۲
plusresetminus
جنبش جمهوری خواهی یکی از مهم‌ترین تلا‌ش‌های روشنفکران و تجددگرایان هوادار رضاخان برای تغییر نظام سیاسی مشروطه به نفع رضاخان و ریاست‌جمهوری وی بود که با هدف تمرکز سیاسی و ایجاد حاکمیتی مقتدر و مدرن صورت می‌گرفت. نطفه‌های این حرکت را باید در سال‌های پس از جنگ جهانی اول جست‌وجو کرد.
جنبش جمهوری خواهی رضاخان و مخالفانش
اندیشه جمهوری خواهی
جنبش جمهوری خواهی یکی از مهم‌ترین تلا‌ش‌های روشنفکران و تجددگرایان هوادار رضاخان برای تغییر نظام سیاسی مشروطه به نفع رضاخان و ریاست‌جمهوری وی بود که با هدف تمرکز سیاسی و ایجاد حاکمیتی مقتدر و مدرن صورت می‌گرفت. نطفه‌های این حرکت را باید در سال‌های پس از جنگ جهانی اول جست‌وجو کرد.
این اندیشه تا حد زیادی محصول ناکامی نهضت مشروطیت در تحقق بخشیدن به آرمان‌هایش بود. نهضتی که با وجود جانفشانی‌ها و تحمل مشقات بسیار، حاصلی جز پراکندگی منابع قدرت، منازعه مستمر میان نهادها و نخبگان سیاسی، آشفتگی اقتصادی، مداخله بیشتر امپریالیسم خارجی، نابسامانی و بی‌ثباتی سیاسی، ضعف فزاینده دولت مرکزی، گسترش نامنی و... نداشت. مجموعه این عوامل به همراه پادشاهی نالا‌یق و ضعیف در اداره امور و نیز تاثیر نظام بین‌المللی پس از جنگ جهانی، خواه ناخواه وضعیت سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار می‌داد. از این رو روشنفکران سرخورده از مشروطیت و تجددگرایان شیفته غرب به این جمع‌بندی رسیدند که ایجاد دولتی مطلقه، مقدم بر آرمان‌های دموکراتیک و حاکمیت قانون است. از نگاه آنان تنها از رهگذر حکومتی مقتدر و با ثبات، مبانی و مقدمات یک دولت - ملت مدرن پدید می‌آمد و به دنبال آن بسترهای اجتماعی- اقتصادی متناسب شکل می‌گرفت و نهادهای مردم سالا‌ر بر بنیانی استوار بنا می‌شد. ‌ این آرمان جدید در ادبیات سیاسی و روشنفکری سال‌های پس از جنگ جهانی اول در سطح گسترده‌ای مطرح شد و تبلیغات وسیعی درباره مزایا و منافع چنین نظامی‌هایی انجام گرفت. سرانجام با ظهور رضاخان در صحنه سیاسی کشور، این حرکت وارد مرحله جدیدی شد. ظهور رضاخان در فضایی که هم شاه وهم نخبگان سیاسی، همگی ضعیف، منفعل و ناکارآمد نشان می‌دادند، این اندیشه را حول محور رضاخان متمرکز ساخت و او را در کانون توجه نسلی از متجددان بی‌تاب قرار داد که از نگاه آن ها، زمامداران ایران به‌ویژه در سال‌های پس از جنگ جهانی اول، همگی نالا‌یق و فاقد اراده مستقل و نیز آلت‌دست نیروهای مداخله‌گر خارجی بودند و نتوانستند اقدام قاطعانه‌ای برای نجات کشور انجام دهند. ‌
طراحان و بنیانگذاران جنبش جمهوری خواهی تصور می‌کردند که با طرح گسترده شعار جمهوریت، تمام آزادی خواهان به دلیل سرخوردگی از مناسبات موجود و دلزدگی از قاجارها، زیر پرچم سردار سپه جمع خواهند شد و حکومت شوروی نیز قاطعانه از آن پشتیبانی خواهد نمود و نجات کشور به این شکل ممکن خواهد شد. بنابراین با هدایت پنهان و آشکار رضاخان، روزنامه‌ها و محافل فکری- سیاسی به اشاعه اندیشه جمهوریخواهی و نکوهش سلسله قاجار همت گماشتند، از خصایص والا‌ی یک فرمانروای مطلوب‌که ایران در آن شرایط به آن سخت نیاز داشت، داد سخن دادند و چهره قاجارها را به وقیحانه‌ترین شکل، تخریب کردند. اوج این حرکت چاپ عکسی از احمد شاه قاجار در کنار زنان عریان اروپایی بود. آشکارا گفته می‌شد که وی به جای رسیدگی به امور آشفته کشور، دلداده خوشگذرانی، عیاشی و زنبارگی است. صراحت کلا‌م و بی‌ملا‌حظگی آنان نشان می‌داد که از پشتیبانی قدرتی مطمئن برخورداند و به آینده‌ای روشن چشم دوخته‌اند. به‌عنوان نمونه می‌توان به روزنامه‌های ایران، ستاره ایران، شفق سرخ، کوشش، میهن، حبل‌المتین، ایرانشهر و... اشاره کرد که هر یک از زاویه‌ای خاص به موضوع نگاه می‌کردند و موانع و مزایای استقرار جمهوریت و نسبت آن را با فرهنگ ملی و مذهبی جامعه ایران مطرح می‌کردند. ‌
حامیان جمهوری خواهی
تردیدی نیست که میان فعالیت تقریبا همزمان و هماهنگ مطبوعات در سراسر کشور و پشتیبانی یک پارچه از جمهوری خواهی که سردار سپه مظهر آن بود، نوعی تبانی میان ناشران، سردبیران و مدیران مسوول مطبوعات از یک‌سو و گردانندگان سیاسی و پشتیبانان فکری آن ها یعنی دولت و تجددطلبان حامی آن ها وجود داشت و در حقیقت همین موافقت کامل به آن ها امکان فعالیت در چنین سطح گسترده‌ای می‌داد. ‌
