۰
plusresetminus
علماء و روحانیون بازیگران همیشه بیدار تحولات سیاسی و اجتماعی ایران

واکنش روحانیون در قبال تشکیل پلیس جنوب

پس از کش و قوسهای فراوان بین دولتهای مختلف ایران و انگلستان؛ در نهایت کابینه وثوق الدوله طی نامه ای آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن ژنرال سایکس و پلیس جنوب با قید شرایطی اعلام نمود و وثوق الدوله طی نامه ای به نماینده انگلیس «مارلینگ» نوشت که دولت وی آماده است که ژنرال سایکس را در وضعیت فعلی خود به رسمیت بشناسد، با قید اینکه تا پایان جنگ اول جهانی زیر نظر مستقیم دولت ایران قرار داشته باشد و پس از پایان جنگ، دو دولت موضوع تحویل این قوا به دولت ایران را مورد بررسی قرار دهند.
واکنش روحانیون در قبال تشکیل پلیس جنوب
جوان و تاریخ- مقالات

دولت استعماری انگلستان در طول تاریخ و در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، به عنوان یکی از مهم­ترین قدرتهای مداخله گر محسوب می شود. استعمار انگلیس به اشکال مختلف در امور داخلی و سرنوشت سیاسی ایران دخالت کرده است و در مقاطع زمانی مختلف و به اقتضای منافع ملی خود، علیه منافع ملت ایران دست به اقدامات سیاسی و نظامی مختلف زده است. یکی از دخالتهای آشکار استعمار انگلیس در ایران، تاسیس نیروی نظامی به عنوان پلیس جنوب بوده است. این نیروی نظامی که فرماندهی آن در دست افسران انگلیسی قرار داشت، تمامی تلاش خود را جهت حفظ منافع کشور متبوع خود به کار می گرفتند و در این راستا به اقدامات مختلف نظامی، سیاسی و فرهنگی دست می زد. دولت انگلستان در آغاز، دلیل تشکیل پلیس جنوب را حفظ امنیت و سرکوب راهزنان جنوب ایران اعلام نمود ؛ اماگذشت زمان و واقعیتهای محیطی مشخص ساخت که این اهداف تنها سرپوشی برای حضور نظامیان تحت نظارت انگلستان در جنوب ایران بود تا حفاظت از منافع این دولت را در خلال جنگ جهانی اول و پس از آن در این منطقه به عهده بگیرد. این امر موجبات مخالفت و زمینه های مبارازت بعدی ساکنان جنوب ایران را فراهم آورد و بعدها تا جایی ادامه یافت که به بمباران مناطق مسکونی و سرکوب خونین ایلات و عشایر و روستائیان جنوب ایران انجامید و عزم آنها را برای اخراج انگلیسیها راسخ تر نمود. در میان این مخالفتها، مخالفت جدی و قاطع عالمان دینی و روحانیون مذهبی با سیاستهای استعماری انگلستان، تاثیر بسزایی در افزایش روحیه و انگیزه مردم ایران در مبارزه با انگلیسیها محسوب می شود.[1] درواقع در این مورد نیز روحانیت شیعی به عنوان بازیگر همیشه بیدار تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران ظاهر شده و با صدور حکم جهاد، دفاع از کشور را در مقابل نیروهای خارجی جزء جهاد دفاعی قرار داه و بر همه مردم واجب دانستند. در این مقاله برانیم ضمن اشاره به سیاستهای متناقض دولتهای مختلف ایران در قبال سیاستهای انگلیس، مواضع روشن و قاطع روحانیت شیعی را تشریح نماییم.

