اکنون اسناد به جا مانده از ساواک در دست ماست و میتوان تا حدودی از زبان خود آنها، این رابطه را به عینه مشاهده و سپس تجزیه و تحلیل کرد.
مجموعه حاضر حول محور اسناد سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی موسوم به ساواک است که رابطه آن سازمان با اسرائیل را نشان میدهد. اگر این اسناد امروز در اختیار ماست تا آن را بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم بدان دلیل است که سالها قبل، در 22 بهمن 1357 آن رژیم به طور کامل از هم فروپاشید و تماماً در اختیار نیروهای انقلاب اسلامی قرار گرفت؛ انقلابی که با 15 خرداد 1342 اولین شعله فروزنده آن روشن شد و به رهبری نادره مردی از تبار معصومین آتشی به خرمن شاه و آمریکا و اسرائیل زد که هنوز گرم و سوزان است و انشاءاله از پس نابودی شاه، آن دو ضلع دیگر این مثلث شوم را هم به خاک و خاکستر نابودی بنشاند. آن رهبر فقید، نه تنها انقلاب اسلامی کبیر ما را رهبری کرد بلکه خود بهترین روای و مفسر آن نیز بود و به قول رهبر کنونی و فرزانه انقلاب حضرت آیتاله خامنهای حفظاله تعالی: شخصیت عظیم و قاطعیت بیمانند این رهبر بزرگ، سرانجام یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای تاریخ یعنی انقلاب اسلامی را به بار آورد و استقلال و آزادی را در کشوری که قرنها در هجران آزادی و استقلال گذرانیده بود، مستقر ساخت. بدین ترتیب انقلاب و امام خمینی، دو پدیده انفکاکناپذیرند. تحلیل انقلاب اسلامی ایران بدون شخصیت رهبر بزرگ آن و تحلیل شخصیت چندبعدی کمنظیر این چهره استثنایی زمان، جدا از شناسایی انقلاب، ممکن نیست.... از 15 خرداد 42 تا 17 شهریور 57، صدها روز سرنوشتساز در شهرها و روستاهای این کشور آفریده شد که در آن رگبار گلولههای مزدوران شاه، سعی در خاموش کردن فریاد خلق داشت، در همه این روزها، نفس گرم امام آتش مبارزه را شعلهورتر و فریاد خلق را رساتر کرد. با این عنایت و توجه که سخن حضرت امام رحمةالهعلیه از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است خوب است ببینیم، آن بزرگوار درباره شاه و اسرائیل و ساواک چه میگوید. همچنین ضروری است که دقت کنیم، سخنان زیر در روز عاشورا، 13 خرداد 1342 بیان شده و همین سخنرانی و همین سخنان موجب دستگیری امام و باعث واقعه شورانگیز 15 خرداد گردید: اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. ... . امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما، سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه میخواهید بگویید. یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ... ربط مابین شاه و اسرائیل چی است که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؟ این دو تا تناسباتشان چی است؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ این طور که نیست. ایشان که میگوید مسلمانم. این که ادعای اسلام میکند؛ مفهوم اسلام به حسب ظواهرش است ... این ممکن است سری در کار باشد. آیا نمیتوان حدس زد که شاه و اسرائیل و ساواک، از این سخنان به وحشت افتادند و دست به کاری زدند که خود میدانستند خطرناک است؟ آیا امروز، بعد از گذشت نزدیک 40 سال، ما اهمیت این سخنان را دریافتهایم؟ به راستی تناسب و رابطه شاه و اسرائیل چه بود، به واقع ساواک، ابزار قدرت شاه بود، یا دستگاهی در اختیار اسرائیل تا حتی شاه را کنترل کند؟ نفوذ اسرائیل در ایران زمان شاه، نفوذی همه جانبه و بلکه سلطهای بیبدیل بود؛ اما قطعاً هیچ بخشی از این نفوذ به اندازة نفوذ و سلطه بر تشکیلات ساواک مهم و برای صهیونیستها ارزشمند نبود؛ چرا که ساواک، یعنی ابزار سلطه بر تمامی مملکت؛ و هر گاه که اسرائیلیها میتوانستند بر این تشکیلات مسلط شوند، قطعاً بر همه اجزا و ابعاد ایران شاه ـ جزیره ثبات و امنیت در خاورمیانه و پایگاه اصلی استقرار نظام سلطه در منطقه ـ میتوانستند سیطره داشته باشند. اکنون اسناد به جا مانده از ساواک در دست ماست و میتوان تا حدودی از زبان خود آنها، این رابطه را به عینه مشاهده و سپس تجزیه و تحلیل کرد. با این امید که این مجموعه بتواند تا حدودی، برخی از وقایع تاریخی را توضیح دهد تا در پرتو آن بتوان حضور اسرائیل را در هر کشور دنیا ـ و خصوصاً در کشورهای منطقه خاورمیانه ـ توضیح داد و معنی کرد. همچنین این مجموعه انشاءاله بتواند خطر واقعی اسرائیل و صهیونیسم را در مقابل چشمان همگان قرار دهد تا همگی، مثل امام راحل، از صمیم دل و از عمق جان باور کنند که «اسرائیل باید نابود شود و از صحنه روزگار محو گردد» تا منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و بلکه سراسر جهان بتواند روی آسایش و آرامش را ببیند.