همگام با این تلا‌ش‌ها، گردهمایی‌ها، میتینگ‌ها و تظاهرات خیابانی در دفاع از جنبش جمهوری خواهی ادامه یافت که در به راه انداختن آن، اصحاب مطبوعات و چهره‌های وفادار به رضاخان آشکارا ایفای نقش می‌کردند. این نشست‌ها و اجتماعات نه تنها در مراکز و اماکن عمومی، بلکه گاه در مساجد نیز تشکیل می‌شد و کنسرت‌ها، نمایشنامه‌ها و شعرخوانی‌هایی در ستایش جمهوریت همه روزه در مکان‌های ویژه به اجرا درمی‌آمد.(1)
صرف‌نظر از جنبه‌های تجددگرایانه و مبانی فکری جمهوریت، این جنبش در واقع تاکتیک ماهرانه سیاسی رضاخان و ائتلا‌ف هواداران او در نهادها و سازمان‌های مختلف بود که بر هیاهو، جوسازی، جنجال تبلیغاتی و دسایس نظامی اتکا داشت و هدف نهایی آن تضعیف مخالفان و از صحنه خارج کردن آن ها و برچیدن موانع صعود سردار سپه در جایگاه یک دیکتاتور و نه صرفا مستبد بود که در قالب جمهوری مادام‌العمر یا پادشاهی مطلقه صورت می‌گرفت و تحولا‌ت بعدی به درستی ماهیت آن را آشکار کرد، اما عده‌ای در آغاز کار فریب شعارها و ظاهر موضوع را خوردند. ازجمله این افراد عارف قزوینی شاعر و تصنیف‌ساز این دوران بود که غافل از این که موضوع جمهوری و مخالفت با خانواده قاجار از چه جایی آب می‌خورد، به حمایت از جمهوری و علیه خانواده و شاه قاجار نمایش‌های مهمی در محل گراند هتل و غیره ترتیب داد که جمعیت زیادی در آن شرکت می‌کردند. ‌
محافل وابسته به رضاخان، به ‌ویژه سازمان‌ها و مراکز دولتی، براساس نقشه از پیش طراحی شده، به‌گونه‌ای عمل کردند که گویی در پایان سال، حاکمیت قاجار نیز به پایان خواهد آمد. حتی دستورالعمل‌هایی به فرمانداران و عوامل اجرایی در شهرستان‌ها و نیز وزارتخانه‌ها در تهران ابلا‌غ شد تا با کمک نظمیه و بلدیه و براساس جدول پیش‌بینی شده در روزهای معین، اقدامات مشخصی با هدف تحقق این برنامه به انجام رسانند.(2)
سردمداران جنبش جمهوری خواهی مقادیری سکه طلا‌ و نقره با عنوان «جمهوری »ضرب کرده بودند تا در نوروز 1303 به‌عنوان عیدی از سوی شخص رئیس‌جمهور به مقامات کشوری و لشکری اهدا گردد. ‌
انتخابات مجلس پنجم شورای ملی با تقلب گسترده انجام و رضاخان موفق شد با به کارگیری ارتش، اکثریتی موثر از حزب سوسیالیست و حزب تجدد را وارد مجلس کند. جناح اکثریت هم مجدانه می‌کوشید تا به هر شکل ممکن مجلس را رسمیت بخشد و موضوع جمهوریت را مطرح کند و به تصویب برساند. برنامه جمهوری خواهان این بود که تا چند روز مانده به نوروز 1303 تعداد اعتبارنامه‌های تصویب شده به حدنصاب برسد و مساله جمهوریت مطرح شود.(3)
آیت الله مدرس، رهبر مخالفان جمهوری خواهی
ظاهرا همه چیز طبق یک برنامه حساب شده پیش می‌رفت و نیرویی که بتواند مانع از تحقق این طرح شود، دیده نمی‌شد. اما عده‌ای از نمایندگان وجیه‌المله و حقیقی که از جریان خطرناک پشت‌پرده و نقشه‌ها و دسیسه‌های جمهوری خواهان کاملا‌ آگاه بودند به رهبری آیت‌ا... سیدحسن مدرس به مخالفت با جنبش جمهوری خواهی پرداختند و در مقابل اکثریت مجلس پنجم صف‌آرایی کردند. برنامه مدرس و یارانش از جمله حایری‌زاده، میرزا علی کازرونی، زعیم کاشانی، میرزا هاشم آشتیانی و... این بود که اولاً ‌ از تصویب اعتبارنامه‌های عده‌ای از نمایندگان که به دستور رضاخان انتخاب شده یا با او تبانی کرده بودند، جلوگیری کنند تا بتوانند تعدادی از آن ها را از مجلس بیرون کنند. ثانیا در زمان تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان طوری وقت مجلس را بگیرند که جلسات متعددی صرف شود و در نتیجه جمهوری خواهان نتوانند طرح خود را طبق برنامه‌ای که داشتند، تا قبل از عید نوروز 1303 در مجلس به تصویب برسانند. ‌(4)
جناح اقلیت به رهبری مدرس به خوبی دریافته بودند که تنها راه جلوگیری از تحقق طرح جمهوری خواهی، استفاده از ترفندهای پارلمانی است. این سیاست در عمل بسیار موفقیت‌آمیز بود. اقلیت با این موضع خود در محافل بیرون از مجلس رخنه کرد و اعتبار فراوانی یافت. این ترفندپارلمانی با اخذ رای مخفی که بسیار وقت‌گیر هم بود، همراه شد و خرده‌گیری‌های مستمر سیدمحمد تدین، نایب‌رئیس مجلس بر دامنه آن افزود و عملا‌ همه فرصت‌های پیش‌بینی شده سردمداران جمهوری خواهی از دست رفت. ‌
مدرس و نمایندگان هوادار او از دومین جلسه مجلس پنجم با شهامت مخالفت‌های خود را با اعتبارنامه نمایندگان فرمایشی رضاخان که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از معتمدالسلطنه، بنان‌السلطان شیروانی، حاج‌میرزا یحیی دولت‌آبادی، نوری‌زاده، عبدالحسین رهنما، وحیدالدوله و... مطرح کردند و همچنین خواستار اخذ رای مخفی درباره اعتبارنامه‌های علی دشتی، احمد نراقی و ناصر سیف شدند.
