مسئله کودتا آن طور که معنی میدهد نمیتوانست مصداق پیدا کند. معالوصف تهدید به کودتا وجود داشت و تفسیر چنین میشد که آمریکا حاضر نیست ایران را از دست بدهد.
بعد از فرار شاه از کشور، شایعه کودتا بر زبانها افتاد و بسیاری از انقلابیون نگران بودند که آمریکا به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی خود در ایران، به کمک نظامیان کودتایی را ترتیب دهد؛ اما شرایط انقلاب و اعتراضات مردمی به سطحی رسیده بود که موضوع طراحی کودتا و یا اجرای آن عملاً منتفی بود.
«یکی از مسائلی که مخصوصاً بعد از رفتن شاه ملت را مورد تهدید قرار میداد کودتا بود. کودتا با فرمان و رهبری آمریکا برای درهم کوبیدن مقاومت ملت ایران. اصطلاح کودتا بیشتر وقتی به کار میرود که نظامیان با یک توطئه قدرت موجود را در کشوری از بین بردارند و خود جای او را بگیرند. در قرن حاضر صدها کودتا در کشورهای جهان سوم صورت گرفته و غالب آنها را سیاستهای استعماری رهبری کردهاند. در ایران وقتی سخن از کودتا بود، بحث بسیار در خارج و داخل به دنبال داشت که انقلاب در اوج خودنمایی بود، دولت نظامی که خود به مثابه نوعی کودتا باشد توفیقی پیدا نکرده و ملت روزهایی چون 17 شهریور خونین را پشت سر نهاده بود و هنوز قدرت حاکمیت را به دست نیاورده بود. بنابراین مسئله کودتا آن طور که معنی میدهد نمیتوانست مصداق پیدا کند. معالوصف تهدید به کودتا وجود داشت و نفسیر چنین میشد که آمریکا حاضر نیست ایران را از دست بدهد.»
منبع: سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفدهم، 1391، ص 452.