ب) موضع­گیری دولتهای ایران در مواجهه با پلیس جنوب

پیشنهاد به رسمیت شناختن پلیس جنوب ایران توسط انگلیسیها اولین بار در خلال دسامبر 1915 تا ژانویه 1916 به فرمانفرما رئیس الوزرای وقت در ازای کمک مالی به دولت ایران صورت پذیرفت که البته انجام مساعدت مالی منوط به نظارت در امور مالی و نظامی کشور گردیده بود. کابینه فرمانفرما با علم به اوضاع وخیم مالی و نیاز به وجوه پیشنهادی انگلیس حاضر به شرایط تحمیلی نگردید؛ ازاینرو دولت وی بیش از دو ماه دوام نیاورد و فرمانفرما از کار کناره گرفت.[2] در کابینه بعدی که به ریاست سپهسالار اعظم محمد ولی خان تنکابنی تشکیل شد؛ پیشنهاد انگلیسها مجدداً مطرح گردید. با این تفاوت که این بار تایید سفارت روسیه را نیز به همراه داشت؛ زیرا در پی تقاضای استمهال دیون ایران به روس و انگلیس و پرداخت وجوهی که تحت عنوان «موراتوریوم» از سوی دو دولت به ایران پرداخت می گردید؛ دو دولت به استناد ماده پنجم قرارداد 1907 خود را ذی الحق در کنترل عایدات و امور مالی ایران دانستند و با اصرار خواستار تشکیل کمیسیون مختلط گردیدند. کابینه سپهسالار  با این درخواست موافقت نمود و کمیسیون فوق با شرکت پنج نفر که عبارت بودند از: «هنسنس»[3] بلژیکی خزانه دار، امین الدوله (محسن خان)، سردار معظم خراسانی (عبدالحسین خان) «مدل»[4] روسی و «هوسن»[5] انگلیسی به ریاست خزانه دار بلژیکی تشکیل گردید و مهر تایید بر پذیرش قرار 1907 نهاد؛ قراردادی که هرگز مورد تایید مردم در دوره های مختلف مجلس قرار نگرفته بود.[6] درنهایت پس از کش و قوسهای فراوان بین دولتهای مختلف ایران و انگلستان؛ در نهایت کابینه وثوق الدوله طی نامه ای آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن ژنرال سایکس و پلیس جنوب با قید شرایطی اعلام نمود و وثوق الدوله طی نامه ای به وزیرمختار انگلیس «مارلینگ» نوشت که دولت وی آماده است که ژنرال سایکس را در وضعیت فعلی خود به رسمیت بشناسد، با قید اینکه تا پایان جنگ اول جهانی زیر نظر مستقیم دولت ایران قرار داشته باشد و پس از پایان جنگ، دو دولت موضوع تحویل این قوا به دولت ایران را مورد بررسی قرار دهند و به دولت ایران در تامین مخارج نگهداری آن با تجدید نظر در تعرفه های گمرکی کمک کنند.[7] هرچند پذیرش پلیس جنوب توسط دولت وثوق الدوله با مخالفتهایی در پایتخت مواجه شد اما به هر ترتیب حضور نیروهای انگلیس در جنوب ایران را رسمیت بخشید و خاطر وزیر مختار انگلستان را آسوده نمود. از طرف دیگر این اقدام موجب شد که خوانین جنوب ایران نیز از جمله صولت الدوله که سالیان متمادی علیه قوای انگلیسی مبارزه می کردند؛ به منظور اطاعت از دولت مرکزی موقتاً مبارزات و مخالفتهای خود با پلیس جنوب را کنار بگذارد. از طرف دیگر فرصت کافی در اختیار ژنرال سایکس قرار داد تا بتواند به تحکیم و تثیبت پایگاههای خود در شیراز و کرمان بپردازد .[8] البته بعد ازآن نیز دولتهای مختلف ایران سیاستهای متناقضی را نسبت به پلیس جنوب در پیش گرفتند و مخالفت دولت ایران با حضور پلیس جنوب هنگامی کاملاً نمایان شد که دولت از معرفی «سرپرسی سایکس» به احمدشاه در جشن رسمی سالانه سلام خودداری ورزید. به مرور زمان این حقیقت بر سیاستمداران انگلیسی آشکار شد که دولتهای ایران یا نمی خواهند یا بر اثر فشار افکار عمومی نمی توانند بر رسمیت شناختن پلیس جنوب و پذیرش قرارداد 1919 صحه بگذراند.[9] درنهایت قوام السلطنه که در 27 رمضان سال 1339ق/ 5 ژوئن 1921 از سوی احمدشاه قاجار مامور تشکیل کابینه گردیده بود؛ موضعی کاملاً ضد انگلیسی اتخاذ نمود و اصرار در مورد اخراج نیروهای انگلیسی و تحویل پلیس جنوب به دولت ایران ، باردیگر اغاز شد. سرانجام مخالفت دولت با ادامه کار پلیس جنوب که از همراهی مردم و حمایت عالمان دینی نیز برخوردار بود باعث انحلال پلیس جنوب گردید.[10]