با وجود کشمکش‌های فراوان، بالا‌خره تاجلسه علنی روز 25/12/1302 رسیدگی به اعتبارنامه‌های هواداران رضاخان به پایان رسید و مقرر شد در 27 اسفند اعتبارنامه‌های اقلیت مجلس مطرح شود. ناگفته پیدا است که جناح مقابل برای بی‌اعتبار نمودن اقلیت و رد صلا‌حیت آنها لحظه‌شماری می‌کرد، زیرا اقلیت توانسته بود اعتبارنامه چند تن از نمایندگان فرمایشی را رد و نمایندگی آنان را به حالت تعلیق درآورد و از این طریق وجاهت ملی و قدرت فراوانی کسب کند. ‌
بنابراین روز 27 اسفند، مجلس روز دشواری را در پیش داشت. هنگامی که اعتبارنامه میرزاهاشم آشتیانی از رهبران اقلیت مطرح شد، تدین به نشانه مخالفت و تلا‌فی اقدامات مدرس به مقابله با آن پرداخت. میرزا هاشم از چهره‌های محبوب مجلس و فرزند آیت‌ا... آشتیانی بزرگ از رهبران سیاسی مذهبی عهد قاجار بود. مخالفت با اعتبارنامه چنین شخصیت بلندپایه‌ای رفته‌رفته مذاکرات مجلس را از حالت مشاجرات متعارف پارلمانی فراتر برد و به عرصه رویارویی لفظی دو جناح سیاسی کشانید. (5)
مدرس در دفاع از آشتیانی و در پاسخ به تدین وی را مخاطب قرار داد و گفت تدین می‌کوشد جنگ بیرون ازمجلس را که عبارت از جمهوریخواهی است و همه تلا‌ش‌ها و سینه‌چاک کردن‌ها برای آن است، به درون مجلس بکشاند. تدین در واکنشی آشکار همه سخنان مدرس را اشتباه دانست و تاکید کرد که وی حرف‌های خصوصی خود را مطرح می‌کند و او باید سخنان خود را پس بگیرد. مدرس نیز برداشت‌های تدین را غلط ارزیابی کرد و گفت اگر انتخابات تهران مشکل داشته باشد، به دلیل اینکه دارای یک رویه مشخص است به همه نمایندگان پایتخت مربوط می‌شود نه به شخص آشتیانی. در این هنگام تدین با تحکم گفت نوبت تو نیز به زودی فرا می‌رسد. مدرس پاسخ داد که بنده و آشتیانی و صدتن امثال بنده فدای این جنگ‌های بیرونی می‌شویم. ‌
در پی ادامه بحث، تدین از صندلی خود بلند شد تا از مجلس خارج شود و با اشاره او فراکسیون تجدد نیز از مجلس خارج شدند و با خروج آنها، مجلس از اکثریت افتاد.
سیلی خوردن آیت الله مدرس
موتمن الملک، رئیس مجلس از جا برخاست و مجلس را به تنفس فراخواند. پس از آن که جلسه تعطیل شد، نمایندگان فراکسیون‌ها به اتاق‌های فراکسیون خود رفتند. اما مدرس به‌عنوان سخنگوی اقلیت، باقی‌مانده نطق خود را در اتاق تنفس ایراد کرد و ظاهرا به دلیل حمله‌ای که به رضاخان کرد، دکتر حسین بهرامی (احیا‌السلطنه) در حالی که نمایندگان فراکسیون‌های مختلف در حال بحث و تبادل نظر بودند، به تحریک تدین، سیلی محکمی به صورت مدرس نواخت که از شدت آن عمامه مدرس بر زمین افتاد. به تعبیر حسین مکی «صدای این سیلی مانند رعد در تهران و اطراف آن منعکس و پراکنده شد.» (6)
این اقدام که با هدف محبوبیت بیشتر نزد رضاخان صورت گرفت، برخلا‌ف اخلا‌ق قانونی بود که مجلس باید مروج آن باشد و به تعبیر محمدتقی بهار «حرکتی زشت و گستاخانه بود، زیرا اقلیت متکی بر احساسات و عواطف تند است و هیچگاه اکثریت نباید مانع از نطق اقلیت گردد، بلکه به دلیل اطمینان از مواضع خود باید رفتاری متکی بر تعقل و بردباری ارائه دهد.»
