قحطی ها و بیماری ها گاهی در تاریخ ایران جمع کثیری از مردم را به کام مرگ می بردند. جمعیتی که گه گاه به صدها هزار و یا حتی میلیونها نفر می رسید. جدا از ناشناس بودن این بیماریها، یکی از علل کشتار زیاد مردم رویه هایی است که در عرصه سیاسی رخ می دهد. به عنوان مثال ترس رجال سیاسی از گفتن واقعیت در یکی از این موارد، پتانسیل حل بحران را به حداقل کاهش می دهد:
«در 1287 ق – سال قحطی معروف – ناصرالدین شاه در کرمانشاه به سر می برد. وی ضمن گفت وگویی تلگرافی، از کارگزاران دولت در تهران، درباره ی اوضاع و احوال عمومی – و از جمله قحطی و وبا – استفسار کرد و آنان، بدون کم ترین احساس مسئولیتی، بی شرمانه، چنین دروغ هایی را به او تحویل دادند:
احوال ها خیلی خوب است. تازه ای که قابل عرض همایون باشد هیچ نیست ... از هر جهت، امنیت و آسودگی حاصل است... طهران کمال نظم و وفور! را دارد. جنس به قاعده به انبارها می رسد. به هیچ قسم از تهران نگرانی نداشته باشید.