ج) روحانیون بازیگران همیشه بیدار تحولات ایران

حضور علما و روحانیون در عرصه سیاست حقیقتی بود که اگرچه از نظر شاهان و سفارتخانه های انگلستان و روسیه مطلوب نبود؛ اما با تداوم آن،  روحانیون و عالمان مذهبی توانسته بودند به عنوان یکی از ارکان قدرت و به نوعی تعدیل کننده قدرت مطلق العنان پادشاه مطرح شوند. این اقتدار که از پشتوانه عظیم مردمی برخوردار بود؛ گاه  تا حد رویارویی با تصمیامت شاه و نقض و رد آن پیش می رفت و حتی پادشاهان دوره استبداد عهد قاجاریه را به عقب نشینی از مواضع و تصمیمات خویش و اطاعت از فرامین روحانیون و علما وا می داشت. واقعه رژی و مقاومت مردم در برابر اعطای امتیاز اقتصادی ناصرالدین شاه به بیگانگان به رهبری میرزای شیرازی بارزترین نمونه این مقال است؛ و البته نقش علما در انقلاب مشروطیت نیز واقعیتی غیرقابل انکار است که در این بحث و طرح آن در این مجال نمی گنجد.[11]

دخالت روحانیت در امر سیاست غالباً به خواهش مردم و از طریق استفتاء و یا با توجه به حساسیت علما نسبت به سرنوشت جامعه  و مردم در مواقع بحرانی صورت می گرفت. همین امر یکی از دلایل مقبولیت و محبوبیت آنها نزد مردم نیز بود.[12] همچنین مردمی بودن و ریشه در میان طبقات مردم داشتن بر خلاف طبقه حاکمه که بنیان اشرافی داشتند؛ برمیزان محبوبیت عالمان دینی در میان جامعه می افزود. مخالفت روحانیون با حضور بیگانگان که از پشتوانه و حمایت عموم مردم نیز برخوردار بود، همواره یکی از مشکلات پادشاهان و دولتمردان ایرانی بود که غالباً با حمایت روسیه یا انگلیس بر سر کار می آمدند. این رویه در خلال جنگ جهانی اول نیز با صدور فتاوی جهاد از سوی علما وتبلیغات روحانیون ادامه یافت و از عوامل مهم تهییج و استقامت مردم در برابر نیروهای بیگانه شد. این مساله حتی مورد تایید ماموران انگلیسی نیز قرار داشت؛ چنانکه سایکس و مابرلی به کررات به تحریک مردم بر عیله انگلیسیها از سوی روحانیون اشاره دارند.[13] سایکس در این باره می نویسد: «ساکنین شیراز توسط ملایان علیه انگلیسیها تحریک شده و به جهاد دعوت و موعظه می شدند.»[14] مابرلی نیز در این زمینه می گوید: «در شیراز ملایان دست به تحریکاتی زده و قصد داشتند مردم را بر ضد انگلیسیها و تمام ایرانیانی که در خدمت آنان بودند بشوارنند.» [15] روند مبازات بیگانه ستیزی که از آغاز جنگ جهانی اول شدت بیشتری یافته بود با فتاوی جهادی که از سوی علمای ساکن کربلا و نجف و تایید و تبلیغ روحانیون داخل کشور انجام می گرفت، مشکلات فراوانی را برای نیروهای اشغالگر پدید آورد. روحانیون و مراجع تقلید در پاسخ به استفتاء عموم مردم در خصوص دفاع و جهاد برای مقابله با انگلیسیها پاسخ های قاطع و کوبنده ای در ضرورت مقابله با متجاوزان و لزوم وجوب آن دادند. به عنوان نمونه ، به فتوای آیت الله میرزا محمد شیرازی در وجوب جهاد برای مقابله با تهاجم اجانب می توان اشاره نمود.

«بسم الله الرحمن الرحیم

حفظ بیضه اسلام و حراست ثغور مسلمین از تهاجم کفره و دفع متهاجمین از ممالک اسلامیه اول وظیفه اسلامیت و فریضه ذمت قاطبه اسلامیان و باید عموماً خاصه ارباب قوت و شوکت و عده و ایلات و عشایر با حمیت که حصون منیعه و قلاع محکمه بلاد اسلامیه هستند در حراست حدود و ثغوری را که بر عهده دارند ید واحده و کلمه متحده بوده دقیقه از بذل جان و مال و با کمال جد و اهتمام در قیم به این وظیفه لازمه مضایقه و خودداری ننمایند که بر عموم اهل اسلام فرض و واجب و از اهم تکالیف الهیه جل شانه و توانی و تخاذل در این مقام منافی مقام اسلامیت  موجب ننگ و عار و دخول نار و سخط خداوند منتقم قهار عظم سلطانه است. نعوذ بالله من ذاکل و لا حول و لا قوه الا بالله و السلام لیکم جمیعا و رحمه اله و برکاته.