این سیلی که بازتاب آن در سراسر کشور منتشر شد، بر وجاهت ملی و سیاسی مدرس هرچه بیشتر افزود. پیامد سیاسی این حادثه چنان شگرف بود که مسیر بسیای از رخدادها را تغییر داد و فضای ملتهبی که به دنبال آن شکل گرفت، اکثریت مجلس را وادار کرد تا این عمل ناپسند را سخت تقبیح کنند. در پی این اتفاق، مخالفت با اعتبارنامه‌های اقلیت، به‌ویژه مدرس نه ممکن بود و نه مطلوب. در نتیجه رضاخان از عوامل خود خواست تا از ادامه ماجرا صرف‌نظر کنند، زیرا او به آرامش نیاز داشت. ‌(7)
تحرکات هواداران رضاخان
در همان روزی که به صورت مدرس سیلی زده شد، یعنی 27 اسفند 1302، وابستگان رضاخان با پیراهن‌های قرمز و بیرق‌های سرخ در قالب یک جمعیت، راهپیمایی بزرگی به راه انداخته بودند و در مسیر حرکت، تعدادی از کارمندان سازمان‌های دولتی و وزارتخانه‌ها به آنها پیوستند و سرانجام در حالی که شعارهایی علیه قاجاریه و در حمایت از جمهوری سر می‌دادند، در برابر مجلس تجمع کردند. تظاهرکنندگان در قطعنامه پایانی خود از نمایندگان مجلس خواستند تا بی‌درنگ مواد قانون اساسی را در جهت تغییر رژیم سیاسی تغییر دهند. ‌
براساس طرح‌های قبلی می‌بایست این تحرکات همه روزه صبح‌ها و عصرها تا لحظه تصویب اصول سه‌گانه تغییر نظام سیاسی مشروطیت به جمهوریت ادامه می‌یافت، اما نواختن سیلی به صورت مدرس این برنامه را با دشواری‌های پیش‌بینی نشده‌ای مواجه ساخت. با این همه روز 28 اسفند، اعضا و کارکنان تمام وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی لا‌یحه‌ای مبنی بر اصل جمهوری خواهی تدوین نموده و به سوی منزل رضاخان رفته و لا‌یحه خود را که جداگانه تهیه شده بود به استحضار رساندند. در همان حال پرچم‌های قرمز رنگ که بر آنها شعار «زنده باد جمهوری» نقش بسته بود به اهتزار درآمد و اتومبیل‌های دولتی با پرچم‌های مشابه در حال حرکت و توزیع اعلا‌میه در میان مردم بودند. از ظهر همان روز براساس ابلا‌غیه رئیس دولت به تمامی سازمان‌های دولتی- که به منظور مشارکت فعالا‌نه‌تر در جنبش جمهوری خواهی صورت می‌گرفت- تعطیل عمومی اعلا‌م شد. ‌ (8)
جبهه مخالفان جمهوری خواهی
در برابر این نمایش‌های ساختگی که با زور یا صرف مبالغ هنگفت پول یا وعده‌های واهی صورت می‌گرفت، کم‌کم حرکت‌های ضدجمهوری شکل گرفت.
نقطه آغاز این حرکت‌ها بی‌تردید سیلی خوردن مدرس بود و نیروهای مذهبی در کانون آن قرار داشتند.رفت و آمد به منازل علما و نیز مساجد به منظور تجمعات اعتراض‌آمیز رو به افزایش نهاد، سخنرانی‌های مذهبی و خطابه‌های آتشین علیه جمهوری خواهی و ماهیت آن ایراد شد و هر روز دامنه بیشتری یافت که بزرگترین آن تجمع در مسجدشاه بود.(9)
درگیری مخالفان و هواداران جمهوری خواهی
هنگامی که کارکنان نهادهای مختلف به دیدار رضاخان می‌شتافتند، یک رشته درگیری میان مخالفان و موافقان ایجاد شد و در عصر 28 اسفند، این کشاکش به اوج خود رسید. در این روز حدود هشت‌هزار نفر از مردم تهران در مسجدشاه جمع شده بودند. هواداران جمهوری خواهی برای اجرای نقشه‌ای که طرح کرده بودند به سوی بازار رفتند تا روسای صنفی بازار را محرمانه ملا‌قات کرده و بازار را اجبارا تعطیل کنند و به این ترتیب حرکتی به نفع جمهوری صورت دهند، اما مردم زیر بار نرفته و روسای آن ها هم که عبارت بودند از شیخ عبدالحسین خرازی و غیره نه‌تنها با این فکر موافقت نکردند، بلکه علیه جمهوری و جمهوری خواهان تظاهرات کردند.(10)
تلاش برای استعفای ولیعهد
در کنار این تلا‌ش‌ها، قبل ازظهر 28 اسفند، رضاخان حاج معین‌الدوله، حاج مخبرالسلطنه و احتشام‌السلطنه را مامور کرد تا به دربار بروند و ولیعهد، محمدحسن میرزا را متقاعد کنند از مقام خود استعفا بدهد. پس از مذاکرات ولیعهد گفت: سلطنت موهبتی است الهی و این مقام را ملت و قانون به من اهدا کرده و تا ملت و مجلس شورای ملی با آن که حق صدور چنین رایی را ندارد، تصویب نکند، من از ایران خارج نخواهم شد و ابدا استعفا نمی‌دهم. روز بعد نیز همین افراد به منزل شاهزاده یمین‌الدوله پسر ناصرالدین‌شاه که از نزدیکان ولیعهد بود، اعزام شدند تا از طریق وی ولیعهد را وادار به استعفا کنند، اما ولیعهد ضمن مخالفت، برخی از نمایندگان مجلس را به حضور طلبید و موضوع را به اطلا‌ع آنها رساند. ‌

