تعارض شدید فرهنگی میان مردم و نظام سلطنت به حدی بود که جامعه و مردم را به مرز عدم تحمل رسانید. شخصیت اخلاقی اعضاء خانواده سلطنت القاءکننده این احساس بوده است که انسانهای فاسدالاخلاقی که بر آنان حکومت میکنند
موضوع فرهنگی و تعارضات مربط به آن یکی از مشکلات اصلی حکومت پهلوی بود که باعث ایجاد فاصله و اختلاف میان حکومت و مردم نیز شده بود. این نوع تعارض منشا بدبینیهای خاصی از سوی مردم نسبت به حکومت پهلوی و از جمله خاندان پهلوی بود:
«تعارض شدید فرهنگی میان حاکمیت و مردم: در این تعارض، مسئله اسلام ستیزی حکومت پهلوی که در جلوههای مختلفی چون کشف حجاب، نفی ارزشهای اسلامی، نفی و ممنوعیت عزاداری سیدالشهدا(ع) (در زمان رضاخان) و مقابله با چهرههای مذهبی و حذف آنان از مناصب اداری و سازمانی، تبلیغ سازمان یافته مذاهب یهودیت و مسیحیت، و فرقههای استعمار ساختهای چون بهائیت، تبلیغ ارزشهای مفروض این مذاهب، بیبند و باری اخلاقی بسیار گسترده خانواده سلطنت و (شاهان و شاهکها) و الیگارشی حاکم در شقوق و چهرههای مختلف از تعارضهای فرهنگی میان دستگاه و سلطنت و مردم مؤمن و مسلمان ایران بود که اتفاقاً بر ارزشهای اخلاقی پایبندی داشتهاند. نکته مهم اینجاست که تعارض شدید فرهنگی میان مردم و نظام سلطنت به حدی بود که جامعه و مردم را به مرز عدم تحمل رسانید. شخصیت اخلاقی اعضاء خانواده سلطنت القاءکننده این احساس بوده است که انسانهای فاسدالاخلاقی که بر آنان حکومت میکنند به هیچ روی چنین شایستگی را ندارند. شاید آوردن مثال جلسه ملاقات کارتر و شاه در سفر کارتر به تهران در شب ژانویه 1979 که مصادف با بیستم محرم همان سال بوده است و کیفیت حضور شاه و همسرش و سرکشیدن جامهای شراب به صورت علنی در ایام عزاداری حضرت سیدالشهداء(ع) در نزد بسیاری، امری عادی تلقی گردد و یا سیاستمداران و حکومتگران، آن را نشانه قدرت روزافزون شاه تلقی کرده باشند. ولی همین مسئله به ظاهر ساده و سئوالات پیرامون آن شکاف گستردهای را در بین ملت مسلمان و سلطنت پهلوی ایجاد کرد.»
منبع: سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 176