دیدم قبله عالم کبک سه روزه با کباب جگر بلدرچین میل فرموده به اسهال افتاده اند. تکدر خاطر داشتند. فی الواقع خوف کردم. مخصوصاً که حکیم «طولوزان» هم فرانسه رفته. شاه فرمودند فلانی این شکم روش را چه کنیم؟ عرض کردم پادشاه فرانسه . . .
صبح حمام رفتم. نزدیک ظهر درب خانه بودم. شرفیاب حضور مبارک شدم. دیدم قبله عالم کبک سه روزه با کباب جگر بلدرچین میل فرموده به اسهال افتاده اند. تکدر خاطر داشتند. فی الواقع خوف کردم. مخصوصاً که حکیم «طولوزان» هم فرانسه رفته. شاه فرمودند فلانی این شکم روش را چه کنیم؟
عرض کردم پادشاه فرانسه اینطور مواقع استفراغ می فرمایند . . . آب روی آتش می ماند. قبله عالم ظرف خواستند. هر چه انگشت زدند مفید نیفتاد. فرمودند فلانی تو انگشت بزن. چاکر دو سه بار انگشت زدم دیدم چاره نشد. خیلی پریشان خاطر شدم. دستم را تا آرنج فرو بردمتوی حلق مبارک. دیدم چشمهای قبله عالم دارد از کاسه بیرون می زند. در این بین تاجر سوئیسی که اجازخ ورود دارد وارد شد. چیزی نمانده بود پس بیفتد. گفت فلانی شاه را کشتی. گفتم علاج اسهال است. گفت حکماً باید دستت را بیرون بکشی الان است که قبله عالم سقط شوند. دیدم سگرمه های قبله عالم در هم رفت. عرض کردم فارسی خوب نمی داند. قدری آرام شدند. دستم را که بیرون کشیدم بندگان همایونی صدای مهیبی بیرون دادند. راه پایین که باز بود را بالا هم باز شد. هر چه انتظار کشیدم بند نیامد. فرستادم دنبال حکیم کرمانشاهی که بیاید لااقل یک طرف را سد کند. هر طور بود قبله عالم را خواباندیم. تا فردا چه شود.