مقارن غروب آفتاب 29 اسفندماه، مجلس جلسه خصوصی تشکیل داد و موتمن الملک ریاست مجلس با چهره‌ای کاملا‌ اندوهناک گفت: یک ساعت قبل از طرف والا‌حضرت اقدس ولیعهد، بنده و چندنفر دیگر از آقایان نمایندگان احضار شده و ایشان فرمودند که به ما گفته شده است از قصور سلطنتی خارج شویم و چون خود را ولیعهد حکومت مشروطه می‌دانم انتظار داریم نظریه مجلس در این موضوع معلوم شود، لذا مطلب به عرض آقایان نمایندگان می‌رسد. جلسه خصوصی روی بحث بر سر این موضوع و بدون اخذ نتیجه خاتمه یافت و بلا‌فاصله نمایندگان را برای جلسه رسمی دعوت کردند. ‌(11)
تلاش های آیت الله مدرس در مجلس
مدرس با وجود توهینی که به مقام و جایگاه وی ‌شد، هیچ‌گاه صحنه را ترک نکرد و در جلسه روز 29 اسفند با همان خونسردی همیشگی خود حضور یافت و مانند روزهای قبل به منظور اتلا‌ف وقت تا آن جا که در توان داشت با اعتبارنامه تعداد بیشتری از نمایندگان و حتی رئیس مجلس مخالفت کرد و نمایندگان مردد و متزلزل را تشویق کرد تا به منظور از اکثریت انداختن جلسات، به طور موقت از حضور در مجلس خودداری کنند تا نقشه‌های هواداران دولت (جمهوری خواهان) خنثی شود.


در پی تلاش های مدرس و هوادارانش در مجلس علیه جمهوریخواهی، هواداران رضاخان به ترفند تازه ای متوسل شده اند، به این شکل که تعدادی از نمایندگان منتسب به اکثریت را که هنوز اعتبارنامه هایشان به تصویب نرسیده بود، واداشتند که به بهانه مسافرت، از رئیس مجلس تقاضای مرخصی کنند، تا از نمایندگان حاضر در پایتخت کاسته شود و با احتساب اعتبارنامه های تصویب شده، حدنصاب لازم در پایان جلسه 29 اسفند به دست آید.
در عمل نیز حد نصاب لازم به دست آمد و در واپسین لحظات جلسه این روز، توسط رئیس مجلس اعلام شد، اما تنگنای زمانی فرصتی برای بررسی طرح جمهوریت که حتی امور مقدماتی مانند توزیع و طبع مطالب مربوط به آن انجام گرفته بود، باقی نگذاشت. با وجود این، تحت فشار اکثریت، مجلس در آخرین روز سال 1302، یعنی 30 اسفند، مجدداً تشکیل جلسه داد تا در این فرصت باقیمانده، برنامه خود را که عبارت بود از اعلام ریاست جمهوری رضاخان در اول فروردین 1303 به مرحله اجرا درآورد. اما در این روز و روز پیش از آن حوادث مهمی در بیرون مجلس رخ داد که مجلس را به موضع انفعال انداخت.
تلاش جمهوری خواهان برای تعطیلی بازار
جمهوری خواهان که در تعطیل بازار به نفع جمهوری خواهی در 28 اسفند ناکام مانده بودند، تصمیم گرفتند، به زور هم که شده روز بعد بازار را تعطیل کنند. این بود که عصر 29 اسفند جمهوری خواهان عده ای را به بازار فرستادند تا به هر نحوی که ممکن است بازار را تعطیل کنند، ولی اجرای این نقشه به سادگی میسر نشد و کار تعطیل بازار به درگیری انجامید. جمهوری خواهان برای تهدید بازاری ها مجبور شدند چند تیر در بازار خالی نمایند. مردم که از این حرکت عصبانی شده بودند، در مخالفت خود، مصمم تر شدند. در این زمانه سرهنگ درگاهی، رئیس شهربانی وقت با عده ای پلیس سوار و پیاده به بازار آمده، دستور داد که فوراً مساجد مهم را ببندند. شیخ محمد خالصی زاده و رفقایش ازجمله شیخ حسین لنکرانی که برای وعظ و خطابه علیه جمهوری می خواست مانند روز های قبل به مسجدشاه برود، درهای مسجد را به روی خود بسته دید و احساس کرد که در محاصره شهربانی افتاده و ممکن است او را بگیرند، لذا تدبیری به ذهنش رسید که برای جلب توجه مردم و جمع آوری جمعیت در وسط بازار مشغول نماز شود. بنابراین عبای خود را در وسط بازار و سرچهارسوق بازار روی زمین انداخت و دستور داد مریدان او اذان و اقامه بگویند. موذنین مشغول تکبیر شدند و خالصی زاده هم به نماز فرادا برخاست. بازاری ها هم که با جمهوری مخالف بودند، به خالصی زاده اقتدا کرده، صف عظیمی را در وسط بازار تشکیل دادند. رفته رفته جمعیت زیاد شد به طوری که پس از پایان نماز در حدود هشت، نه هزار نفر در بازار جمع شده بودند. خالصی زاده پس از نماز روی چهارپایه ای رفته، نطق مهیجی علیه جمهوری و مخصوصاً علیه تدین، نایب رئیس مجلس ایراد کرد و مردم را برای ابراز مخالفت و تنفر از رژیم جمهوری به مجلس شورای ملی دعوت نمود. صنف های مختلف بازار دعوت خالصی زاده را اجابت کردند و هر کدام نیز جداگانه استشهادی تنظیم و عده زیادی پای آنها را امضا کردند و هر صنفی چند نماینده معین کردند تا به مجلس رفته ابراز تنفر کنند.(12)
