من چنین معاونی می خواهم که تعظیم کند و هر چه می گویم تایید کند. همان جا به او گفتم: آقاجان، معاون باید حتما سوادش از وزیر بیشتر باشد. شخصیت داشته باشد تا بتوان به کار او اعتماد کرد.
جوان و تاریخ- تاریخ شفاهی
همیشه در تحلیل جامعه استبدادی بر این نکته تاکید می شود که رابطه میان استبداد و مظلوم تنها میان شخص اول حکومت استبدادی و باقی بدنه جامعه جاری نیست. بلکه تمام عرصه ها را در بر می گیرد. همچنان که می توان میان وزیر و معاون وی باشد. طلب اطاعت محض سبب می شود که نظرات متعدد طرح نشود و در نتیجه کارها آسیب شناسی و کارشناسی به بحث گذاشته نشود. اما متاسفانه با همه این احوال در تاریخ معاصر ایران، رابطه استبدادی به طور کامل حاکم بوده است:
«زمانی که در سازمان برنامه بودم جمشید آموزگاز وزیر کار شده بود. یک روز به من تلفن کرد که به او سری بزنم چون کار فوری داشت. وقتی به دیدنش رفتم گفت: دنبال یک معاون برای وزارت کار می گردم. کسانی را که برای این کار مناسب می شناسی به من معرفی کن. من چند نفر که می شناختم به او معرفی کردم . مشیریزدی، فتح الله معتمدی ، آریانا و دکتر بهرامی را به او معرفی کردم . گفت: همه ی اینها را می شناسم. حالا من یک نفر را انتخاب کردم، ببین می پسندی یا نه و بلافاصله به عطاء الله خسروانی که رئیس دفترش بود زنگ زد تا بیاید. خسروانی وقتی در را باز کرد همان جا در برابر او و من چنان تعظیمی کرد که سرش به زانوانش رسید. اموزگار خیلی بددهن بود. به طرزی زننده و خشن به او گفت: یک نامه ای دیروز دستت دادم و گفتم: فورا باید صادر شود اما مثل اینکه هنوز آن را نفرستادی. خسروانی مجددا تعظیم کرد و گفت: قربان من چنین نامه ای ندیدم .گفت: چطور ندیدی، چشمت کجا بود؟ خسروانی گفت: قربان اجازه می فرمائید بروم نگاهی کنم و برگردم. سپس تعظیم کرد و رفت. جمشید رو به من کرد و خندید و گفت: من نه نامه ای به او داده بودم و نه چیزی از او خواسته بودم. من چنین معاونی می خواهم که تعظیم کند و هر چه می گویم تایید کند. همان جا به او گفتم: آقاجان، معاون باید حتما سوادش از وزیر بیشتر باشد. شخصیت داشته باشد تا بتوان به کار او اعتماد کرد.»1
1-احمد نفیسی، گفتگو با احمد نفیسی، به کوشش مرتضی رسولی پور، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1394، ص 61