در تـاریخ سـیاسی معاصر ایران(دوران سلطنت قاجارها و پهلویها)، میان مدت زمان صدارت یک فرد و تملق و چاپلوسی وی ارتباط مستقیمی وجود داشت. افراد صاحب شأن،فکر و عقیده مدت زمان کوتاهی مدیریت و وزارت کرده و خیلی سریع حذف شدهاند.
سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجانی بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت: بادنجان طعامیست خوش. ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت. چون سیر شد. گفت: بادنجان سخت مضر چیزیست. ندیم باز در مضرات بادنجان مبالغتی تمام کرد. سلطان گفت . . .
محمدرضا پهلوی دستگاه بوروکراسی که در دربار طراحی کرده بود، مبتنی بر هیچ شاخص علمی و کارآمدی نبود. این دستگاه بر محور شاه می چرخید و در این میان حتی ممکن بود که خاندان سلطنتی نیز نادیده گرفته شوند. افراد برای دیدار شاه حاضر به هر کاری بودند. این مسئله به واسطه رانتهایی بود که از این طریق ایجاد می شد . . .
در زمان پهلوی آنچه باعث نزدیکی به دربار و شخص شاه می شد، نه کارآمدی و شایستگی فردی؛ بلکه میزان اغراق و تملق گویی بود. این رو اطرافیان شاه تلاش می کردند در این راه گوی سبقت را از اطرافیان خود بربایند و خود تملق گویی ارشد، باشند. یکی از مصادیق این شیوه و حربه را در ادامه مرور می کنیم . . .
«نتیجه ی تملق گوییهای بی حد همین مقامات بود که شاه را به هوس انداخت تا در سال 1967 مراسم مجلل تاجگذاری، در سال 1971 جشن های عظیم تخت جمشید یا در موقعیت های دیگر برنامه هایی پر هزینه و جاه طلبانه را به اجرا در آورد.