مجلس در محاصره مخالفان جمهوری خواهی
شهربانی با مشاهده این اوضاع فهمید که قدرت جلوگیری از جمعیت چندین هزار نفری را ندارد. به این ترتیب مردم به همراه خالصی زاده، شیخ عبدالحسین خرازی، شیخ حسین لنکرانی و دیگران وارد مجلس شدند. پس از ورود به مجلس خالصی زاده را به اتاق هیات رئیسه بردند تا با نمایندگان راجع به مخالفت مردم با جمهوری مذاکره کند ولی چون در این زمان جلسه رسمی مجلس در حال برگزاری بود، موضوع را محرمانه به اطلاع یکی دو نفر از نمایندگان رساندند. تدین و دو سه نفر دیگر پس از اطلاع از قضیه، از جلسه رسمی مجلس خارج شدند و به اتاق هیات رئیسه رفتند و بدون مقدمه خالصی زاده را به باد کتک گرفتند. کم کم مردم متوجه شدند که عده ای با خالصی زاده مشغول کتک کاری و زد و خورد هستند، بنابراین شروع به داد و فریاد کردند و خواستند از در و پنجره بالارفته به کمک وی بشتابند. چندنفری که مشغول زد و خورد با خالصی زاده بودند، همین که سر و صدای مردم و عصبانیت آنها را مشاهده کردند، خالصی زاده را رها کرده به جلسه بازگشتند. بالاخره پس از این که خبر ورود هیات رسمی به اطلاع رئیس مجلس می رسد، موضوع را فوراً در مجلس مطرح می کند و قرار می گذارند که مردم عصر روز دوم فروردین به مجلس آمده، با نمایندگان مذاکره کنند.(13)
تدبیر مدرس در مجلس
آیت الله مدرس و هوادارانش نیز حس کردند که بر اثر تبانی فراکسیون های هوادار رضاخان ممکن است راجع به جمهوری، مذاکراتی بشود، بنابراین سعی کردند مجلس را از اکثریت بیندازند، لذا برای اجرای این هدف، جمعی از نمایندگان را به عنوان این که موقع تحویل سال نو است، برای زیارت حضرت معصومه (ع) از تهران به قم فرستادند تا بلکه بتوانند تدارکات رضاخان را برای روز اول فروردین، به هم بزنند تا شاید در این اثنا افق سیاسی ایران اندکی روشن شده و تغییر کند و به اصطلاح از این ستون به آن ستون فرجی باشد. بنابراین سیدحسن مدرس برای رسیدن به این مقصود به نمایندگانی که عازم مسافرت و خروج از تهران بودند و پول برای مخارج مسافرت نداشتند به هر کدام آنها که مایل بودند مقداری پول قرض داد و آنها را روانه قم کرد. از آن طرف نمایندگانی که طرفدار رضاخان بودند، متوجه شدند که نزدیک است مجلس از اکثریت بیفتد و اقدامات آنها به کلی عقیم ماند. لذا هر یک از آنها در تلاش افتاده و برای جلوگیری از مسافرت نمایندگان و از اکثریت نیفتادن مجلس اقداماتی انجام دهند اما این تکاپوهای آنها فایده ای نداشت و بی نتیجه ماند(14)
ناکامی مجلس در برقراری جمهوری
مجلس نتوانست قبل از نوروز 1303 تصمیم قطعی درباره جمهوریت بگیرد و رسیدگی به آن را به روز دوم فروردین موکول کرد. با توجه به مقدمات تغییر نظام سیاسی هیچیک از هواداران رضاخان برای دیدار با ولیعهد در مراسم سلام نوروزی دربار شرکت نکردند. در این فاصله اندک دو طرف به صف آرایی پرداختند و به ویژه نیرو های مذهبی توانستند در دیدار های نوروزی خود جمعی انبوه از ملت را در مخالفت با جمهوریت بسیج کنند. چنان که روز دوم فروردین نزدیک به سی هزار نفر از مخالفان جمهوری گردهم آمدند. جمعیت از یک ساعت بعداز ظهر از محله های دور و نزدیک تهران و بازار آمده و وارد بهارستان و باغ مجلس شدند. استقرار پلیس در چهارراه های منتهی به میدان بهارستان نتوانست مانع از ورود مردم به صحن مجلس و خیابان های مجاور آن گردد.(15) از ساعت چهار بعدازظهر نمایندگان موافق جمهوری از ترس این که مردم به آن ها حمله کنند و آنان را مصدوم یا هلاک نمایند، چاره ای ندیدند جز این که از رئیس جمهور خیالی (رضاخان) طلب کمک و خود را به هر وسیله ای که ممکن است از این حادثه خلاص کنند. لذا آن عده از این نمایندگان که خود را بیشتر مواجه با خطر می دیدند به رضاخان تلفن زدند و تقاضای کمک فوری کردند. همچنین از رضاخان خواستند تا برای آرام کردن مردم خود نیز هر چه زودتر به مجلس برود.
