وقتی حکومت تأسیس شد، باید آن را دست این آقایان بدهند؛ چرا که معتقد بودند بهتر از دیگران میتوانند آن را اداره کنند، در حالی که عملکردشان نشان داد که خیلی به اصطلاح در باغ نبودند
گروههای چپگرا انتظارات خاصی از روحانیون علما داشتند. آنها با آنکه میدانستند سهم روحانیون در پیروزی انقلاب پررنگتر و بیشتر از سهم آنهاست؛ اما انتظار داشتند هیچ سهمی در اداره حکومت نداشته باشند و در مقابل اداره حکمت تمام در دست خود آنها باشد.
«در واقع میشود گفت که آنها (گروههای چپگرا) علما و روحانیت راتنها به عنوان وسیله ای در جهت تشویق مردم و جوانان برای پیوستن به سازمان و یا کمک مالی به آنها قبول داشتند و البته همه میدانیم که اوایل، تأمین مالی آنها عمدتاً از سوی روحانیت بود که بسیاری از جمله: آیتالله منتظری، آیتالله هاشمی رفسنجانی و دیگران به اینها کمک میکردند و یا به خانوادههایشان و کسانی که در زندان بودند... و به همین دلیل هم هر دوی آنها به سختی شکنجه شدند. به هر حال، به نظر من اینها از اول به این که روحانیت در صحنه باشد و کارگردان، اعتقاد نداشتند و فقط میخواستند از طریق اینها به پست و مقام برسند و بعدها هم مانند شاپور بختیار بگویند: آقایان بروند در قم و در آنجا واتیکان درست کنند و برای خود تشکیلاتی داشته باشند!... حتی بعضیها پیشنهاد کردند که آقایان دوباره بروند در مساجد بنشینند؛ یعنی در مبارزه با شاه و ساقط کردن، آقایان علما و روحانیون باید بیایند در خیابانها و مردم را وارد صحنه کنند و شکنجه و زندانی شوند و پای اعدام بروند، ولی وقتی حکومت تأسیس شد، باید آن را دست این آقایان بدهند؛ چرا که معتقد بودند بهتر از دیگران میتوانند آن را اداره کنند، در حالی که عملکردشان نشان داد که خیلی به اصطلاح در باغ نبودند.»
منبع: سیدهادی خسروشاهی، خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، قم، کلبه شروق، 1396، ص 38