دکتر مصدق، پس از نطق در مسجدشاه و نمایشات پرحرارت دانشجویان، با عده ای از قبیل سیدمحمد صادق طباطبایی و متین دفتری و تهرانچی و امام جمعه تهران در دربار تحصن اختیار کرده بودند.
روایت استعفای مصدق و روی کار آمدن قوام که به قیام 30 تیر ختم شد، از جمله مصادیقی است که می تواند نقش شاه و توان تصمیم گیری او را نشان دهد. شاهی مردد که از قوام می ترسد، اما نمی تواند کسی دیگر را بر روی کار بیاورد...
سرهنگ محمدتقی خان پسیان معروف به کلنل محمدتقی خان ، متولد 1271 بود. او از یک خانواده سپاهی آذربایجان برخاسته است و تمام بستگانش در نظام بودند. پدر او نیز یاورمحمدخان عنایت السلطان نام داشت. تحصیلات ابتدائی را در تبریز انجام داد و بعد به تهران آمد وارد مدرسه صاحب منصبی شد و در سن 20 سالگی درجه ستوانی گرفت . او در 23 سالگی سرگرد شد. در سال 1299 پس گذراندن ...
قوام رجل دارای اعتباری بود. اما هرگز به نقش مردم اعتقادی نداشت. او نه به مردم اعتقاد داشت و نه به حرکت به نمایندگی از مردم. بلکه به طور کلی رویه ای مستبدانه را در پیش می گرفت. از این رو به اعتراضات در مقابل تقلب در انتخابات و یا نهضت ملی شدن نفت که کاری مردمی بود نیز اعتقادی نداشت و از این رو خواهان مقابله با مصدق و اطرافیانش بود . . .
شاهان پهلوی، شخصیت های مستبدی بودند و از این رو افراد مطیع و سرسپرده را در اطراف خود جمع می کردند و در مقابل کسانی را که نظرات خود را سریع و رک بیان می کردند از خود دور می کردند و در نهایت در شرایط اضطرار که از کسی جزء آنان کاری بر نمی آمد، از آن افراد بهره می گرفتند. مکالمه زیر میان شاه و هوشنگ ابوالحسن ابتهاج درباره قوام است. مردی که هر بدی که داشت،...
قوام در اطلاعیه 27 تیرماه خود خطاب به مخاطبانش نوشته بود: «به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواحی حکومت فرا رسیده است.»
بعضی از تاریخ نویسان می گویند قوام کینه شتری از پسیان به دل گرفته بود . کدورت بین قوام و کلنل تقی خان پسیان ماجرای طولانی و مهلکی دارد . وقتی پسیان فرهنگ رفته و دوره دیده با عنوان اولین خلبان ایران و قهرمان جنگ جهان اول ، رئیس ژاندارمری خراسان شد و بریز و بپاش قوام – والی خراسان- را دید ، ترش کرد و اینجا و آنجا از لزوم کوتاه کردن دست فلان السلطنه ها ...
یک مورخ و استاد دانشگاه با بیان اینکه قوامالسطنه در پی ترور رضاخان بود، گفت: ایستادگی در مقابل ملی شدن صنعت نفت به نوعی خودکشی سیاسی این سیاستمدار کهنهکار و اشرفزاده بود.
به نظرم میرسد قرار بود نهضت به شکست کشیده شود، چون هر کس، هر قدری هم اطلاعات سیاسی داشت میدانست وزارت دفاع پستی نبود که شاه به کس دیگری بدهد و عملاً خودش را خلع سلاح کند! مصدق خیلی خوب میدانست درخواست این پست، رویه معمول نیست. قبلاً هم پیش از آن که وزرایش را انتخاب کند، از مجلس تقاضای شش ماه اختیارات کرده بود.
خسرو معتضد نویسنده و مورخ در گفت و گویی در مورد سالروز امضای قرارداد قوام- سادچیکف و نقش آن در تاریخ معاصر اظهار داشت: استالین قصد داشت 5 استان شمالی را زمینه خاک روسیه کند.
اما مصدق این تمایز را نیز با قوام داشت که قوام در عین تلاش برای نزدیکی به آمریکا سعی می کرد در روابط خود با دو قدرت عمدهی جهانی دیگر، یعنی روسیه و انگلستان، تنشهای جدی ایجاد نکند. مصدق اما در دوران نمایندگی در مجلس با طرح «موازنهی منفی» از در تقابل مستقیم با این دو در آمد. شاید او پس از شکست دادن شاه در ماراتن سیاسی که منجر به قیام 30 تیر 1331 شد ...
قوام بعد از مذاکره با استالین وقتی به کاخ برمیگشت به حدی اذیت شده بود که گریه میکرد و به همراهانش شکوه میکرد چقدر استالین بیادب است که دود پیپش را به صورت من میزند.
سیاست کلی نظامهای سلطانی حاکم بر ایران را در مقطع نخست یعنی تا کودتای 28 مرداد می توان درکل تمایل به نزدیکی با غرب جهت تعدیل فشارهای وارده از سوی همسایه شمالی خود (روسیه و بعدها شوروی) دانست، اما کودتای 1332 و بر کناری دکتر مصدق و شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت آغازگر دوران سلطهی تام و تمام غرب بر ایران و به نوعی ذوب ایران در سیاستهای جهانی امپریالیسم ...