رضاخان چنان که قبلاً پیش بینی کرده بود، عده ای از نظامیان ارمنی و سربازانی که زبان فارسی را خوب نمی فهمیدند مسلح و آماده ساخته بود تا به محض صدور فرمان به مجلس بروند، ساعت چهار و نیم بعدازظهر این نظامیان تمام اطراف صحن و عمارت مجلس را در جلوی بهارستان محاصره کردند. در صحن مجلس هم نزدیک 350 نفر قزاق راهی برای رضاخان باز کرده بودند و او به همراه عده ای از افسران قزاق ازجمله سرلشکر خدایار خان، سرتیپ مرتضی خان و سرهنگ محمد درگاهی، رئیس شهربانی وقت تا نزدیک در ورود سرسرای مجلس از وسط نظامیان عبور کرد. در این هنگام صدای «مرده باد جمهوری« از مردم بلند شده بود. رضاخان خود را تا نزدیک پله ها رسانید. روی پله شیخ مهدی سلطان واعظ، مشغول خطابه علیه جمهوری بود. رضاخان خود را به او رساند و با شلاقی که در دست داشت به او زده و گفت تا او را پایین بیاورند. در این زمان یک نفر از میان جمعیت پاره آجری به طرف رضاخان پرتاب کرد که به پشت او اصابت کرد. رضاخان دستور داد مردم را با سرنیزه بزنند و از آنجا دور کنند. نظامیان با سرنیزه حمله کردند و با مردم مشغول زد و خورد شدند. مردم بی اسلحه هیچ تصور چنین درگیری ای را نمی کردند؛ برخی فرار کردند و عده ای هم مقاومت کرده، شمشادها و درختان باغ مجلس را از ریشه درآورده به قزاق ها حمله ور شدند. زد و خورد شدیدی درگرفت، عده زیادی مجروح و روی زمین افتادند و برخی در اثر ضربه شدید قزاق ها جان خود را از دست دادند. چندنفری هم در موقع فرار زیر آوار دیوار مجلس رفته، زخمی شدند یا جان سپردند. رفته رفته مردم جرات یافتند و اسلحه برخی از قزاق ها را گرفتند و با اسلحه به آنها حمله کردند که گویا چندنفری هم از قزاق ها مجروح یا مقتول گشتند.
در خلال این اوضاع عده ای از جمهوری خواهان که مامور تظاهرات بودند به در مجلس رسیدند و فریاد را سردادند، ولی چون قزاق ها نمی توانستند دسته مخالف و موافق جمهوری را تشخیص دهند به آنها نیز حمله کردند و یکی از جمهوریخواهان به نام پهلوان زاده یزدی را به طوری با قنداق تفنگ زدند که فرق وی شکافته و تا مدتی در بیمارستان بستری بود. (16)
کتک خوردن مردم
رضاخان فرمان زدن مردم را صادر کرد و از پله ها به طرف سرسرا بالا می رفت که موتمن الملک، رئیس مجلس با خبرشد که قزاق ها مردم را با سرنیزه می زنند و عده ای تلف شده اند. موتمن الملک از بالانگاهی به صحنه درگیری کرد و به طرف سر اسرا حرکت کرد. ناگهان به رضاخان برخورد و با عصبانیت به او گفت: این حرکات چیست؟ چرا مردم را در خانه خودشان با اسلحه خودشان می زنید؟ سردارسپه ( رضاخان) جواب داد: من رئیس دولتم و حفظ انتظامات و جلوگیری از اغتشاشات با من است رئیس مجلس گفت: تو رسمیت نداری، الان تکلیف را معلوم می کنیم و در حالی که از شدت خشم می لرزید، صدا زد: سید محمود زنگ مجلس را بزن تا تکلیف این مردم را معین کنم و به او بفهمانم که مجلس جای این حرکات نیست...(17)
عذر خواهی رضا خان
رضا خان که از بیانات و خشم رئیس مجلس مضطرب شده بود، به ناچار درصدد عذرخواهی برآمد و به کمک عده ای از نمایندگان طرفدار خود دست به دامان مشیرالدوله شد و پوزش خواست. مشیرالدوله جواب داد آقای رضاخان حق با آقای رئیس مجلس است، شما حق نداشتید دستور بدهید که مردم را با سرنیزه بزنند. بالاخره پس از واسطه شدن چند نفر از نمایندگان و خواهش آن ها، مشیرالدوله رضاخان را نزد رئیس مجلس برد تا عذرخواهی کند و موتمن الملک هم گفت: از من چه عذری می خواهید؟ روحانیون و روسای محلی که نماینده افکار این مردم می باشند در اتاق هستند. بروید از آن ها معذرت بخواهید. سپس رضاخان به اتاق علما و نمایندگان صنفی و محلی رفته ، با آن ها ملاقات نموده و ضمن، مذاکراتی که بین آن ها صورت گرفت، رضاخان اظهار داشت: حال که ملت ایران جمهوری نمی خواهد من از آن صرف نظر کردم ولی آقایان باید تکلیفی برای من و احمدشاه معین کنند زیرا به این ترتیب دیگر نمی توانم با او کار کنم. سپس با علما روبوسی کرد و علما به او گفتند که فورا دستور بدهد اشخاصی را که نظمیه دستگیر کرده و حدود هزار نفر می باشند، آزاد شوند. رضاخان گفت: اطاعت می شود، الساعه دستور می دهم که مرخص کنند.(18)
ناکامی رضاخان در برقراری جمهوری
اما عده ای که در کلانتری بخش 2 - که مقابل مجلس بود - دستگیر کرده بودند، آزاد نکردند تا این که زمان نماز مغرب و عشا رسید و مردم به عنوان اذان و اقامه یک مرتبه شروع به اذان گفتن نمودند و بر اثر جمعیت زیادی که در کلانتری نامبرده، بازداشت بودند، هیاهوی بلندی از آن جا برخاست و مردم فهمیدند که محبوسین را آزاد نکرده اند. این خبر در شهر منتشر شد و صبح سوم فروردین، جنبش دیگری در شهر ایجاد کرد و مردم بازارها را بسته به خانه علما رفتند و صریحا گفتند که ما رضاخان را نمی خواهیم و بایستی تسلیم محکمه بشود.
