بلوک غرب قرار داده بود. این موضوع باعث شده بود تا رابطه با شرق دچار خلل و آسیب شود. بنابراین روابط با بلوک شرق کاملا تحت تاثیر رابطه با غرب و آمریکا بود
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 امینی نقش پررنگی در تامین منافع آمریکا بر عهده گرفت. او در دولت زاهدی به یکی از چهرههای حامی آمریکا تبدیل شد و برای تامین منافع این کشور از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد
حکومت محمدرضا پهلوی یک حکومت به معنای دقیق کلمه آمریکایی بود. از این رو در شرایطی که شاه در سراشیب سقوط قرار گرفته بود نیز آمریکا می بایست به درمان آشوب های داخل کشور برمی خاست. اما آن طور که پیروزی انقلاب نشان داد، ایالات متحده از انجام و تحقق این خواسته عاجز بود . . .
از فروغی به عنوان یکی از چهرههای مطرح در تاریخ معاصر ایران یاد میشود. او یک انگلوفیل بود و انگلیسیها اعتماد زیادی به او داشتند. از این رو در بسیاری از دورههای سیاسی حساس از او به عنوان مهره خود استفاده کردند
حسن تقیزاده یکی از مخالفان اصلی شیخ فضلالله نوری بود. تقیزاده در گروههای سیاسی افراطی همچون گروه دمکرات عضویت داشت و شیخ فضلالله نوری نیز مخالفت خود را با موارد غیراسلامی قانون اساسی مطرح میکرد. با این حال اختلاف این دو نفر در تصویب قانون اساسی به اختلافی فاحش تبدیل شد
در تشکیل قرارداد کنسرسیوم افراد زیادی دخیل بودند. در کنار حامیان شاه، چهرههای مختلفی از جمله حامیان آریکا نیز قرار داشتند. علی امینی از جمله این افراد بود که تلاش زیادی را برای تامین منافع نفتی آمریکا در ایران به کار برد
بسیاری از دولتمردان پهلوی دوم با محافل یهودیت در ارتباط بودند و حتی اسرائیل را به رسمیت میشناختند. امیرعباس هویدا نیز از جمله این افراد بود که ارتباط بسیاری نزدیک و دوستانهای با یهودیت و محافل وابسته به آن داشت
شاه همواره مدعی حمایت آمریکا از انقلابیون بود. او به دلیل بدبینی و بیماری خود، معتقد بود که آمریکا پشت او را خالی کرده است. این در حالی بود که آمریکا طی پیامهای مختلف، درصدد بود عکس این موضوع را ثابت کند
کشور ایران اهمیت زیادی برای آمریکا داشت. در واقع ایران به رهبری محمدرضا شاه، کشوری مهم در خاورمیانه محسوب میشد. دلایل اهمیت ایران متاثر از عوامل مختلفی بود. مهمترین موضوع، عوامل سیاسی بود؛ اما در کنار آن مسائل اقتصادی نیز اهمیت زیادی داشت
جبهه ملی در زمان تاسیس، جبهه واحدی نبود؛ بلکه متشکل از چندین حزب سیاسی بود. احزابی که هر کدام با رهبری فردی، داعیه سیاسی متفاوتی داشتند؛ اما در نهایت همه آنها به دلیل اشتراکات سیاسی، جبهه ملی را به وجود آوردند.
موضوع حمایت از شاه در برابر انقلابیون، موضوعی بود که توسط بسیاری از نهادها و شخصیتهای سیاسی آمریکا مطرح شد و طرفداران خاص خود را داشت. جالب آنکه آمریکا پیرامون حذف شاه از قدرت بسیار نگران بود و به هر ترتیبی قصد حمایت از شاه را داشت
در مذاکرات صلح ایران و انگلیس که در زمان ناصرالدین شاه منعقد شد، ناپلئون بناپارت نیز نقش اساسی داشت. این معاهده گرچه مربوط به فرانسه نبود اما بر فرانسه نیز تاثیراتی را به همراه داشت. علاوه بر این در زمان انعقاد قرارداد، نظرات و دیدگاههای متفاوتی وجود داشت، اما در نهایت این معاهده بدون توجه به نظر دیگران به بغداد امضا و ارسال شد.
مقارن با آغاز جنگ جهانی اول، بسیاری از روحانیون نسبت به حوادث سیاسی کشور سیاست انفعال را در پیش گرفتند. البته این موضع بعدها تغییر کرد. با این حال آنچه که مهم است مواضع متفاوت علما در این دوره در مقایسه با دوره مشروطه بود. این موضوع دلایل خاصی داشت