محمد تقی شیرازی.»[16]

در جواب استفتاء دیگری که از مراجع مذهبی به عمل آمد 42 نفر آنان حکم به جهاد صادر نمودند و برخی از آنان نیز مانند آیت الله محمدکاظم طباطبایی و آیت الله محمدتقی شیرازی به دفعات به صدور اعلامیه و تاکید بر حکم جهاد اقدام نمودند. گروهی از علماء نیز تنها به صدور فتوا و اعلام جهاد اکتفا نکردند بلکه خود عازم مناظق جنگی شدند و به تشویق و تایید مبارازن پرداختند . نام تعدادی از آنها که در برابر تجاوزات دولت انگلیس در جنوب ایران و تصرف بوشهر شخصا ًبه مبارزه پرداخته  و یا  در حمایت از مبارزین نقش موثری داشته اند عبارتند از : آیات حجج الاسلام سید عبدالحسین لاری، سید عبدالله بلادی، سید مرتضی علم الهدی اهرمی، شیخ حسین آل عصفور بوشهری، سید علی نقی دشتی، شیخ محمد جعفر محلاتی، شیخ محمدحسین برازجانی، سید اسماعیل مهدوی،  میرزا باقر گزدرازی.[17]

نمونه ای از اقدمات علماء که سایکس بدان اشاره می کند چنین است: «به هندیها و اعضای پلیس جنوب در شیراز حمله شد؛ بازارها را بستند و ملاها فتوا صادر کردند که کشتن هر کس که با انگلیسیها مربوط است جایز می باشد و دسته های مردها و بچه ها با نوحه در خیابانها به راه افتادند.»[18]

 

جمع بندی

مروری بر فتاوا و موضع گیریهای مراجع تقلید آیات عظام در مواجهه با تحولات مختلف تاریخ ایران معاصر ازجمله تاسیس و پیدایش پلیس جنوب به عنوان یک حربه استعماری، نشاندهنده این موضوع است که روحانیت شیعی همواره به عنوان روح بیدار جامعه ایرانی عمل می کرد و با شناخت صحیح موقعیتها و درک درستی که از واقعیتهای محیطی داشتند همواره سعی داشتند ملت ایران را در راستای منافع ملت ، منافع اسلام و امت اسلامی سوق دهند؛ از اینرو همواره درآماج حملات نیروهای استعماری و دست نشانده های داخلی آنان قرار داشتند. ازاینرو سیاست ضد دینی و ضداسلامی پهلوی اول و دوم را نیز می توان در راستای محدودسازی ذهن و روح همیشه بیدار جامعه ایرانی یعنی روحانیت شیعی ارزیابی نمود. 

 

پی نوشتها:


[1] منیره راضی(1381)، «پلیس جنوب»، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 13

[2] مهدیقلی هدایت(1361)، «خاطرات و خطرات »، تهران: نشر زوار، چاچ سوم، ص 290

[3] hyenssens

[4] model

[5] hoson

[6] میرزا ابوالقاسم کحال زاده (1370)، «دیده ها و شنیده ها»، به کوشش مرتضی کامران،  تهران: نشر البرز، چاپ دوم، ص 204

[7] فلوریدا سفیری (1364)، «پلیس جنوب ایران»، ترجمه منصوره اتحادیه و معصومه جعفری، تهران: نشر تاریخ ایران، ص 202

[8] منیره راضی، همان ، ص 128

[9] میرزا ابوالقاسم کحال زاده، همان، ص 424

[10] منیره راضی، همان ،ص 135

[11]  نقش آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی در انقلاب مشروطیت و مهاجرت صغری و کبری در دوران استبداد که از زمینه های اصلی انقلاب بوده است قابل توجه است.

[12] محمد ترکمان(1370)، «اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس در ایران»، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، صص 317 و 289

[13] منیره راضی، همان، ص 141

[14] سرپرسی سایکس (1362)،«تاریخ ایران»، ترجمه محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران: انتشراارت علمی، جلد دوم، ص 769

[15] جیمز مابرلی(1369)، «عملیات در ایران»، ترجمه کاوه بیات، تهران: موسسه فرهنگی رسا، ص 410

[16] محمدناصر نصیری مقدم (1374)، «گزیده اسناد دریای خزر و مناطق شمالی ایران در جگ جهانی اول»، تهران: دفتر مطالعات سیایس و بین المللی»، ص 62

[17] سیدمحسن نبوی(بی تا)، «نقش روحانیون در قیام ضد استعماری مردم جنوب»، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری»، صص 206-273

[18] سایکس، همان، ص 776

https://www.cafetarikh.com/news/21079/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما