ارتشبد غلامعلی اویسی از فرماندهان ارشد نظامی در دوره پهلوی دوم، در سال 1297 در یکی از روستاهای قم به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس قم گذراند و بعد از اتمام دوره دبیرستان وارد دانشکده افسری شد. او توانایی و یا تبهر خاصی در امور نظامی نداشت و عملاً نیز در دوران آموزشی خود تلاشی برای یادگیری امور نظامی نشان نمیداد.
مقامات و سازمانهای سیاسی آمریکا با ابلاغ پپامها و دستورات خود به مأموران سیاسی حاضر در ایران، ضمن پیگیری حوادث، به مداخله در تحولات ایران نیز میپرداختند. با این حال پیامهایی که به آن افراد مخابره میشد گاه با تفاوتها و تناقضات زیادی مواجه بود و همین موضوع نشان دهنده دستپاچگی مقامات آمریکائی در اتخاذ یک تصمیم واحد و مشترک بود.
بعد از آنکه زمزمه استخدام مستشاران مالی همچون میلسپو مطرح شد، آمریکا به حمایت از این اقدام پرداخت. به عبارتی اگر پیش از آن دولت و حکومت آمریکا دخالت چندانی در موضوع قراردادهای مستشاری نداشت، این بار در استخدام میلسپو دقت بیشتری به خرج داد.
یکی از افسران آمریکایی، به نام سرهنگ «لاری دیویس»، مورد حمله قرار گرفته است. او در حال بازگشت به اقامتگاهش بوده است که مردی به سوی او شلیک میکند و فرار میکند.
ناصر انقطاع در کتاب امیرکبیر، اخگری در تاریکی مینویسد: این بزرگمرد فرهیخته در آغاز پادشاهی محمد شاه، هنگامی بر صندلی صدارت ایران تکیه زد که نفوذ و دست اندازی و رقابت دو دولت جهانخوار روس و انگلیس در کشور ما به بالاترین تراز خود رسیده بود.
شاه بعد از روی کار آمدن کارتر، نسبت به سیاست خارجی آمریکا و رئیسجمهو جدید این کشور بدبین شد. چرا که طرح شعار حقوق بشر از سوی کارتر، برای شاه میتوانست دردسرآفرین باشد. از این رو شاه بارها به اشکال مختلف به انتقاد از کارتر و دموکراتها پرداخت.
آمریکا و انگلیس بارها با نقشههای متعدد تلاش نمودند تا موجبات سقوط دولت مصدق را فراهم آوردند. یکی از نقشههایی که آنان در این رابطه استفاده نمودند موضوع پررنگ کردن خطر کمونیسم و اثبات رابطه دکتر مصدق با شوروی و حزب توده بود.
شاه به گواه نهادهای بینالمللی حقوق بشر، یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر در دنیا بود. با این حال او همواره سایر کشورهای دیگر را به دلیل نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار میداد و از نهادهای داخلی میخواست در این موارد به انعکاس آن خبرها بپردازند، در حالی که هر گونه انتقاد از وضع حقوق بشر در ایران، کاملاً ممنوع بود و منتقدین به سرعت دستگیر و زندانی میشدند....
طبق یک روایت و به نقل از غلامحسین مصدق آمده است: در آن زمان «ارنست پرون بیمار شده بود و من دکتر جراح او بودم و جان او را نجات دادم. روزی ولیعهد که دوستی نزدیکی با پرون داشت از من پرسید: آیا تقاضایی داری؟ من هم آزادی پدرم را در خواست کردم و گفتم: اگر آزادی او ممکن نیست لااقل در ملک خود واقع در احمد اباد تحت نظر قرار گیرد، به این ترتیب با علاقهای که ...
