شاه از افرادی که کمی محبوبیت و شهرت پیدا میکردند میترسید شاید فکر میکرد یک روزی خارجیها بیایند پشت عالیخانی و او را وسوسهاش کنند شلوغی راه بندازند شاه را بردارند
برای شاه مهمترین اصل، محبوبیت و قبضه کردن قدرت کامل بود. او به دلایل روانی تمایل داشت در مرکز و محور تمام رویدادها قرار داشته باشد و تمام اتفاقات مثبت و سازنده به نام او ثبت شود. با توجه به این ذهنیت، هر کسی که به شهرت و محبوبیتی دست مییافت مورد سوظن شاه قرار میگرفت:
«در دوران عالیخانی یک مرتبه اقتصاد کشور سیر صعودی را آغاز کرد. یک سیر صعودی که همه دنیا متوجه شدند رشدی که ابتدا 4/3 درصد در سال بود بعد شد ٦٥ درصد و سال بعد شد 8/7 درصد که تا ۵ سال بعد شد 16/4 درصد. همه ایران متوجه این رشد بی سابقه شدند. خوب البته شاه هم این رشد بیسابقه را دید و ساواک هم که اخبار را به او میداد میگفت اینها عالیخانی و ۵ معاونش اصلاً یک مشت آدم هستند به هم چسبیده، هماهنگ که هر کار بخواهند تصمیم میگیرند و اجرا میکنند. به نظر من شاید همین موجب شد که شاه از عالیخانی کمی بترسد. شاه از افرادی که کمی محبوبیت و شهرت پیدا میکردند میترسید شاید فکر میکرد یک روزی خارجیها بیایند پشت عالیخانی و او را وسوسهاش کنند شلوغی راه بندازند شاه را بردارند.»
منبع: علی اصغر سعیدی، تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت رضا نیازمند، تهران، انتشارات لوح فکر، 1397، ص 129