تهران در دوران اولیه حکومت قاجاریان وسعت و جمعیت کمی داشت و شکل و ظاهر پایتختهای مدرن غرب را پیدا نکرده بود و حتی در مقایسه با شهرهایی چون اصفهان از اهمیت کمتری برخوردار بود. این مسئله به خوبی در روایت های سیاحانی که تهران را دیده اند مشهود است:
«وسعت تهران کم و بیش از چهار پنج کیلومتر محیط ندارد. حصار شهر مانند سایر شهرها بروجی است که بدورشان خندق حفر کردهاند. شش دروازه دارد که از کاشیهای با الوان مختلف تزیین شدهاند. بعضی از این دروازهها نوعی قلعه کوچک دارد که دورش خندقی کنده و بیکصدمتر جلوی دیوارهای حصار قرار دارند، همه رو بخرابی رفته و هیچی نمیتواند در مقابل حملات شدید مقاومت کند.
و اهمیت این شهر باندازه تبریز و اصفهان نیست. در خارج شهر مانند دو شهر پیش دهکده دیده نمیشود، کلیه جمعیتش که داخل چهاردیوار است یک صد هزار می باشد. در اولین وهله منظرهاش جز دیواری طولانی از آجرهای زرد رنگی که از رویش چند گنبد مسجد و کلاه فرنگیهای قصر شاه مشاهده می شود چیز دیگری ندارد. شش هفت مسجد، سه چهار مدرسه، یکصد حمام و قریب یکد کاروانسرا دارد که هیچیان قابل توجه نیستند. بازارها بدهیئت و کثیف و ساختمان هایشان بسیار بد است. برای پایتخت بودن صلاحیت ندارد و تنها پادشاهان قاجاریه آنرا پایتخت قرار دادهاند، آن هم تنها بدین منظور که با شاهان صفوی رقابت کرده باشند اما هنوز پایتخت حقیقی ایران اصفهان است که ابنیه نفیس دارد.»1
1-اوژن فنلاندن، سفرنامه اوژن فنلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، تهران، انتشارات اشراقی، 1353، چاپ سوم، ص 115