کشورهای استعمارگر، اقدامات استعماری خود را به بهانههای مختلف توجیه میکردند. آنها معتقد بودند که حامل تمدن و فرهنگ مدنی به مستعمرات بودهاند، در حالی که واقعیت پنهان این موضوع ریشه در مسائل دیگری داشت.
تهران دوره قاجار از نظر ساخت شهری، دارای ساختار چندان پیچیدهای نبود. با این حال نسبت به بسیاری از شهرهای دیگر، وضعیت متفاوت و پیشرفتهتری داشت. از جمله این تفاوتها میتوان به خیابانهای و نوع ساختمانسازیهای آن اشاره کرد. از سویی تهران به دلیل آنکه مرکز اصلی سفارتخانههای خارجی بود، درگیر سبک مختلط ایرانی- فرنگی بود
روابط شخصی، رقابتها و فرهنگ اخلاقی ناسالم، یکی از عوامل توقف و پسرفت کارها در دوره پهلوی بود. بر این اساس، گاه برخی از مسئولین در رقابتی سیاسی، مشکلات اخلاقی را وارد مسائل اقتصادی و سیاسی کرده و با دسیسهگری یا خرابکاری مانع از پیشرفت در آن امور میشدند.
پس از تصویب قانون اعزام محصلان به خارج از کشور در ۱۳۰۷ خورشیدی، نخستین گروه محصلان ایرانی برای انجام تحصیلات عالیه در رشتههای مختلف عازم اروپا شدند؛ افرادی که بعد از فراگیری علوم مختلف به ایران بازگشته و مناصب مهم کشوری و لشکری را عهدهدار شدند و برخی از آنها بعدها جزو افراد تاثیرگذار در سپهر سیاسی ایران بودند.
چنانچه در آینده در منابر و سخنرانیهای خود مطالب تحریکآمیز و خلاف مصالح کشور بیان نماید ضمن آن که ممنوع المنبر خواهد شد تحت تعقیب قانونی نیز قرار خواهد گرفت.
از علیاکبر داور به عنوان مؤسس نظام قضائی و تشکیلات دادگستری نوین در ایران یاد میشود. داور یکی از سیاستمداران و حقودانان برجسته در دوره رضاشاه بود که نقش مهمی در ثبیت پایههای قدرت او ایفا کرد. او با ارائه خدمات و اندیشههای حقوقی، باعث حذف تشکیلات قذیمی در سیستم قضایی و ایجاد تشکیلات جدید در آن شد.
با الهام از سخنان شاهنشاه آریامهر در روز یازدهم اسفند 1353، مرام نامه حزب رستاخیز ملت ایران اعلام میگردد. این جمله، اولین جمله مرامنامه حزب موسوم به رستاخیز است که بنا به دستور شاه و با ادغام سایر احزاب در اواخر سال 1353 موجودیت یافت.
دایره مخالفان و ویژگیهای آنان از نظر ساواک کاملاً متفاوت از واقعیات بود. ساواک مخالفان دربار و مسئولین را به خوبی زیر نظر داشت. در مواردی رقبای احزاب نیز به خوبی شناسایی میشدند و اگر لازم میشد صدای برخی از مخالفان خاموش میشد.
ساخت قدرت سیاسی دوران محمدرضا پهلوی به منظومه ای شباهت داشت که هسته مرکزی آن را شاه تشکیل می داد . خاندان سلطنتی نخبگان درباری، نخبگان تکنوکراتیک و بوروکراتیک، نخبگان نظامی و اقتصادی و نخبگان پارلمانی بر اساس این منظومه به دور مدار سلطنتی در گردش بودند.
اختلافات میان اعضای حکومتی به خصوص افرادی که در هرم قدرت قرار داشتند، یکی از موضوعات مهمی است که معمولاً کمتر بدان پرداخته شده است. حس حسادت و رقابت برای نزدیکی هر چه تمامتر به رأس قدرت مهمترین عامل این اختلافات بود.
در دوره رضا شاه تشکیلات نظامی تحت عناوین مختلف در سرتاسر کشور به وجود آمد. یکی از این تشکیلات، امنیه کل مملکتی بود که توسط احمد امیراحمدی پایهریزی شد و هدف آن ایجاد امنیت در سرتاسر کشور و مقابله با مخالفان حکومت بود.
رضا شاه در اجرای سیاست تخته قاپو و اسکان اجباری عشایر از روشهای متعددی استفاده کرد. گذشته از اعمال خشونت، اعدام و دستگیری سران که به طور مستقیم به کار گرفته میشد، در مواردی نیز از روشهای غیرمستقیم برای کنترل و سرکوب کردن عشایر استفاده شد.
با آغاز روند استعمارزدایی مستعمرات که عمدتاً بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد، کشورهای استعمارگر که منافع بادآورده خود را از دست رفته میدیدند هر یک به شکلی تلاش کردند تا با ترفندی همچنان مستعمرات را زیر یوغ خود قرار دهند.
منوچهر امیدوار که فعلاً به جای عذری [عزری] مسئول کار است، میگفت مطالب منتشره در جراید داخلی و خارجی به شناسایی دولت اسرائیل از طرف دولت ایران توسط وی در اختیار مخبرین جراید گذارده شده است.
مینی برای آنکه اقدامات خود را پیش ببرد دست به اقدامات متعددی زد که برخی از آنها به قیمت پایان یافتن کار او تمام شد. او در این مسیر دست به برخی از اقدامات غیرقانونی نیز زد و همین موضوع، بهانه لازم برای مخالفان او از جمله شاه و سلطنتطلبان را فراهم نمود.
با کودتای 28 مرداد علیه دکتر مصدق و دستگیری مصدق و رهبران هوادار او فعّالیت جبهه ملی متوقف شد. اگر چه بعضی از فعالان آن در نهضت مقاومت ملی به مبارزه با حکومت ادامه دادند. با رشد نارضایتی ها و گشایش نسبی فضای سیاسی کشور در سال 1339 رهبران و اعضا و هواداران جبهه ملی فعّالیت سیاسی خود را از سرگرفتند.
از زمان کشف نفت در مسجد سلیمان ایران درآمدهای مربوط به امتیازهای نفتی از منابع مهم درآمدی دولت ایران به شمار می رفت. درآمد مربوط به حق امتیاز نفت که در سال ۱۲۹۰ مبلغ ناچیزی بود؛ در سال ۱۳۰۱-۱۳۰۰ به رقمی معادل ۵۸۳۹۶۰ پوند رسید.
با تاسیس مدرسه دارالفنون و رونق گرفتن آن دروس طب و پزشکی نیز جایگاه مهمی یافتند. دروس طب در درالفنون به دو بخش طب ايرانی و طب اروپايی تقسيم شده و به اين شرح بود: الف) طب ايرانی: طب ايرانی از روی «شرح اسباب» نفيسی بن عوفی كرمانی و «قانون» ابن سينا تدريس می شد.