در آن روزها، منظره ازدحام مردم گرسنه در اطراف نانوایی ها، به راستی دل خراش و تکان دهنده بود: مردم، پس از ساعت ها انتظار در صف های طولانی که اغلب به کشمکش و زد و خورد منجر می شد، حداکثر می توانستند به چند قرص نان دست یابند...
بازخوانی تاریخ گذشته می تواند بسیاری از نعمات امروزی جامعه را برایمان بازنماید. در گذشته های نه چندان دور و در تاریخ معاصر ایران، گاهی سرما و گرمای هوا باعث می شد تا محصول گندم یک سال نابود شود و غذای سفره های مردم از میان برود. گاهی نیز مشکل به آب و هوا باز نمی گشت؛ بلکه سیاست باعث خالی شدن سفره مردم می شد. مثل چنگ جهانی دوم و هجوم قوای بیگانه و به خصوص شوروی به محصولات کشاورزی و حمل آن به کشور خودشان. در آن روزها ایران در اوضاع و احوال غریبی بود:
«در آن روزها، منظره ازدحام مردم گرسنه در اطراف نانوایی ها، به راستی دل خراش و تکان دهنده بود: مردم، پس از ساعت ها انتظار در صف های طولانی که اغلب به کشمکش و زدوخورد منجر می شد، حداکثر می توانستند به چند قرص نان دست یابند. بسیاری هم، پس از تحمل مشقت فراوان، دست خالی به خانه باز می گشتند. و در نتیجه، بسیاری از خانواده های کم در آمد، عملا در یک حالت گرسنگی مزمن به سر می بردند و آمار تلفات ناشی از کم غذایی، رو به افزایش بود. عنوان های روزنامه های آن ایام بهترین گواه وضع بسیار نابسامان و ناگوار نان در تهران و شهرستان ها در آن دوره است. از ان جمله روزنامه ی اطلاعات در مقام انتقاد از عملکرد دولت قوام السلطنه در باره ی نان نوشت: مردم عوض نان ، سنگ و شن یا خون دل خوردند. همین روزنامه در شماره ای دیگر، گفته ی شریدان، مستشار وزارت خواروبار را به این شرح نقل کرد که: مردم تهران، مواد چرکین و کثیفی را به نام نان که نانواهای بی رحم می پزند، می خورند. نانواها آرد دولتی را به قیمت گزاف به طور قاچاق می فروشند و از این رو، دولت ناچار شده است، نانواخانه مرکزی تهیه کند.»1