شاه فولاد نیست و ناچار باید حرف خودش را تا حدی به یک شخصی بزند و من میتوانم ادعا کنم که آن شخص فقط من هستم، زیرا اگر اعتماد صددرصد نباشد، 99 درصد اعتماد او را دارم.
اسدالله علم یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی نزدیک به شاه و البته مهم در بسیاری از تحولات سیاسی حکومت پهلوی بود. او گذشته از آن که دوست صمیمی شاه بود، مشاور دهنده اصلی در بسیاری از تحولات سیاسی نیز بود. چنانچه فقدان او به شاه ضربه بزرگی وارد کرد.
«چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۵۶) نزدیک سه ماه است که در اروپا مشغول معالجه و استراحت و گذراندن دوران نقاهت هستم. هیچ دلخوشی در بین نبوده، یعنی بزرگترین دلخوشی من که زیارت شاهنشاه عزیز من است، از بین رفته بود. دیگر نه حالی داشتم که چیزی بنویسم و نه مطلب مهمی بود و نه هم عملاً میتوانستم چیزی بنویسم، زیرا که حالی نداشتم. شکر خدا را حالم بهتر است، ولی چیز مهمی نخواهم شد. در این زمینه عریضه به شاهنشاه عرض کردهام. به هر حال از این تک مضرابها یکی دو دفعه، چه با تلفن و چه با عريضه، زدم شاید شغل مرا عوض بفرمایند و کار سبکتری مرحمت یا مرخصم کنند که در بیرجند به زندگانی ساده خودم برسم. این جا فقط یک مطلب ناراحتم دارد و آن ادامه علاقه وافر خودم به این شخص است و دیگر این که میدانم که نبودن من به او صدمه روحی زیادی میزند. به این معنی که او هم فولاد نیست و ناچار باید حرف خودش را تا حدی به یک شخصی بزند و من میتوانم ادعا کنم که آن شخص فقط من هستم، زیرا اگر اعتماد صددرصد نباشد، 99 درصد اعتماد او را دارم.»
منبع: امیراسدالله علم، یادداشتهای علم، ویراستار علینقی عالیخانی، ج 6، تهران، انتشارات مازیار ـ معین، 1393، صص 403- 404