علیاکبر داور وزیر بانفوذ دوران رضا شاه که شایستگی خود را در طول 15 سال در سمتهای مختلف (10سال وزارت) نشان داده بود، شامگاه 20 بهمن 1315 در سن 51 سالگی دست به خودکشی زد. پیکر نیمه جانش در بامداد 21 بهمن مشاهده شد؛ اما تلاشهای پزشکان نتوانست او را نجات دهد که در نتیجه، ساعاتی پس از روشنایی روز، آفتاب عمرش برای همیشه غروب کرد.
برخی از کودتاگران کسانی بودند که علیرغم دوستی با مصدق، در نهایت با تطمیع مالی و سیاسی به جرگه مخالفان مصدق درآمدند و نقش مهمی در سقوط دکتر مصدق ایفا نمودند. زاهدی از جمله این افراد است که گرچه زمانی به مصدق نزدیک بود؛ اما بتدریج به صف مخالفان قسم خورده او پیوست.
به گواه تاریخ محمدرضا پهلوی و فرح دیبا بر سر مسائل مختلفی از جمله زن بارگی شاه اختلافات زیادی داشتند و در کنار این مساله دخالتهای متعدد فرح پهلوی در امورات سیاست داخلی و خارجی بشدت محمدرضا پهلوی را آزار می داد.
مقارن با حمله متفقین به کشور، ناامنی و هرج و مرج بر کشور حکمفرما شد. در کنار عدم امنیت و ضعف سیاسی رضاشاه، مردم فرصت یافتند تا به راحتی از سیاستهای رضاشاه نقد کنند و بدون واهمه درباره اقدامات او صحبت کنند.
خارجیان نقش مهمی در سازماندهی ارتش ایران در دوره قاجار داشتند و علاوه بر روسها که مهمترین بخش سازماندهی ارتش را در کنترل خود داشتند، اتریشیها نیز در بخشهای مختلف ارتش همچون بخش نظامی و اداری حضور داشتند. البته نقش آنان به مانند روسها چندان پررنگ نبود و بعد از مدتی بسیاری از آنان از ایران رفتند.
آمریکا اساس سیاست خارجی خود با کشورهایی چون ایران را منافع ملی خود قرار داده بود. بدین معنا که اعطای هر گونه کمک به ایران، در گرو تمکین کامل از سیاستهای آمریکا قرار داشت. یکی از نمونهای این نوع سیاست را میتوان در اوایل دهه 1340 و روی کار آمدن علی امینی مشاهده نمود.
نظام مالیاتگیری قاجاریان بر اساس مکانیسمها و قوانین یکسانی پایهگذاری شده بود. با این حال در عمل و هنگام دریافت مالیات، این اصل با موانعی روبرو بود. چنانچه برخی از حکام و فرماندهان، از آن تعدی میکردند و یا برخی از مناطق بر حسب وضعیت جغرافیایی خود مشمول پرداخت میزان متفاوتی از مالیات میشد.
یکی از موارد نارضایتی مخالفان حکومت، به موضوع سلطه و حاکمیت بیگانگان در امور داخلی ایران بازمیگردد. از نظر مخالفان، بیگانگان به خصوص آمریکاییهای بسیاری از مشاغل و تخصصهای ایرانیان را اشغال نموده و با دستمزد و حقوقهای بالا در آن امور اشتغال دارند.
در دوره قاجار، معادن نیز به یکی از منابع مهم درآمدی دولت تبدیل شدند. معادن معمولاً از سوی دولت به افراد واگذار میشدند و افراد موظف به پرداخت مالیات معینی به دولت طی مدت بهرهبرداری از معادن بودند. البته افرادی هم که موفق به کشف معادن میشدند از مزایا و امتیازات خاصی برخوردار بودند.
در سالهای مقارن با 1299 شمسی، با چرخش محسوسی که در سیاست انگلستان صورت گرفت، اهتمام انگلیسیها متوجه تاسیس دولت مرکزی قوی در ایران شد و بـا رها کردن سیاست کهن که تشدید نظام خان خانی و ملوک الطـوایفی بـود، بـسیاری از دوستان گذشته مانند شیخ خزعل را به پای دوست جدید (رضاخان) قربانی کردند.