رضاخان هم به طرف سعدآباد رفت و پس از یکی، دو روز توقف در آن جا ناگهان به طرف قم رهسپار شد و با علمایی که در قم اقامت داشتند، ملاقات نموده و به آن ها اظهار محبت و دوستی نمود و پس از مراجعت از قم بیانیه ای در تاریخ 12 فروردین 1303 منتشر کرد که در آن آمده بود: ... و بالاخره چنین مقتضی دانستیم که به عموم ناس توصیه نمایم، عنوان جمهوری را موقوف و در عوض تمام سعی خود را مصروف سازند که موانع اصلاحات و ترقیات مملکت را از پیش برداشته و برای منظور مقدس تحکیم اساس دیانت و استقلال مملکت و حکومت ملی با من معاضدت و مساعدت نمایند. این است که به تمام وطن خواهان و عاشقان آن منظور مقدس نصیحت می کنم که از تقاضای جمهوریت صرف نظر کرده و برای نیل به مقصدعالی که در آن متفق هستیم، به این توحید، مساعی نمایند. رئیس الوزرا و فرمانده کل قوا - رضا.(19)
بدین ترتیب رضاخان در برقراری نظام جمهوری ناکام ماند. طرح جمهوریت در سه ماده تصویب شده بود و مقدمه آن چنین آغاز می شد که نظر به تلگراف های عدیده ای که از سراسر کشور و از سوی تمام طبقات ملت درباره لزوم انقراض سلطنت قاجاریه و تشکیل نظام جمهوری واصل گشته و در همه آن ها آشکارا اختیار تغییر رژیم به مجلس شورای ملی واگذار شده است و از آن جا که تلگراف های یاد شده به لحاظ قانونی برای تغییر نظام سیاسی کافی نیست، ما امضاءکنندگان (حدود 15 تن) سه ماده ذیل را به قید فوریت به مجلس شورای ملی پیشنهاد می کنیم تا به معرض آرای عمومی گذاشته شود: ماده اول تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت؛ ماده دوم اختیار دادن به وکلای دوره پنجم که در موارد قانون اساسی موافق مصالح مملکت و رژیم جدید تجدیدنظر نمایند؛ ماده سوم پس از معلوم شدن نتیجه آرای عمومی، تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود. (20)
در مجموع ناکامی جمهوری خواهی که با هوشیاری و تدابیر به موقع آیت ا... سیدحسن مدرس و هواداران او حاصل شد، بهای گرانی برای رضاخان داشت. رضاخان که در پشت پرده جمهوریخواهی، برای خود خواب سلطنت می دید، شهرت و محبوبیت خود را از دست داد و اعتبار و نفوذش به جز در ارتش در همه جا رو به افول گذاشت
خشونت و قلدرمابی او در مواجهه با مردم و مجلس، اعتماد ملی به او را سخت آسیب پذیر ساخت. در مجلس نیز جناح اکثریت هوادار او، متلاشی شد و از درون آن فراکسیون های مختلفی با جهت گیری های متفاوت سر برآوردند و جبهه اقلیت هرچه بیشتر تقویت شد و صدای آن رساتر از گذشته نه صرفا در مجلس، بلکه در محافل بیرون از آن طنین انداخت و با استقبال روبه رو شد، اما جناح اقلیت مجلس به رهبری مدرس با احساس پیروزی در بحران جمهوری خواهی و ناکام ماندن رضاخان در اجرای مقاصدش، خود را برنده نهایی میدان جنگ یافتند و همین احساس آنان را از وقایع بعدی غافل نمود. رضاخان با حمایت نیروهای بیگانه با اجرای برنامه هایی دوباره به صحنه سیاسی کشور بازگشت و در سال 1304 با خلع احمدشاه قاجار، دیکتاتوری خود را بر مردم ایران تحمیل نمود که 16 سال به طول انجامید. آیت ا...مدرس نیز که در ماجرای خلع قاجاریه و به سلطنت رسیدن رضاخان دوباره به مخالفت برخاست بود، صبح روز هفتم آبان 1305 وقتی برای تدریس به مدرسه سپهسالار می رفت، از سوی افرادی تیر باران شد و جراحتی برداشت، اما این ترور ناکام ماند تا اینکه در 16 مهر 1307 توسط شهربانی دستگیر و به خواف (نزدیک مرز افغانستان) تبعید و پس از 9 سال به کاشمر انتقال یافت و در شب دهم آذر 1316، هنگام غروب در حالی که روزه دار بود، مسموم شد و به شهادت رسید.

https://www.cafetarikh.com/news/20391/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما